مادر

مؤنث دارای فرزند

مادر یکی از نسبت‌های خانوادگی است و به والد طبیعی یا اجتماعی مؤنث فرد گفته می‌شود.

Colored dice with white background
بهشت زیر گام‌های مادران است. محمد بن عبدالله
Colored dice with white background
مادر یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می‌شناسد. انوره دو بالزاک
Colored dice with white background
«قدر مادر خود را بدانید. او عاقل تر از آنچه شما فکر می‌کنید و قوی تر از آنچه شما می‌دانید، می‌باشد. استیو مارابولی
Colored dice with white background
هیچ‌چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نیست
Colored dice with white background
و هیچ‌چیز حس حرمت و تقدیس ما را هنگام تماشای مادری که بچه‌هایش وی را احاطه کرده‌اند، بیدار نمی‌کند.گوته
Colored dice with white background
Colored dice with white background

گفتاوردها ویرایش

خطوط پررنگ، متنی است که در زیر تصاویر بکار رفته است.

آ، الف ویرایش

  • «آینده کودکان بسته به تربیت پدر و مادر است.»
  • «استوارتر از همه پیوندها، پیوندی است که در میان مادر و فرزند برقرار است.»
  • «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمی‌شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمی‌یابد.»
  • «ای پدر و مادر، ای گم‌شدگان عزیز، من همه‌چیز خود را به شما مدیون هستم.»
  • «ای مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابدیت، ثابت و درخشان خواهی ماند.»
  • «این یک قاعده کلی است که همهٔ مردان برجسته، عوامل برتری خود را از مادرانشان به ارث می‌برند.»
  • «أَحِـنُّ إِلَی الکَـأْسِ التِی شَـرِبَتْ بِهَـا/وأَهْـوَی لِمَثْـوَاهَا التُّـرَابَ وَمَا ضَـمَّا.»
    • ترجمه:«مشتاق کاسه‌ای که با آن نوشید، هستم / عاشق آرامگاه و خاکی که او را دربرگرفته، هستم.»
    • ابوطیب متنبی
  • [از او دربارهٔ نیکی کردن به پدر و مادر پس از فوت، پرسش شد: ] «آری، با دعا کردن برای آن‌ها، آمرزش خواستن برایشان و اجرا کردن وصیت هایشان پس از مرگ آن‌ها و صله رحم کردن با خویشان آن‌ها، و احترام گذاشتن به دوستان آن‌هاست .»
  • [در پاسخ «حقّ پدر و مادر بر فرزندانشان» ]: «آن دو بهشت و دوزخ تو هستند .»
  • «و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستی بر روی سستی و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آری به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است (۱۴)
و اگر تو را وادارند تا در باره چیزی که تو را بدان دانشی نیست به من شرک ورزی از آنان فرمان مبر و[لی] در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن و راه کسی را پیروی کن که توبه‌کنان به سوی من بازمی‌گردد و [سرانجام] بازگشت‌شما به سوی من است و از [حقیقت] آنچه انجام می‌دادید شما را با خبر خواهم کرد (۱۵)
ی پسرک من اگر [عمل تو] هموزن دانه خردلی و در تخته‌سنگی یا در آسمانها یا در زمین باشد خدا آن را می‌آورد که خدا بس دقیق و آگاه است (۱۶)
ای پسرک من نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است‌شکیبا باش این [حاکی] از عزم [و اراده تو در] امور است (۱۷)
و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمی‌دارد (۱۸)
و در راه‌رفتن خود میانه‌رو باش و صدایت را آهسته‌ساز که بدترین آوازها بانگ خران است (۱۹)
  • «از درختی که مام بالا رفت// دخت بر شاخ نیز غیژد تفت// گفت و خوش گفت پیر برزیگر// این‌چنین دختر آن‌چنان مادر// سری آنسان سزای این پنجه// به چنان دیگ، لایق این کمچه»
  • «اینکه کسی نعمت مادرشدن را از خودش بگیرد به خودش ظلم کرده است. این جزو طبیعت زندگی هر زنی است. من هم چنین تجربه ای را دوست دارم و هیچ وقت از آن فراری نیستم.»
  • «این ماه مهربان که از او خانه روشن است/ سرمایهٔ سعادت من، مادر من است… شادی ز روی مادر و زن جوی و غم مخور/گر مام‌روزگار ز شادی سِتَروَن است.»

ب، پ ویرایش

  • «بهشت زیر گام‌های مادران است
    • محمد بن عبدالله ، میزان الحکمه، ح ۲۲۶۹۱.كنزالعمّال: ۴۵۴۳۹ منتخب ميزان الحكمة: ۶۱۴
    • این سخن همچنین ضرب المثلی در زبان‌های گوناگون مسلمانان است.
  • «بزرگترین حقّ را بر زن، شوهر او دارد و بزرگترین حقّ را بر مرد، مادر او دارد .»
  • «با پدر و مادر خود چنان رفتار کن که از فرزندان خود توقع داری.»
  • «بچه‌ها تا کوچکند به پدر و مادرشان مهر می‌ورزند، وقتی بزرگ شدند آن‌ها را به محاکمه می‌کشند و گاهی نیز مورد عفو قرار می‌دهند.»
  • «و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و[لی] اگر آنها با تو درکوشند تا چیزی را که بدان علم نداری با من شریک گردانی از ایشان اطاعت مکن سرانجامتان به سوی من است و شما را از [حقیقت] آنچه انجام می‌دادید باخبر خواهم کرد.»
  • «پروردگارا! روزی که حساب برپا می‌شود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای .»
  • «پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنی که در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشای و جز بر هلاکت‌ستمگران میفزای.»
  • «پسر! رو قدر مادر دان که دایم// کشد رنج پسر بی‌چاره مادر// برو بیش از پدر خواه‌اش که خواهد// تو را بیش از پدر بی‌چاره مادر// نگه‌داری کند نُه ماه و نُه روز// تو را چون جان به بر بی‌چاره مادر// سپس چون پا گرفتی، تا نیفتی// خورد غم بیش‌تر بی‌چاره مادر// به مکتب چون روی تا بازگردی// بود چشمش به در بی‌چاره مادر// نبیند هیچ‌کس زحمت به دنیا// ز مادر بیش‌تر، بی‌چاره مادر// تمام حاصلش از زحمت این است// که دارد یک پسر بی‌چاره مادر»
  • «پدر و مادر هر چند پیر باشند، بودنشان بهتر از نبودن.»

ت، ث ویرایش

  • «تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته‌اند.»
  • «تمام دخترها مثل مادرشان می‌شوند، چه فاجعه بزرگی برای دخترها؛ هیچ مردی مثل مادرش نمی‌شود، چه فاجعه بزرگی برای پسرها.»
  • «تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب انتخاب کن!»
  • «تو را زن نمی‌نامم، تو را همه چیز می‌نامم.»

ج، چ ویرایش

  • «جامهٔ مرگ‌اش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز مادر زاد»
  • «جوانی سر از رأی مادر بتافت// دل دردمندش به آذر بتافت// چو بیچاره شد پیشش آورد مهد// که‌ای سست‌مهر فراموش عهد// نه گریان و درمانده بودی و خرد// که شب‌ها ز دست تو خوابم نبرد// تو آنی که از یک مگس رنجه‌ای// که امروز سالار و سرپنجه‌ای»
  • «چون یکی از شما را مرگ فرا رسد اگر مالی بر جای گذارد برای پدر و مادر و خویشاوندان [خود] به طور پسندیده وصیت کند [این کار] حقی است بر پرهیزگاران .»
  • «چو از سر بگذرد سیل خطرمند// نهد مادر به زیر پای، فرزند»
  • «چه می‌شد آخر ای مادر اگر شوهر نمی‌کردم// گرفتار بلا خود را جه می‌شد گر نمی‌کردم
گر از بدبختیم افسانه خواندی داستان‌گویی //به بدبختی قسم کان قصه را باور نمی‌کردم»

ح، خ ویرایش

  • «و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و در باره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه‌مانده و بردگان خود [نیکی کنید] که خدا کسی را که متکبر و فخرفروش است دوست نمی‌دارد.»
  • «خداوند عز و جل ... به سپاسگزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است. پس هر که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، از خداوند سپاسگزاری نکرده است .»
    • علی‌رضا الخصال: ۱۵۶ / ۱۹۶ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴

د، ذ ویرایش

  • «در خدمت مادر باش؛ زیرا که بهشت زیرِ گام‌های مادران است .»
    • توضیح:اشاره به حدیثِ معروف:«الجنة تحت أقدام أمهات (بهشت، زیر گام‌های مادران است).»
    • فاطمه زهرا بحار الانوار: ج ۶۷، ص ۲۴۹، ح ۲۵٫
  • « وَاخْـضَـعْ لأُمِّــكَ وأرضها /فَعُقُـوقُـهَـا إِحْـدَى الكِبَــرْ.»
  • « در برابر مادرت و خاک زیر پایش فروتن باش / که عاقِ او یکی از کبائر است.»
  • دلتنگِ نانِ مادرم می‌شوم
و قهوهٔ مادرم
و نوازشِ مادرم ...
و روز به روز
کودکی نیز در من بزرگ می‌شود
و به روزهای عمرم، عشق می‌ورزم
زیرا اگر بمیرم
از اشکِ مادرم شرم می‌کنم!
    • محمود درویش، در «اگر باران نیستی نازنین، درخت باش»، «به مادرم»، برگرفته از نشر سخن، چاپ ۱۳۸۹، ص ۴۵ [۳]
  • «در هرجا نیک و بد اعمال کودک مربوط به مادر است.»
  • «داد معشوقه به عاشق پیغام// که کند مادر تو با من جنگ// مادر سنگ‌دلت تا زنده‌است// شهد در کام من و توست شرنگ// عاشق بی‌خرد ناهنجار// نه بل آن فاسق بی‌عصمت و ننگ// حرمت مادری از یاد ببرد// خیره از باده و دیوانه ز بنگ// رفت و مادر را افکند به خاک// سینه بدرید و دل آورد به چنگ// دید کز آن دل آغشته به خون// آید آهسته برون این آهنگ// آه دست پسرم یافت خراش// آخ پای پسرم خورد به سنگ»
  • «دامن مادر نخستآموزگار کودک است// طفل دانشور کجا پرورده نادان مادری»

ر، ز، ژ ویرایش

  • «رنج کشد مادر از جفای پسر لیک// آن‌چه کشیده است هیچ رنج نداند// مادر بی‌چاره هرچه طفل کند بد// راندن او را ز خویشتن نتواند// شیرهٔ جان گر بود به کاسهٔ مادر// زان نچشد تا به طفل خود نچشاند»
  • «زادگاه مرد، مادر دوم اوست.»
  • «زنان، شکوفاکنندگان حیات بشری هستند؛ و مادران زیباترین تجلّی محّبت و حمایت خداوند... مگر نه این است که شهیدان، در دامان مادران خود پرورش یافته‌اند و با پشتیبانی خواهران و همسران خود به جبهه‌ها رفته‌اند. مگر نه این است که بسیاری از افراد موفق در توضیح و توجیه موفقیت خود بعد از خدواند به مادران و پدران خود اشاره می‌کنند. بی‌توجهی به زنان، یعنی نادیده گرفتن نیمی از جامعه.»
  • «ز مادر، برهنه رسیدم فراز// برهنه به خاکم سپارند باز»
  • «ز هرکدام پژوهش کنی ز باب و نیا// جواب ندهد جز به نام مادر و خواهر// بدان صفت که تفاخر به نام مام کند// کس ار ز باب پژوهش نماید از استر»
  • «تو که تاریکی بودی تنم را گرما بخشیدی
و تنم رستنگاهِ بذر تاریک تو شد.
آنگاه من دنیایی کامل در اندرونِ خود به پا داشتم؛
ساخته و پرداختهٔ رؤیاهای خونِ عاشقم؛
دنیایی کامل که تو می‌دیدی و می‌شنیدی.
آنجا سرشار بود از ستارگان بی‌شمار
پرندگان و ماهیان رنگارنگ
و کهکشان‌های شناور.
تمام شبانه‌روز چنبرزده اندرونِ من
غرقِ عشق و احساسِ سرشارم، و غافل از من.
ای مرکز ثقل و ای کانونِ جهان!
تو را تا واپسین دم درونِ آن چاه نگاه می‌دارم
- و تو خواهی گریخت اما یادت نخواهد رهید
از چاهی که همچنان باز می‌تاباند تصویر خفتهٔ تو را
و همچنان می‌پرورد یاختهٔ هلالی‌شکلت را.
می‌درّم از هم و تو می‌رهی از من
اما حتی آنگاه که در هجورِ نو به پیچ و تاب در می‌آیی
زمین نوام، ریشهٔ تو
ساقه‌ای که میوه را به بار آورده
و رشته‌ای که تو را به شب پیوند داده است.»
جودیت رایت در مادر به فرزند[۵]

س، ش ویرایش

  • «سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا می‌رسد و به آخرت نمی‌افتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبی‌های دیگران .»
  • «سرنوشت آینده یک کودک همیشه کار مادر است.»
  • «شبی دیدم مادرم در محراب به نماز ایستاده‌است و تا طلوع خورشید مشغول رکوع و سجود بود و شنیدم برای یکایک مردان و زنان دعا می‌کرد و آنان را نام می‌برد ولی برای خود چیزی نخواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می‌کنی، برای خود دعا نمی‌کنی؟ فرمود: فرزندم! اول همسایه سپس خانه.»
  • «سعی استاد به کارِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر»
  • در زندگی واقعی هم سعی کردم نقش یک مادر را بازی کنم. .. عاشق کلمه مادر هستم. هیچ چیزی مقدس تر از مادر نیست. برای من در زندگی ام مادر یک چیز دیگری بود. یک موجود مقدس بود. پدرم نظامی بود. مرتب سفر می‌رفت. مادرم برای ما هم مادر بود هم پدر.
  • من وقتی دست مادرم را می‌بوسیدم می‌گفتم مادر از ما که گذشت، شاید نسل بعد از ما این کار را تکرار نکند.
    • مهین شهابی، ۱۴ آوریل ۲۰۰۹/ ۲۵ فروردین ۱۳۸۸؛ مصاحبه با «جام جم»[۶]

ص، ض ویرایش

  • «صالح‌ترین فرزندان آن‌هایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.»

ط، ظ ویرایش

ع، غ ویرایش

ف ویرایش

ق ویرایش

  • «قدر مادر خود را بدانید. او عاقل تر از آنچه شما فکر می‌کنید و قوی تر از آنچه شما می‌دانید، می‌باشد. خدا را شکر گویید.»

ک، گ ویرایش

  • «کنار امیر دراز می‌کشم. حالا نه برایش زنم، نه مادر، نه خواهر. هیچ ربطی به هم نداریم.»
  • «کمال زن در مادری است، زنی که مادر نیست، موجود ناقصی است.»
  • «گویند مرا چو زاد مادر// پستان به دهان گرفتن آموخت// شب‌ها بر گاهواره من// بیدار نشست و خفتن آموخت// لبخند نهاد بر لب من// بر غنچه گل شکفتن آموخت// دستم بگرفت و پا به پا برد// تا شیوهٔ راه‌رفتن آموخت// یک حرف و دو حرف بر زبانم// الفاظ نهاد و گفتن آموخت// پس هستی من ز هستی اوست// تا هستم و هست دارمش دوست»

ل ویرایش

م ویرایش

  • «موسی گفت، پدر و مادر خود را حرمت دار و هر که پدر یا مادر را دشنام دهد، البتّه هلاک گردد.»
  • «مادران در برخی موارد فکر می‌کنند پسرشان وقتی عاشق می‌شود او هم فراموش می‌شود. من معتقدم هیچ پسری در هیچ شرایطی مادر خود را فراموش نمی‌کند. البته در بعضی اوقات مادران به خاطر اینکه پسران خود را از دست ندهند اعمالی انجام می‌دهند که نفر سوم زندگی که همان عروس خانم است از کار این مادر رنجیده خاطر شود. در حالی که چیزی از دست نمی‌رود. پسر یکی دو سالی سرگرم زندگی خود با همسرش است اما مطمئن باشید بعد از این مدت آرامش دوباره به کانون اولیه خانواده پسر و دختر باز می‌گردد و این التهاب فروکش خواهد کرد؛ بنابراین در چنین فضایی لازم است که همه صبور باشند...».
  • «مادرمرده را شیون میاموز.»
  • «مادر و میهن هرکسی از آسمان هم بزرگتر است.»
  • «میان گریه‌کنندگان، گریه مادر عیان است.»
  • «من آن‌ساعت که از مادر بزادم// به دام مهر و چنگ مه فتادم»
  • «مادر آهن‌ربای قلب و ستاره قطبی چشم کودک است.»
  • «مادر، سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.»
  • «مادر شاهکار طبیعت است.»
  • «مادرشدن مرحلهٔ کمال زن است.»
  • «مادر یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می‌شناسد.»
  • «مردان همانند که مادرانشان ساخته‌اند، آیا می‌شود از یک کارگاه کرباس‌بافی خواست که شال کشمیر ببافد؟»
  • «من از عشق بدم می‌آید برای این‌که یک‌بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم.»
  • «می‌گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.»
  • من تمام زندگی خود را مدیون دو زن هستم، مادرم و همسرم.
  • سپیده: میم مثل ماه، میم مثل مریم، میم مثل مادر.
مادری را طفل در آب اوفتاد      جان مادر در تب و تاب اوفتاد
در تحیر طفل می‌زد دست و پای      آب بردش تا بناب آسیای
خواست شد در ناو مادر کان بدید      شد سوی درز آب حالی برکشید
آب از پس رفت و آن طفل عزیز      بر سر آن آب از پس رفت نیز
مادرش درجست او را برگرفت      شیردادش حالی و در برگرفت
ای ز شفقت داده مهر مادران      هست این غرقاب را ناوی گران
چون در آن گرداب حیرت اوفتیم      پیش ناو آب حسرت اوفتیم
مانده سرگردان چو آن طفل در آب      دست و پایی می‌زنیم از اضطراب
آن نفس ای مشفق طفلان راه      از کرم در غرقهٔ خود کن نگاه
رحمتی کن بر دل پرتاب ما      برکش از لطف و کرم در ز آب ما
شیرده ما را ز پستان کرم      برمگیر از پیش ما خوان کرم
ای ورای وصف و ادراک آمده      از صفات واصفان پاک آمده
دست کس نرسید برفتراک تو      لاجرم هستیم خاک خاک تو
خاک تو یاران پاک تو شدند      اهل عالم خاک خاک تو شدند
هرک خاکی نیست یاران ترا      دشمن است او دوست داران ترا
اولش بوبکر و آخر مرتضا      چار رکن کعبهٔ صدق و صفا
آن یکی در صدق هم راز و زیر      و آن دگر در عدل خورشید منیر
آن یکی دریای آزرم و حیا      آن دگر شاه اولوالعلم و سخا
      عطار نیشابوری در نعتِ پیامبر اسلام[۹]
  • مادر، ای مادر خوب
این چه روحی است عظیم؟
وین چه عشقی است بزرگ؟
که پس از مرگ نگیری آرام؟
تن بیجان تو، در سینه خاک
به نهالی که در این غمکده تنها ماندست
باز جان می‌بخشد!
قطره خونی که بجا مانده در آن پیکر سرد
سرو را تاب و توان می‌بخشد!
شب، هم آغوش سکوت
می‌رسد نرم ز راه
من از آن دشت خموش
باز رو کرده باین شهر پر از جوش و خروش
می‌روم خوش به سبکبالی باد
همه ذرات وجودم آزاد
همه ذرات وجودم فریاد
دیشب در خوابم دیدم
دلم برایت تنگ شده مادر
باز دستت در دستم
چشمهایت گریان
اشکهایت را پاک کردم مادر
شیشه‌ها به زمین افتاد
دستهایم خونی است
نزدم بیا نزدم مادر
دوطرفم دو پلیس
دستهایم دستنبند خورده
پیدا کن من را مادر
دیشب در خوابم دیدم
دلم برایت تنگ شده مادر
من بودم که از چشمت بر سینه ات افتادم
بگو مادر آیا جگرت سوخته مادر؟
شیشه‌ها به زمین افتاد
دستهایم خونی است
نزدم بیا نزدم مادر
  • «و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند [این حکم] برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند و خوراک و پوشاک آنان [=مادران] به طور شایسته بر عهده پدر است هیچ‌کس جز به قدر وسعش مکلف نمی‌شود هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند و هیچ پدری [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند] و مانند همین [احکام] بر عهده وارث [نیز] هست پس اگر [پدر و مادر] بخواهند با رضایت و صوابدید یکدیگر کودک را [زودتر] از شیر بازگیرند گناهی بر آن دو نیست و اگر خواستید برای فرزندان خود دایه بگیرید بر شما گناهی نیست به شرط آنکه چیزی را که پرداخت آن را به عهده گرفته‌اید به طور شایسته بپردازید و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست .»
  • «ممکن است که بنده‌ای در زمان حیات پدر و مادر خود نسبت به آنان نیکوکار باشد، امّا وقتی می‌میرند، نه بدهی آنان را می‌پردازد و نه برایشان طلب آمرزش می‌کند، در این صورت خداوند او را نافرمان قلمداد می‌کند؛ و یک وقت هم هست که بنده در زمان حیات پدر و مادرِ خود، نافرمان است و به آنان نیکی نمی‌کند، امّا وقتی مُردند بدهی‌های آنها را می‌پردازد و برای ایشان آمرزش می‌طلبد؛ لذا خداوند عز و جل او را نیکوکار می‌نویسد .»
    • محمد باقر الکافی: ۲ / ۱۶۳ / ۲۱ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴
  • «مردگانِ خود را زیارت کنید؛ زیرا آنان از دیدار شما خوشحال می‌شوند؛ انسان باید پس از آن که بر سر قبر پدر و مادر خود برایشان دعا کرد، حاجت خود را (از خدا) بخواهد.»

ن ویرایش

نیک اگر بینی امومت رحمت است[۱۰]      زانکه او را با نبوت نسبت است
شفقت او شفقت پیغمبر است      سیرت اقوام را صورتگر است
از امومت پخته تر تعمیر ما      در خط سیمای او تقدیر ما
هست اگر فرهنگ تو معنی رسی      حرف امت نکته‌ها دارد بسی
گفت آن مقصود حرف «کن فکان»      زیر پای امهات آمد جنان
ملت از تکریم ارحام است و بس      ورنه کار زندگی خام است و بس
از امومت گرم رفتار حیات      از امومت کشف اسرار حیات
از امومت پیچ و تاب جوی ما      موج و گرداب و حباب جوی ما
آن دخ رستاق زادی جاهلی      پست بالای سطبری بد گلی
نا تراشی پرورش ناداده ئی      کم نگاهی کم زبانی ساده ئی
دل ز آلام امومت کرده خون      گرد چشمش حلقه‌های نیلگون
ملت ار گیرد ز آغوشش بدست      یک مسلمان غیور و حق پرست
هستی ما محکم از آلام اوست      صبح ما عالم فروز از شام اوست
وان تهی آغوش نازک پیکری      خانه پرورد نگاهش محشری
فکر او از تاب مغرب روشن است      ظاهرش زن باطن او نازن است
بندهای ملت بیضا گسیخت      تا ز چشمش عشوه‌ها حل کرده ریخت
شوخ‌چشم و فتنه زا آزادیش      از حیا نا آشنا آزادیش
علم او بار امومت بر نتافت      بر سر شامش یکی اختر نتافت
این گل از بستان ما نارسته به      داغش از دامان ملت شسته به
لااله گویان چو انجم بی شمار      بسته چشم اندر ظلام روزگار
پا نبرده از عدم بیرون هنوز      از سواد کیف و کم بیرون هنوز
مضمر اندر ظلمت موجود ما      آن تجلی‌های نامشهود ما
شبنمی بر برگ گل ننشسته ئی      غنچه هائی از صبا نا خسته ئی
بر دمد این لاله زار ممکنات      از خیابان ریاض امهات
قوم را سرمایه‌ای صاحب نظر      نیست از نقد و قماش و سیم و زر
مال او فرزندهای تندرست      تر دماغ و سخت کوش و چاق و چست
حافظ رمز اخوت مادران      قوت قرآن و ملت مادران
      محمد اقبال لاهوری[۱۱]
  • «نگاه مهرآمیز فرزند به پدر و مادر عبادت است.»
  • «نگریستن به دانشمند عبادت است، نگریستن به پیشوای دادگر عبادت است، نگاهِ دلسوزانه و مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است و نگریستن به برادری که برای خداوند عزّ و جلَّ دوستش داری عبادت است .»
  • «نیکی به پدر و مادر واجب است، اگر چه مشرک باشند؛ ولی در معصیت خالق [گناه کردن] از آنان نباید اطاعت کرد .»
    • علی‌رضا بحار الأنوار: ۷۴ / ۷۲ / ۵۵ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴
  • «نژاد تو، تو خود دانی که چون است// به هنگام بلندی سرنگون است// تو از گوهر همی مانی به استر// چو پرسند ازتو، فخرآری به مادر»
  • «نشود مرد پردل و صُعلوک// پیش مامان و بادریسه و دوک»

و ویرایش

  • «وقتی مادر باشید، هیچگاه در افکارتان تنها نیستید. هر مادر دربارهٔ هر چیز دوبار فکر می‌کند، یک بار برای خودش و یک بار برای فرزندش.»
  • «و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها [حتی] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.»
  • «و از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در کودکی پروردند
    • قرآن سورهٔ اسرا (۲۴)
    • دربارهٔ این سخن: نگاهت را جز از سر مهر و دلسوزی به آنان خیره مکن و صدایت را از صدای آنها بلندتر مگردان و رو دست آنها نیز بلند نشو و خود را از آنها جلو مینداز.» جعفر صادق، الکافی: ۲ / ۱۵۸ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴
    • توضیح:آیات بیست و سوم و بییست چهام سورهٔ اسرا نزد مسلمانان بزبان اصلی خوانده می‌شود.
  • وقتی که جوون بودم من و مامانم دعوا داشتیم
۱۷ سالم بود که از خونه بیرون انداختنم
موقعی که به خودم اومدم هیچ وقت فکر نمی‌کردم که نتونم چهرش رو ببینم
هیچ زنی نمیتونه جای مادر منو بگیره
  • «وقتی می‌نشستم پای دار قالی، انگار همهٔ ناراجتی‌ها و خیالات می‌شد به اندازهٔ یک گرهٔ قالی و دوخته می‌شد لای ریسمان‌ها. اگر این قالی‌بافی نبود من سربند مرگ مادرم دق می‌کردم.»
  • «وقتی ، به جهلِ جوانی ، بانگ بر مادر زدم؛ دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که دُرشتی می کنی؟
چه خوش گفت زالی [پیرزن] به فرزندِ خویش      چو دیدش پلنگ افگن و پیلتن
گر از عهدِ خُردی ات یاد آمدی      که بیچاره بودی در آغوشِ من
نکردی درین روز بر من جفا      که تو شیر مردی و من پیر زن
    • سعدی گلستان ؛ باب ششم ، حکایت ششم

ه ویرایش

  • «هروقت مادر فاسد شد، نسل نیز فاسد می‌گردد.»
  • «هیچ‌چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نیست و هیچ‌چیز حس حرمت و تقدیس ما را هنگام تماشای مادری که بچه‌هایش وی را احاطه کرده‌اند، بیدار نمی‌کند.»
  • «هیچ‌گاه در زندگی نمی‌توانید محبتی بهتر، بی‌پیرایه‌تر و واقعی‌تر از محبت مادر خود بیابید.»
  • «هزار سیلی مادر را در ازای یک بوسه از مادر خریدارم.»
  • «همهٔ آنچه که اکنون هستم، و امیدوارم که بشوم، مدیونِ مادر فرشته‌ام هستم.»
  • «هیچ مردی که مادری خدایی دارد، فقیر نیست.»
  • «هر که پدر یا مادر خود را زند، هرآینه کشته شود. (۱۵) «و هر که پدر یا مادر خود را لعنت کند، هرآینه کشته شود. (۱۷)»

ی ویرایش

  • «یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار می‌ارزد.»

منابع ویرایش

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
مادر
دارد.
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ
مادر
موجود است.