گریه
گریه اشک ریزی در پاسخ به یک حالت احساسی در انسان است.
گفتاوردهاویرایش
خطوط پررنگ، متنی است که در زیر تصاویر بکار رفته است.
آ، الفویرایش
- «اگر تمام شب را بخاطر از دست دادن خورشید گریه کنی لذت دیدن ستارهها را از دست خواهی داد.»
ب، پویرایش
- «به سودای روزهای دلانگیز گذشته گریه مکن، به خاطر حضور کوتاهشان لبخند بزن.»
ت، ثویرایش
- «تلخ ترین گریههایی که بر روی گورها ریخته شده است بخاطر کلمات گفته نشده و کارهای انجام نشده است.»
- هریت بیچر استو روباههای کوچک فصل سوم
ج، چویرایش
ح، خویرایش
د، ذویرایش
- «دلتنگِ نانِ مادرم میشوم/و قهوهٔ مادرم/و نوازشِ مادرم ... / و روز به روز/ کودکی نیز در من بزرگ میشود/ و به روزهای عمرم، عشق میورزم/ زیرا اگر بمیرم/ از اشکِ مادرم شرم میکنم!
- محمود درویش، در «اگر باران نیستی نازنین، درخت باش»، «به مادرم»، برگرفته از نشر سخن، چاپ ۱۳۸۹، ص ۴۵
ر، ز، ژویرایش
- «زمانی که چشم به این جهان گشودی، یک روز بارانی بود. در حقیقت آنچه میبارید، باران نبود، اشک آسمان بود که به خاطر از دست دادن ستارهای گریه میکرد.»
- «زندگی مانند لبخند ژوکوند است، در نظر نخست به روی بیننده تبسم میکند، اما اگر در او دقیق شوی میگرید.»
س، شویرایش
ص، ضویرایش
ط، ظویرایش
ع، غویرایش
فویرایش
قویرایش
ک، گویرایش
- «گریه ما وقت تولد از آن رو است که به صحنه بزرگ جنون و حماقت وارد شدهایم.»
لویرایش
مویرایش
نویرایش
وویرایش
هویرایش
یویرایش
ضربالمثلویرایش
- «با گرگ دنبه خوردن (و) با چوپان گریه کردن.»
- «پیش از روضه خوان گریه میکند.»
- «چه عزائیست که مردهشور هم گریه میکنه.»
- «خنده کردن دل خوش میخواد و گریه کردن سر و چشم.»
- «خودافتاده نگرید.»
- «سر قبری گریه کن که مرده توش باشه.»
- «عاقبت خنده، گریه است.»
- «گریه آدم را سبک میکند.»
- «گریه زن دام زن است.»
- «گریه زن مکر زن است.»
- «مهمان باید خندهرو باشد اگر چه صاحبخانه خون گریه کند.»
- «میان گریهکنندگان، گریهٔ مادر عیان است.» ضربالمثل عربی
- «هرکه بهتقصیر خویش برزمین افتد، نباید گریه کند.» ضربالمثل ترکی
- «هرکه عاشقت بود، تورا به گریه میاندازد.» ضربالمثل اسپانیایی
شعرویرایش
- «آنکه نان با غم و اندوه نخورد// یا که بیگریه شبی را بهسحرگاه نبرد// نَبرَد پی بهتوانمندی اوج ملکوت// نکند فهم از آن نظم بلند جبروت»
- «از گریه او شب همهشب، دوش نخفتم// پیداست ز شوریده که شوریدهتری زاد»
- «اندر پس هر خنده دو صد گریه مهیا است»
- «باز از افق، هلال ِ مُحَرَم شد آشکار// باز ابر گریه خیمهفکن شد به جویبار»
- «بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران// کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران»
- «تو نمیدانی که دایه دایگان// کم دهد بی گریه شیرت رایگان»
- «چون خدا خواهد کهمان یاری دهد// میل بنده جانب زاری دهد»
- «درپس هرگریه آخر خندهایست// مرد آخربین مبارک بندهایست»
- «ز ابر گریان شاخ سبز و تر شود// نور شمع از گریه روشنتر شود»
- «زن چو دید اورا که تند و توسن است// گشت گریان، گریه خود دام زن است»
- «گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق// کاندرین طوفان نماید هفت دریا شبنمی»
- «کسی را که دردل بود درد وغم// گرستنش درمان بود لاجرم»
- «گریه بر هر درد بی درمان دوا است// چشم گریان چشمه فیض خداست»
- «هرکه خندید بیش، بیش گریست»
- «هنوزم زخوردی به خاطر در است// که در لانهٔ ماکیان برده دست// بهمنقارم آنسان بهسختی گزید// که اشکم چو خون از رگ، آندم جهید// پدر خنده بر گریهام زد که هان// وطنداری آموز از ماکیان»
- «من میگریم وقتی که فرجام فرشتگان هم مرگ است.»
- — سیستم آو ا داون، Chop Suey!
منابعویرایش
- ↑ «الدمع مذ بعد الخلیط قریب». أدب.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |