قاطر
- «اسب و استر به هم لگد نزنند.»
- «استر را گفتند پدرت کیست؟ گفت آقادائیم مادیان است.»
- «قاطر قصابخونه کارد خونی زیاد دیده.»
- «قاطرپیشاهنگ آخرش توبرهکش میشه.»
قاطر در شعر فارسی
ویرایش- «آن گربه مصاحب بابا از آن تو// وان قاطر چموش لگدزن از آن من»
- «چو استر سزاوار پالان و قیدی// اگر از پی استر و زین حزینی»
- «دستار خز و جبه خارا نکوست لیک// تشریف وعده دادن استر نکوتر است»
- «روز از برای ثقل کشی موکب بهار// پالان به توسن استر گرما برافکند»
- «گر خاتم دست تو نشاید// هم حلقه نشاید استران را»
- «لگام فلک گیر تا زیر رانت// کبوداستری داغ برران، نماید»
- «نژاد تو، تو خود دانی که چون است// به هنگام بلندی سرنگون است// تو از گوهر همیمانی به استر// چو پرسند ازتو، فخرآری به مادر»
- «ز هرکدام پژوهش کنی ز باب و نیا// جواب ندهد جز به نام مادر و خواهر// بدان صفت که تفاخر به نام مام کند// کس ار ز باب پژوهش نماید از استر»
پیوند به بیرون
ویرایش
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |