لودویگ فان بتهوون
موسیقیدان و آهنگساز آلمانی (۱۷۷۰–۱۸۲۷)
(تغییرمسیر از بتهوفن)
لودویگ فان بتهوون یا لودویگ وان بتهوون (۱۶ دسامبر ۱۷۷۰ در بن – ۲۶ مارس ۱۸۲۷ در وین) آهنگساز آلمانی بود.
دارای منبع
ویرایش- «آنچه روزمره است، مرا خسته میکند.»
- در نامهای به «کارل فن بادن»، ۲۳ اوت ۱۸۲۳
- «برای «هندل» یک محفظهٔ مخصوص، این محفظه باید در هر اشکاف حاشیهای داشته باشد تا جابهجایی را آسان کند؛ همچنین برای کتابهای بزرگ و کوچک.»
- دفتر خاطرات، دسامبر ۱۸۲۶، پس از اینکه یک دورهٔ کامل چهلجلدی از آثار «هندل» با چاپ اعلای «آرنولد» از طرف «یوهان آندرهآس شتومف» بهاو هدیه شد.
- «حیف، حیف، دیر شد!»
- آخرین کلمات، او دیگر از محمولهٔ آخریِ شراب سفارشی لذت نخواهد برد. ۲۶ مارس ۱۸۲۷
- «دوستان، دست بزنید؛ کمدی بهپایان رسید!»
- «موسیقی مکاشفهای بالاتر از هر فلسفه و حکمتی است. هرکس به آهنگهای من گوش فرادهد، باید از هر رنج و دردی که دیگران بهدوش میکشند رهایی یابد.»
- دفتر خاطرات
- «روزگار ما به مردان قدرتمند نیاز دارد تا که ناتوانان و بد اندیشان و ریاکاران و گدایان را شلاق بزنند»
- زندگی بتهوون اثر رومن رولان ترجمه محمد مجلسی
بدون منبع
ویرایش- «اگر میخواهی خوشبخت باشی، برای خوشبختی دیگران بکوش؛ زیرا آن شادی که ما به دیگران میدهیم، به دل خودمان برمیگردد.»
- «بیشتر از هنرم به فضیلت مدیونم که نگذاشت با خودکشی به زندگی خود خاتمه دهم.»
- «تا زمانی که مردم اتریش سوسیس و آبجو دارند، انقلاب نخواهند کرد.»
- «تکامل باید هدف اولیه همهٔ هنرمندان حقیقی باشد.»
- «حتی به ازای نصف کرهٔ زمین حاضر نیستم در مقابل هوی و هوس این و آن تسلیم شوم و مسلماً چیزی را که از وجودم خارج نشده باشد، حتمأ نخواهم نوشت.»
- «خزان زندگی من فرارسیده، میخواهم مثل درختان باروری باشم که با یک تکان میوههای لذیذ همچون باران از آن میریزد.»
- «در عالم چیزی بالاتر از محبت نمیبینم.»
- «در عهد ما به روحهای قوی احتیاج است تا ارواح ضعیف و خوار را شلاق بزنند.»
- «در دنیای هنر، همانند کل آفرینش، آزادی و ترقی اهداف اصلی هستند.»
- «دوری از مردم شریر دریچه سعادت و نیکبختی است.»
- «زیانی که از اظهار حرف حق متوجه من گردد، به مراتب مرا گوارا و مطبوعتر است تا آنکه با اخفای مطلبی ضرری به حق برسانم.»
- «مادر سازندهٔ جهان و تابلوی آفریدگار است.»
- «من برای شادمانی به دنیا نیامدهام؛ آمدهام کارهای بزرگ انجام دهم.»
- «من به میان مردم وارد نمیشوم؛ مگر وقتی که احتیاج شدیدی آن را ایجاد کند. از این پس همچو تبعیدشدگان زندگی میکنم.»
- «من میخواهم گریبان سرنوشت را بگیرم؛ او نمیتواند سر مرا در برابر زندگی خم کند.»
- «موسیقی از فکر تراوش میکند و به قلب مینشیند.»
- «موسیقی سرزمینی است که روح من در آن حرکت میکند. در آنجا همه چیز گلهای زیبا میدهد و هیچ علف هرزهای در آن نمیروید اما کمتر هستند اشخاصی که بفهمند در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفتهاست.»
- «نمیدانم چه سرّی در هنرمندان حقیقی وجود دارد که هیچکدام به دنیا روی خوش نشان نمیدهند.»
- «هنر من باید برای سعادت بیچارگان اختصاص یابد.»
- «هنر و دانش برگزیدهترین و بزرگوارترین مردم را به هم مربوط میسازد.»
پیوند به بیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |