فاطمه معتمدآریا
بازیگر ایرانی
فاطمه معتمدآریا (۲۹ اکتبر ۱۹۶۱) (۷ آبان ۱۳۴۰) بازیگر، عروسکگردان، نیکوکار و کنشگر فرهنگی-اجتماعی ایرانی است. زادهٔ شمیران، دانشآموختهٔ رشتهٔ بازیگری از دانشسرای هنر. حرفهٔ هنریاش را از سال ۱۹۷۵م/ ۱۳۵۴ش با اجرای نمایشهای عروسکی برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع کرد و به تئاتر درآمد و در نمایشهایی بازی کرد. در سال ۱۹۸۱م/ ۱۳۶۰ش با عروسکگردانی در مجموعهٔ «مدرسهٔ موشها» در تلویزیون ظاهر شد. نخستین ظهورش در سینما در فیلم «جدال» ساختهٔ ۱۹۸۵م/ ۱۳۶۴ش بود.[۱]
در طول حرفهٔ سینماییاش به شهرت فراوانی رسید و جوایز گوناگونی گرفت، به داوری فیلم در جشنوارههای خارجی نیز روی آورد. به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی نیز مشغول شد. در ۲۰۰۸ش/ ۱۳۸۷ش سفیر جامعهٔ خیریهٔ مهرآفرین انتخاب شد. مدتی نیز از کار بازماند.
گفتاوردها
ویرایشسخنرانی
ویرایش- فکر میکنم تفکیک کردن هر شکلی از هنر به عنوان زنانه و مردانه برای من هم چیز خوشایندی نیست. ضمن اینکه اگر مشکل یا مسئلهای وجود دارد، هم برای مردان است، هم برای زنها، آیا تاکنون کسی آمدهاست بگوید مرد در سینمای ایران، چه وضعیتی دارد؟
- به نظر من وضعیت مردان در سینمای ایران بسیار اسفبارتر است از زنان.
- ۱۰ ژانویه ۲۰۰۳/ ۲۰ دی ۱۳۸۱؛ همایش زن در سینما[۲]
- خلاقیت در جزییترین رفتارهای روزمرهٔ ما وجود دارد و آنچه برای من مهم است، خلاقیت در هستی است.
- معتقدم که خلاقیت یک مسئلهٔ عملی است تا تئوری.
- هنر را نیز نمیتوان آموزش داد، بلکه باید در فرد وجود داشته باشد و آنچه موجب میشود به هنر برسیم، روشی است که موجب کشف آن میشود.
- پیروی از مد بزرگترین دشمن خلاقیت است.
- برای انجام کار هنری و خلاقیت داشتن در این کار، اول باید خود را به خوبی بشناسیم و به خود اجازه دهیم که عادتها را بشکنیم؛ سپس محیط اطراف خود را به درستی شناسایی کنیم. همچنین باید چرخههای ذهن را روغن کاری کنیم.
- ثبت احساسها و خاطرات گوناگون در ذهن و مراجعه و استفاده از آنها در شرایط گوناگون یکی از راههایی است که میتواند ما را به خلاقیت برساند.
- من برای یک عروسک همان موجودیتی را قائلم که برای یک بازیگر زنده؛ چون تمام آنچه را که در ما بلوکه شده و تمام احساسات خود را به عروسک منتقل میکنیم. عروسک قادر به انجام کارهایی است که ما نیستیم و این وجه تفاوت فانتزی با بازی زنده است؛ ضمن اینکه باید برای عروسک وجههای بسیار بالاتر از انسان عادی قائل شویم، زیرا ما خداوند آن عروسک هستیم.
- دانش خود را نسبت به همه چیز، همه کس و همهٔ هستی افزایش دهید.
- ۲ ژوئیه ۲۰۰۳/ ۱۱ تیر ۱۳۸۲؛ در دانشکدهٔ سینما و تئاتر، تهران[۳]
- هویت، مسئلهای شخصیست و اینکه فرد خودش بداند کی هست و چی هست… این هویت باید وجود داشته باشد. در جامعهٔ فعلی فرهنگی ما، خدشهدار شدن این هویت یا ناپیدا بودن آن گریزناپذیر است. ما از نظر فرهنگی آدمهایی پرخلأ هستیم و هرگوشهای از این خلأ را که پر کنیم در جای دیگری این خلأ وجود دارد. خیلی زمان میبرد و نیاز به یک ساماندهی و کنترل منظم فرهنگی دارد که بتوانیم به جایی برسیم که آدمها در این مجموعه با یک هویتِ تعریفشده برای خودشان حفظ شوند.
- ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۳/ ۲۵ تیر ۱۳۸۲؛ در یکی از مراکز کانون پرورش، غرب تهران[۴]
- هر کسی در دنیا سهمی دارد و علیرغم برخی محدودیتها و فشارها، من خیلی خوشحالم که در ایران بازی میکنم چرا که گاه این محدودیتها آن قدر به ما کمک میکند که حتی ۹۰ درصد بازیگران هالیوودی هم از عهدهٔ آن بر نمیآیند.
- کسی که از خود، محیط و اطرافش شناخت کافی و درستی نداشته باشد هرگز در کار هنر موفق نخواهد شد.
- کارگردان هدایتکننده و تصمیمگیرنده نهایی است اما محال است که یک کارگردان بتواند از یک چوب خشک بازی باشکوهی بگیرد بلکه تنها میتواند او را کنترل کند زیرا ارائهٔ یک بازی خوب، نیازمند عواملی چون شناخت محیط و خود، نقش و هدایت درست کارگردان است.
- هنر بر خلاف تکنیک، قابل آموزش نیست و کارگردان میتواند خلاقیت بازیگر را رشد دهد اما نمیتواند در او ایجاد خلاقیت کند.
- زمانی میتوانیم به خلاقیت دست یابیم که عادتهای روزمره را بشکنیم و بدین ترتیب به شناخت دقیقتری از حواس پنج گانهٔ خود دست یابیم و با بهرهگیری از خلاقیت و شناخت درست، تکنیک کار با بازی درخشانی ارائه دهیم.
- ورود نا-بازیگران پدیدهٔ گریزناپذیری در سینمای ماست که بسیار قابل احترام و زائیدهٔ شرایط ماست… ورود نابازیگران جریان بسیار جذابی است به شرط آنکه شناخت درستی از آن داشته باشیم.
- ۲۵ فوریه ۲۰۰۴/ ۶ اسفند ۱۳۸۲؛ چهارمین روز سمینار «تحلیل بازیگری»، خانه هنرمندان[۵]
- همیشه از نسل جوان، انرژی زیادی میگیرم و با در نظر گرفتن سلیقهٔ جوانان، کارم را جوان نگه میدارم.
- برای نسل ما خیلی سخت بود خود را به عنوان یک زن، تحمیل کنیم، اما در نسل جدید، دختران جوان توانستهاند کفهٔ ترازو را به نفع خود پایین بکشند.
- نگاه ما به زن در سینما و ادبیاتمان مشکل دارد و تنها چیزی که در سینمای ایران میبینیم، حضور پررنگ مادر است که در جامعهٔ ما نقش کلیدی دارد اما نگاه ما به «زن» دچار مشکل است و حتی در فیلمهای آمریکایی هم میبینیم زنان موفق به دردسر میافتند، بنابراین این دیدگاه منحصر به ایران ما نیست.
- ۶ مه ۲۰۰۷/ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۶؛ نخستین نشست «بازیآفرینان سینمای ایران»[۶]
- ما به عنوان یک زن مجبوریم که مقاومتر باشیم و سختکوشی چیزی است که ما خودمان آن را انتخاب نکردیم بلکه ما حسمان در چند وجه، کار میکند و باید مراقب اطرافیانمان باشیم. من هم در این حرفه پذیرفتهام که باید مقاوم باشم.
- ایدهآل این است که در جهان، حق هیچکس از بین نرود و حقوق برابری برای همه وجود داشته باشد؛ البته من تعریف خاصی از حقوق برابر دارم و معتقدم هر کس حقوق خاص خود را دارد.
- ۱۱ مارس ۲۰۰۸/ ۲۱ اسفند ۱۳۸۶؛ مراسم «بزرگداشت روز جهانی زن»[۷]
- در کار نیکوکاری وقتی عشق حکمفرمایی میکند، فرد به نتیجه میرسد.
- ۴ مه ۲۰۰۸/ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۷؛ مراسم افتتاح دفترش به عنوان سفیر نیکوکاری مهرآفرین[۸]
- زندگی ما همانند یک آوای موسیقی است که اگر قرار باشد از آن لذت ببریم باید کنار هم آن را گوش دهیم و با یکدیگر در نوشتن نتهای آن شریک شویم.
- هر فردی توان بخشندگی را ندارد و بخشندگی هم تنها مربوط به مسائل مالی نمیشود. آنچه که در این رابطه مهم است، مهربانی دلهاست و اگر این مهربانی وجود داشته باشد، گذشتن از مال کار بسیار راحتی است.
- ۷ اوت ۲۰۱۰/ ۱۶ مرداد ۱۳۸۹؛ جشن بزرگ همیاران، بنیاد کودک[۹]
- از کودکی بازیگری و در نوجوانیام تئاتر را آموختهام و اکنون افتخار میکنم که آموزشی که آن زمان در تئاتر دیدم، توانستم در تمام دوران فعالیتم از آن بهرهبرداری کنم و مهمترین آموختهٔ من فرمانبرداری بود. اینکه من به عنوان یک بازیگر فقط یک سرباز وظیفه هستم و باید فرمانبرداری کنم… البته نباید یک سرباز وظیفه بدون تفکر بود. بازیگر باید فرمانبرداری را از صافی خود عبور دهد و اینگونه یک سرباز نمونه میشود.
- وقتی بازیگر تفکری را بر کارش اضافه میکند، یعنی چیزی افزون بر وظیفهاش انجام دادهاست و این خلاقیت یک بازیگر است. این خلاقیت مخالفتی با فرماندهی تیمسار ندارد. وقتی یک بازیگر خلاقیت داشته باشد، دیگر هیچ بازیگر دیگری مانند او نیست.
- من همان کاری را انجام میدهم که کارگردان از من میخواهد و در نهایت خودم را تسلیم نظر کارگردان میکنم. رهبری توسط کارگردان اتفاق میافتد و یک بازیگر متوسط هماهنگ بسیار بهتر از یک بازیگر عالی اما ناهماهنگ است.
- بازیگر تجلی اندیشهٔ کارگردان است و در دوران فعالیتم این امر برای من یک اصل بودهاست. من به فکر نویسنده و کارگردان، هویت مجدد میدهم و فقط میتوانم تجلی اندیشهٔ او باشم. اما میتوانم با خلاقیتم این کار را به بهترین و مطلقترین شکل انجام دهم.
- رابطهٔ کارگردان و بازیگر در یک متن خلاصه میشود و باید قبل از آغاز یک کار دربارهٔ آن متن به تفاهم رسید و غیر از این نیازی به تفاهم دیگری میان بازیگر و کارگردان نیست. باید یاد بگیریم به جای اینکه بیشتر حرف بزنیم، بیشتر گوش کنیم.
- ۲۴ اکتبر ۲۰۱۰/ ۲ آبان ۱۳۸۹؛ در جلسه هماندیشی «چالش بازیگر و کارگردان در تئاتر»[۱۰]
- همهٔ ما امشب دلیلی مشترک برای با هم بودن داریم؛ بی آنکه بیندیشیم به چه زبانی حرف میزنیم و از چه کشوری آمدهایم و در کجای جهان زندگی میکنیم، همه در کنار هم هستیم. ما عشق، مهربانی و دوستی را بین همدیگر تقسیم میکنیم و سهم خودمان را برمیداریم. ما عشق، دوستی و محبت را تقسیم میکنیم بیآنکه فکر کنیم که چه رنگی هستیم، چه زبانی داریم، چه مذهبی داریم و با این عشق یادمیگیریم که ما انسانها همدیگر را دوست داشته باشیم و همه جا با هم باشیم.
- ۳۱ ژانویه ۲۰۱۲/ ۱۱ بهمن ۱۳۹۰؛ هفستیوال جهانی فیلم ونسن، پاریس[۱۱]
- … برای یک حرکت انساندوستانه از ابزار هنر استفاده کنید زیرا که برندگی هنر از هر چیز دیگری با اهمیتتر است و وقتی ما یک آفرینش هنری به وجود میآوریم، کار بزرگی کردهایم.
- ۲۷ دسامبر ۲۰۱۲/ ۷ دی ۱۳۹۱؛ نگارخانهٔ «اکو»[۱۲]
- تمام ارزش ما به مهری است که به همدیگر میورزیم و اگر کسی این مهر را نمیبیند یا آن را دریغ میکند، دیگر نامش انسان نیست و باید به حالش حسرت خورد و برایش دلسوزی کرد که از نعمتِ بزرگِ انسان بودن محروم است.
- ۱۵ اوت ۲۰۱۶/ ۲۵ مرداد ۱۳۹۵؛ در مراسم بزرگداشتش[۱۳]
- این جهان بزرگ و شلوغ که روز به روز بزرگتر و مدرنتر میشود برای ما فرصتی باقی نمیگذارد تا از خودمان بپرسیم چه کسی هستیم.
- خواستهها و درخواستهای ما از زندگی، بینهایت است. هر روز یک چیز جدید میخواهیم و حتی گاهی خواستههای ما به قدری فراتر میرود که فکر میکنیم دیگر چیزی در جهان نیست که ما را راضی کند.
- از خودمان بپرسیم چه کسی هستیم و چه چیزی میخواهیم و بعد حرکت کنیم.
- با شناخت خودمان میتوانیم در ابتدا خودمان و بعد جهان پیرامونمان را تغییر دهیم و آنگاه است که با دقت بیشتری به جهان نگاه میکنیم و بعد میتوانیم نگاه متفاوتتری داشته باشیم و هنرمندان بهتری شویم.
- شناخت خودمان اولین درس بازیگری است، خودشناسی را ابتدا باید با تمرینهای فیزیکی و شناخت، تنفس و پنج حسی که همه انسانها و موجودات دارند، یاد بگیریم.
- ۲۲ آوریل ۲۰۱۸/ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ کارگاه بازیگری دارالفنون[۱۴]
- درست نفس کشیدن نه فقط برای بازیگران بلکه برای همهٔ انسانهایی که میخواهند سلامت زندگی کنند، مفید است. با درست نفس کشیدن و درست نشستن اعتماد به نفس پیدا میکنیم و میتوانیم در کار خود بهترین باشیم.
- با بدنتان مثل یک پادگان رفتار کنید! برای بازیگری باید به بدنتان فرماندهی کنید. اگر فرماندهٔ خوبی باشید، اعضای بدنتان در اختیارتان خواهند بود. امروز اعضای بدن ما سربازهای صفر هستند چون در کنترل ما نیستند. از سوی دیگر در زندگی شهری بدن ما همیشه منقبض است و این بدترین اتفاق برای بدن است چون اعضایمان دیگر رها نیستند.
- اگر در بازیگری خوشی و زیبایی نباشد، یک جای کار میلنگد یعنی باید از سختی کار لذت ببریم و همیشه لبخند داشته باشیم.
- ابداً به گذشته نیندیشید، حتی به نیم ساعت قبل. در گذشته هر طور بودهاید، بودهاید. هیچ اهمیتی ندارد.
- اولین نکته برایم سناریو، سواد و شعور کارگردان و نگاه او به سینماست؛ یک کارگردان ابتدا باید نسبت به حرفه خود شناخت و دانش داشته باشد تا بتواند از بازیگر بازی بگیرد. همیشه از کارکردن با کارگردانی لذت میبرم که دانش او از من بیشتر باشد. کارگردان باید تمام عناصر یک کار را بهتر از بازیگر بشناسد و این فقط با تجربه اندوختن به دست میآید.
- برای اندوختن تجربه، باید چهار دست وپا روی زمین راه بروید و بیاموزید نه اینکه با سر افراشته راه بروید.
- ۲۵ آوریل ۲۰۱۸/ ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵؛ اختتامیه کارگاه بازیگری دارالفنون[۱۵]
مصاحبه
ویرایش- تئاتر، ریشهٔ اصلی کار من است و همانند درختی که با ریشه دوندان در زمین، خود را تثبیت میکند.
- من از تئاتر تغذیه کرده و در سینما رشد کردهام.
- یک بازیگر خوب از زمان تولد باید شرایطی برایش فراهم شود تا بتواند ستاره و هنرمند خوبی شود.
- خیلی از مردم هنرمند هستند ولی هنرمندی نیستند که مردم آنها را بشناسند.
- من همیشه سعی کردهام تا در سینما نقشهای متفاوتی بازی کنم و همیشه دوست دارم نقشی را بازی کنم که تا به حال آن را بازی نکردهام.
- اگر هزار بار دیگر هم به دنیا بیایم دوست دارم همانجوری باشم که هماکنون هستم.
- در سنین نوجوانی، اکثر نوجوانان دوست دارند که جای شخص دیگری باشند ولی اگر انسان خودش را همانجوری که هست دوست داشته باشد، احساس موفقیت و خوشبختی میکند.
- اگر شخصیت کلاه قرمزی شیطنت میکند به خاطر ذهن خلاق اوست و من از کودکان شیطان بسیار خوشم میآید.
- کودکان چون بدون هیچ تردیدی و با نگاهی باز به مسایل نگاه میکنند در ذهن او اثری از خشونت وجود ندارد… چون هنوز پیچیدگیهای یک جامعه ذهن کودک را فرا نگرفتهاست نگاه اولیهٔ او نگاه خصمانهای نیست.
- شهرتی که بدون پشتوانهٔ مردمی و فاقد مهربانی باشد چیز خوبی نیست.
- شهرت، موضوع مهمی برای من نیست.
- [در پاسخ به کودکان درباره سنِّ او] من اگر بگویم چند سالم است آن وقت شما میگوییم این خانم که به بزرگی پدرها و مادرهای ماست چرا مثل بچهها حرف میزند!
- ۲۸ اکتبر ۲۰۰۳/ ۶ آبان ۱۳۸۲؛ مصاحبه با «ایسنا»[۱۶]
- در کار فرهنگی مانع ایجاد کردن بزرگترین اشتباه است و باید توجه داشت که هنرمندانی که فعالیت فرهنگی و هنری انجام میدهند بزرگترین خدمت را به جامعه میکنند و نباید برای آنها مانعتراشی کرد.
- ۲۲ نوامبر ۲۰۰۸/ ۲ آذر ۱۳۸۷؛ مصاحبه با «ایسنا»[۱۷]
- تمام اصول نمایشی در ایران زیر سؤال است، حال چه برسد به نمایش عروسکی که از ابتدا به شکل غلطی از آن صحبت شدهاست یا حداقل تنها یک شکل از آن را به ما شناساندهاند. در واقع اینجا ما ید طولایی در بیهویت کردن همه چیز داریم چون اساساً انسانهای سهلانگار و سادهنگری هستیم و در عین حال با این سادهنگری ایجاد پیچیدگی هم میکنیم، در حالی که میتوان با هر مقولهای عین اصل آن برخورد کرد و در آن کشف و شهود انجام داد؛ ولی ما برعکس ابتدا میآییم به یک چیز اعتراض میکنیم و تصمیم در از بین بردن آن داریم ولی در عین حال هیچ چیز نداریم که جایگزین آن کنیم.
- برای من همیشه یکی از سختترین و در عین حال زیباترین کارهای نمایشی، کار عروسکی است چون شما مجبورید تمام روح و حس خودتان را به یک جسم بیجان منتقل کنید، یعنی عروسک باید به جای شما ببیند، حرف بزند، حرکت کند و …
- بیشترین تکنیکی که من با آن کار کردهام، بونراکو است که ویژگی خاص آن حضور خود من در کنار عروسکم بر روی صحنه است، در واقع چون بازیگری مقولهٔ شیرین و جذابی برای من است، دوست دارم همیشه در کنار عروسکم، خودم نیز روی صحنه حضور داشته باشم.
- در اکثر فیلمهای عروسکی، من در کنار عروسکها نقش داشتهام؛ یعنی با آنها مثل یک موجود زنده برخورد کردهام و به تبع، این کار برای من خیلی آسان است، چون جانبخشی یک عروسک در من تثبیت شدهاست و باور کردهام که آن عروسک وجود حقیقی دارد. پس وقتی در مقابل آن کار میکنم واقعاً فکر میکنم که او هم یک بازیگر زنده است و حتی گاهی اوقات ارتباط بیشتر و بهتری با آنها برقرار میکنم.
- ۲۳ آوریل ۲۰۰۴/ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۳؛ با ایسنا به مناسبت روز جهانی تئاتر عروسکی[۱۸]
- کار فرهنگی را باید از کودکان شروع کرد و مهمترین حامی کودکان هم زنان هستند. اگر زنان جامعه ما حقوق خود را بشناسند، میتوانند مردان بزرگی را هم پرورش بدهند.
- با توجه به تأثیر مطبوعات بر روی جامعه باید بگویم که ما یادگرفتهایم دایم با یکدیگر بجنگیم و هیچگاه به ما آموزش داده نشده که علیرغم اختلافنظرها در کنار یکدیگر با صلح زندگی کنیم. من بشخصه فکر میکنم که مطبوعات میتواند در جامعه ایجاد صلح و امنیت کنند.
- ۲ اوت ۲۰۱۰/ ۱۱ مرداد ۱۳۸۹؛ در نشستی خبری به عنوان سفیر مهرآفرین[۱۹]
- از نظر من زنان ایرانی جزو زیباترین زنان دنیا هستند، البته با زیباییهای طبیعی و خدادادی خودشان. با بینیهای استخوانی و بزرگ، با چشمهای کشیده تیره، با لبهای قیطانی، با پوستهای سبزه یا گندمی، با موهای مشکی و…
- طبیعت چیزی به انسان میدهد که وقتی به میانسالی میرسد، میبیند که هیچکس غیرخودش آن را ندارد و آن نگاه عمیقتر به جهان است، تجربهٔ حضور در هستی است، و به دست آوردن تکامل.
- در میانسالی مثل باران بهاری میتوان پر از بخشش بود و این چیزی است که در هیچ سنی غیر از میانسالی نمیتوان تجربهاش کرد.
- مادر هشتاد و چند سالهٔ من بیش از من سودای حیات دارد، از همه چیز لذت میبرد. من هم از نسل گذشته خودم چیزهایی یادگرفتهام. یادگرفتهام از خوردن این چای لذت ببرم تا اینکه فکر کنم به جای این چای چه چیز دیگری میتوانست باشد و نیست.
- مادران ما زندگیهای سختتری داشتند ولی خیلی خوشبختتر بودند چون به آنچه داشتند، آگاه بودند و آن را میپذیرفتند.
- اینکه در بیچیزی کامل، احساس ثروت کنی و این رضایت در دیدگاه و نگاهت جاری باشد، خوشبختی است.
- در توجه به ظاهر واقعاً دچار اغراق و افراط شدهایم. انگار تنها امکان برای دیده شدن یک زن صورت و ظاهرش است. انگار تنها چیزی که در برقراری هر ارتباطی میتوان به آن اعتماد داشت، ظاهر است. اما چهرهٔ افراد هم تا جایی قابلیت تغییر دارد.
- اولین موی سفیدی که در سرم درآمد، خیلی هیجانزده و خوشحال شدم چون میدیدم که تغییری دارد در من ایجاد میشود.
- به نظرم افسردگی، سرطان دورهٔ ماست که در همه نسلها، از کودک تا کهنسال این بیماری مستتر است.
- اگر انسان گذشتهٔ پرباری نداشته باشد، آینده سختتری خواهد داشت چون مدام در حسرت چیزهایی خواهد بود که از دست دادهاست.
- من نمیتوانم بگویم مردی که در میانسالی به فکر ازدواج با زنی جوان میافتد، خیلی بدتر از زن میانسالی است که نمیداند چگونه با تحولات جدید در زندگیاش کنار بیاید. هر دویشان به یک اندازه ناآگاه هستند.
- خشونت فقط کتک زدن نیست، خشونت این است که مردی در خانهاش را باز کند و به زنش سلام نکند. درد کتک خوردن شاید فراموش شود اما تخریب و تحقیری که از عدم ارتباط درست در ذهن ایجاد میشود، میتواند بدترین شکل خشونت در جامعه باشد. خشونت این است که شوهری در بستر به همسرش پشت کند و بخوابد. اما کمتر به این توجه میشود که همین روابط کوچک چه تخریبهای عظیمی ایجاد میکنند.
- زیبایی هم البته تعریفی گسترده و نسبی است ولی رسانه میکوشد آن را محدود و مطلق کند مانند اینکه چشمان رنگی زیباست، بینی سربالا و نوکتیز زیباست، اندامی با این مشخصات جذاب است و… رسانهها تصویری به تعبیر شما، جعلی میسازند و آنقدر آن را تبلیغ میکنند تا در ذهن مخاطب اینطور مینشیند که مشخصات زیبایی همان است که ساخته شده و علاقهمندان سینما هم به این برداشت میرسند که در سینمای ایران کسانی که چشمان روشن دارند، راه بازتری پیشرو دارند.
- هرچند تعاریف و دیدگاههای متفاوتی دربارهٔ زیبایی وجود دارد ولی زیبایی طبیعی آنقدر نیرومند است که نمیتوان مقابلهای با آن داشت.
- میشود چشمها را بازتر و کشیدهتر، بینیها را کوچکتر و باریکتر و لبها را درشتتر و برجستهتر کرد اما این زیباییهای ساختگی انسان را از طبیعت وجودی خود به عنوان یک موجود زنده دور میکند.
- فکر هم میکنم که تمام زنان کارگر در جهان چهرهای خسته و بیطراوت ندارند. زیبایی افراد ربطی به کاری که انجام میدهند، ندارد و همه جا هست. آدم در میان روستاییان قشقایی، زنان چوپانی را میبیند که زیباییهای حیرتانگیزی دارند.
- این تبلیغات به سود شرکتهای سازنده و دلالان و به ضرر مردمی است که به دنبال تقلید هستند؛ تبلیغاتی مثلاً برای چسبهای کوچککننده بینی، کرم شترمرغ یا حلزون، شهلاکنندههای چشمان و سفیدکنندههای دندان و… که یک درصد هم اثرگذاری ندارد ولی طفلک مردمی که آنها را باور میکنند.
- من فکر میکنم که فشار اقتصادی مهمترین عامل همهٔ نابسامانیهای اجتماعی است. بیکاری و عدم تواناییهای مالی و اقتصادی خیلی از افراد را به عدم تعادل و بیثباتی و احساس ناامنی میکشاند و به لحاظ فکری و روحی بیمارشان میکند.
- بیهویتی در ظاهر و کلام خیلیها وجود دارد که به نظرم نشانهٔ عدم اعتماد به نفس و الگوبرداری آن هم از نوع خیلی سطحیاش است. نه فقط هنرپیشهها بلکه بیشتر جوانان یکجور حرف میزنند، چون آن اعتماد و اعتقاد به حرفی که میزنند را ندارند.
- مردان امروز گاهی آنقدر به زنان تکیه دارند که آدم گاهی از این همه کولی دادن خسته میشود و میخواهد جا خالی دهد.
- ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۱/ ۱ مرداد ۱۳۹۰؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۰]
- من اصولاً قانونمندم. حاضر نیستم کار غیرقانونی انجام بدهم. جالب است افرادی هستند که وقتی مقید و قانونمدار باشی وادارت میکنند کار غیرقانونی بکنی یا اینکه اصلاً تو را غیرقانونی جلوه میدهند. این از کجا سرچشمه میگیرد؟ واقعاً عقل من نمیرسد.
- ۱۵ دسامبر ۲۰۱۳/ ۲۴ آذر ۱۳۹۲؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۱]
- رشتهٔ تحصیلیام تئاتر بوده و به ناچار در سینما کار کردم چون بعد از انقلاب فرهنگی در تئاترها را بستند… رشتهام، کارم، تحصیلم و زندگیام از تئاتر شروع شده و طبیعتاً هیچ وقت نمیتوانم ترکش کنم، چون با علاقه و عشق و فکر و برنامهریزی تئاتر خواندم و کار کردم.
- … هرچیز جعلی برای من خیلی رو و روشن است و نمیتوانم به طرفش بروم. تا چیزی اصیل نباشد، یا اصالت نداشته باشد نمیتوانم دنبالش بروم.
- من دیدگاه سیاسی نسبت به حرفهام ندارم که بخواهم بگویم آدم سیاسی هستم. چون کار فرهنگی از نگاه من سطحی بسیار بالاتر و فراتر از کار سیاسی دارد که به هیچ عنوان حاضر نیستم لحظه ای از کارم را با جهانی از کار سیاسی عوض کنم. ولی چیزی که برای خودم خیلی مسلم و مسجل است این که تکلیف من با کارم روشن است. من نه حاضرم با هیچ تغییر دولتی، کارم را تغییر دهم و نه حاضرم مجیز کسی را بگویم و نه حاضرم فرمانبرداری کسی را بکنم؛ چون کاری نمیکنم که اصلاً به تسلیم شدن و تعریف کردن نیاز داشته باشم… همهٔ کارهایی که میکنم رو است، در نتیجه هیچ چیزی از آن نه خلاف مصالح ایران است و نه علیه مصالح ملی مملکتم و نه علیه مردم. هیچ ناخالصی در آن وجود ندارد. من جز سلامت روح و روان، جز ترویج و تبلیغ صلح درونی و بیرونی هیچ مقصد دیگری از کاری که انجام میدهم، ندارم.
- من به کاری که میکنم، اعتقاد دارم. هیچ انتظاری از آن ندارم و هیچ بهرهٔ شخصی نمیخواهم ببرم. در واقع مانند وامی است که سالها به من داده شده. وامی که در دوران تحصیلم، در دوران آموزشم در کانون به من دادند و من الان در حال پس دادن به این و آن هستم.
- … همه چیز فقط حرص، طمع و آز و بیحرمتی و بیاحترامی نیست. ما به عنوان آدمهای متمدن باید میزان علاقهمندی و احتراممان را به یکدیگر بالا ببریم. با اینکه تکنولوژی کمک کرده که دایماً از هم دور و دورتر شویم ولی اصل انسانیت ما را اینها از بین نمیبرد.
- من از اینکه کار فرهنگی میکنم، خوشحالم، چون میتوانم احساسات و علاقهمندیها و قدرت انسانیام را در رابطه با مردم و تماشاچیان و بینندگان به نمایش بگذارم. به کاری هم که انجام میدهم، اعتقاد دارم.
- من هیچ وقت الگویم خارج از ایران نبوده. هیچ وقت دلم نمیخواسته جای فلان هنرپیشه باشم یا روی فرش قرمز بروم یا سوار بر ماشینهای آنچنانی حرکت کنم. همیشه دلم میخواسته خودم باشم، آدمی که در تهران متولد شده و پدر و مادرش تهرانیاند و در شمیران بزرگ شده و دارای مشخصههایی است و در محلهاش آدمهایی هستند که با آنها رفت وآمد کرده و سلام و علیک دارد. من از کرهٔ مریخ نیامدهام که هنرپیشه شوم، من از همان خیابان حکمت نیاوران آمده و هنرپیشه شدهام. آدمهای آنجا را میشناسم و نمیتوانم فکر کنم باید با بنز آخرین مدل دنبال من بیایند و به عنوان یک پدیدهٔ عجیب وغریب به من نگاه کنند. من که این کار را نکردم، دلم میخواهد نسل بعد از من هم به این تصور و باور باشد که خودش از همهٔ جهان مهمتر است.
- مطمئنم که از شمیرانی که محله بچگیام بوده و در آن مدرسه رفتهام و بزرگ شدهام و زندگی کردهام هم نمیتوانم جابهجا شوم، چه رسد به اینکه بخواهم از این مملکت جابهجا شوم. برای همین نه پاسپورت هیچ کشور دیگری را دارم و نه دلم میخواهد که داشته باشم و هر بلایی هم اگر سرم بیاید حاضر نیستم یک قدم عقبتر بگذارم یا اینکه از اینجا بروم.
- من قانون درونی خودم را دارم و این حکم برایم وجود دارد که در مملکت خودم کار کنم. هیچ منعی ندارم برای کسانی که رفتند و هیچ اصراری هم ندارم که کسی بماند، این قانون من است.
- مادرم هم جزو کسانی بودند که همیشه بهترین چیزها را برای دیگران میفرستادند. هرچه را میماند برای خودشان نگه میداشتند. بهترین خوراکیها و لباسها را همیشه میبخشیدند.
- اعتقاد دارم که هیچ آدمی مطلق نیست و من میتوانم وجوهی از یک قاتل را نشان دهم که همه با او همذاتپنداری کنند. وجوهی که وجوه انسانی اوست و ممکن است حتی ذات وجودیاش باشد. به شدت به این اعتقاد دارم که هیچ آدمی بد نیست… باید بگویم همهٔ آدمها در ذاتشان انسانهای شریفی هستند و در تربیت و رفتارهای اجتماعی شان و در موقعیتهایی که قرار میگیرند، تبدیل به قاتل، خائن و همه کاراکترهای بد میشوند.
- جهان بلد است که آخرین پدیدههای جنگیاش را چگونه باید به همه نشان دهد؛ آن وقت نمیدانند که چگونه از اینها استفاده میکنند؟ هیچ منعی برای استفادهاش ندارند؟ هیچ نمیفهمند که این همه ظلم به بچهها کردهاند که نتیجهٔ استفاده از همین ابزار و ادوات جنگی است؟ حالا دیگر این همه بیخردی و بیعدالتی دیدن ندارد. در هر جای دنیا، منظورم فقط غزه نیست، فاجعه رخ میدهد، قبل تر از آن در سوریه، لبنان و… زیر بمباران و جنگ بودند. اگر بخواهیم داعش را به کشور خاصی نسبت دهیم باید پیشداوری باشد ولی داعش هم زاییده یکسری سیاستگذاریهای جهانی است و فکر کنید داعش از کجا آمده؟ یک روز طالبان، یک روز داعش و یک روز هم اسمی دیگر. اینها همه برنامهریزیشده میآیند.
- ۲۷ اوت ۲۰۱۴/ ۵ شهریور ۱۳۹۳؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۲]
- نسل ما با وجود دانش زیاد از سینمای روز دنیا اعتنایی به هیچ سینمایی جز سینمای ایران نداشت. ما فکر میکردیم برای خودمان کسی هستیم.
- کار فرهنگی جناح ندارد. فقط میخواهد ذهن مخاطبش را لطیف کند برای آنکه بگوید در جهان چیز دیگری به جز خشونت وجود دارد و مردم را برای ادامهٔ حیاتشان امیدوار کند. هر بهرهٔ دیگری بجز این از کار فرهنگی گرفته شود، بار مضاعفی است که بر دوش فرهنگ گذاشته میشود.
- ۹ مارس ۲۰۱۵/ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳؛ مصاحبه با روزنامهٔ «اعتماد»[۲۳]
- اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار باشید: پژوهش است.
- چه کاره بودم اگر کسی نمیشدم که حالاهستم؟! یک خواننده اپرا یا یک بالرین.
- بزرگترین سوءتفاهم دربارهٔ من این است که گفته شود: آدم خودخواهی هستم.
- بزرگترین آرزوی زندگی ام: صلح است.
- برای الهام گرفتن در فعالیت هنریام میروم به: طبیعت. ممکن است آن طبیعت گلخانه کوچک خانهام باشد یا اولین جای سرسبزی که به خانهام نزدیک است، اما بهطور کلی اهل الهام گرفتن نیستم، بااین حال طبیعت حال بسیار خوبی به من میدهد.
- اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم، باید بگویم هنر عبارت است از: شور و شعف و آفرینش.
- اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم، شاهکار هنریای که برای خود خریداری میکنم: آثار هنرمندان جوان است. چون آنها یک جریان رو به جلو هستند، در نتیجه اگر از کار یک جوان لذت ببرم، آن را شاهکار میدانم و میخرم.
- اگر در رشتهٔ هنریام به عقب برگردم، آرزو میکنم که: یک هنرپیشه بشوم، درست مثل همین حالا!
- جالبترین اتفاقی که در این سالها در سینما برایم افتاده؛ ممنوعیت کاریام بوده.
- ۱۹ مه ۲۰۱۵/ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۴]
- من همیشه یک بازیگرم و بازیگری یک فعالیت فرهنگی است بنابراین خودم را یک فعال فرهنگی میدانم تا هر چیز دیگری و البته که فعالیت فرهنگی در یک کل بزرگتر انجام میشود که همان فعالیتهای اجتماعی است؛ بنابراین تصویری که از خودم میتوانم بدهم، یک بازیگر فعال فرهنگی و اجتماعی است که طبعاً در هر کدام از اینها گرفتاریها و مشکلاتی وجود دارد… من دنبال چیزی غیر از بهترشدن شرایط خودم و جامعهام نیستم. من دنبال جامعهای هستم که از نظر فرهنگی به آن ببالم… من در مورد همهٔ اتفاقات خوب و بد کشورم خودم را متعهد و مسئول میدانم.
- من مثل خودم حرف میزنم. اصلاً بلد نیستم ادای کسی را درآورم.
- من اگر بازیگر نباشم، منفعلم. از زمان کودکی و نوجوانی، عاشق این حرفه بودم. قدم با حرفهام رشد کرده. صورتم با حرفهام تغییر کرده. حتی اندازهٔ کفشهایم با حرفهام بزرگتر شده. قبلاً نمیفهمیدم که خودم دارم بزرگ میشوم یا حرفهٔ من است که دارد بزرگم میکند. این حرفه با سلولهای من رشد کردهاست… از ۹ سالگی عضو فعال کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و از ۱۳ سالگی رسماً تئاتر کار کردهام، امروز فلسفه زندگیام تلاش برای بازیگری در یک فضای فرهنگی و در جامعهای پویا و سالم به دور از فساد و ابتذال است با صلح و آرامش.
- اولین درس بازیگری این است که فرقی نمیکند چه نقشی را بازی کنی، مهم این است که به بهترین وجه بازی کنی… این حقیقتی دربارهٔ بازیگری است، که تو باید آمادگی هرگونه نقشی را داشته باشی.
- ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۳ تیر ۱۳۹۴؛ مصاحبه با احمد طالبینژاد، روزنامهٔ «شرق»[۲۵]
- در حال حاضر بزرگترین ضعف عمومی سینمای ما، نبود فیلمنامه خوب است و این ضعف را هم بسیار زیاد در سینمای ایران شاهدیم.
- ۴ اوت ۲۰۱۵/ ۱۳ مرداد ۱۳۹۴؛ در نشست خبری فیلم «یحیی سکوت نکرد»[۲۶]
- برای من کارکردن با بچهها اصلاً سخت نیست چون بچهها خیلی خیلی باهوشند و به این دلیل که هیچ ایدهای از قبل در ذهنشان نیست برای اینکه بخواهند به واسطهٔ بازی در یک فیلم معروف شوند یا پولدار، خیلی فرهنگی و مشخص و باقدرت میتوان با آنها برخورد کرد و اتفاقاً بدهبستان خیلی خوبی برقرار میشود. بچهها حرف آدم را خیلی خوب متوجه میشوند و منظور را خیلی خوب دریافت میکنند.
- بیکاری، آدمی را منفعل و ذهن را منجمد میکند.
- سینما در مواردی میتواند در نگاه مخاطب تغییر ایجاد کند یا مردم و مسئولان را متوجه معضل و مشکل خاصی کند، اما این انتظار زیادی از سینماست که عامل تغییرات اجتماعی باشد.
- وقتی دشمنت را میبخشی و بهجای تخریب سازندگی میکنی و بهجای انتقامجویی شروع میکنی به انتقال رؤیاهای انسانیات به دشمن خودت، میتوانی منتظر اتفاقات عجیب و حیرتانگیزی باشی.
- برای من همهٔ شخصیتهایی که بازی کردهام، همیشه زنده هستند. وقتی میخواهم آنها را بازی کنم، برایشان یک گذشته و آیندهای دارم که این یک پرونده است پیش خودم. در نتیجه هروقت دلم بخواهد این پرونده را باز میکنم تا ببینم بر آنها چه گذشته.
- ما امروز در دنیا با خیلی از کسانی که دشمن بودند هم گفتوگو میکنیم و به توافق میرسیم، اما برای تبلیغ یک کار فرهنگی هنوز این اتفاقات میافتد؟ با استناد به چه قانونی و کدام حکم قضائی این رفتارها صورت میگیرد؟ من بیخبرم.
- ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۶ مرداد ۱۳۹۴، مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۷]
- من با اینکه کسی با کار من و حرفهام و حتی خود من مخالف باشد مشکلی ندارم ولی رفتارهای تهاجمی، توهین، بیاحترامی، دروغ، تهمت و بیقانونی را نمیپذیرم.
- ۲۵ ژانویه ۲۰۱۷/ ۶ بهمن ۱۳۹۴، مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۸]
- همیشه برای تعریف مصیبتهای جامعه با هم تعارف داریم.
- جنگ در هر شرایطی سخت و غیرانسانی است.
- سینماگران، هنرمندان بیآزاری هستند که میتوانند به جای خشونت صلح و مهربانی و آرامش را ترویج دهند. ما آدمهای سلامتی هستیم و شایستهٔ این همه ممنوعیت نیستیم. هرچند که من با ممنوعیت ابتذال بسیار موافقم و دراینراستا من تمامقد پای شرافت حرفهایام میایستم.
- من از داشتههایم خیلی لذت میبرم. داراییهایم خیلی هم محدودند: دوستان خوب، پدر و مادر خوبی که اگرچه دیگر کنارم نیستند اما یادشان همیشه با من است، شوهر و فرزند خوب و خانوادهای که دوستشان دارم و شغلی که عاشقش هستم.
- هیچ چیزی مهمتر از این نیست که آدم از کاری که میکند لذت ببرد و شغلش را نهفقط دوست بدارد، که عاشق حرفهاش باشد.
- ۷ فوریه ۲۰۱۷/ ۱۹ بهمن ۱۳۹۵؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۹]
- دغدغهای برای پول درآوردن و کارکردن ندارم، چون به آنچه دارم قانعم و هیچ زیادهخواهیای برای چیزی ندارم. مورد دیگر اینکه به واسطهٔ صرف «بودن» حاضر نیستم کار کنم. میخواهم کاری کنم که به واسطهٔ آن باشم، نه اینکه کاری کنم که فقط باشم.
- «تفکر» چیزی نیست که بخواهید برایش حد و مرز قائل شوید. اصلاً فرهنگ و هنر جای تفکر و اندیشه است و اگر قرار باشد محدودیتی باشد، باید شامل بیخردی و استفادهٔ سطحی از هنر باشد.
- فکر نمیکنم میزان پیشرفت علمی در یک جامعه لزوماً رابطهٔ قطعی با خرافات داشته باشد، ضمن اینکه برجنشینی نشانهٔ پیشرفت علمی نیست. رفتارهای هر شخصی او را تعریف میکند، نه فقط اعتقادات او.
- من خودم هستم، با نگاه خودم به جهان هستی و به حرفهام که در این جهان از همه چیز برایم مهمتر است. در نتیجه اگر هم کاری کردهام برای خودم بوده تا در محیط بهتری زندگی کنیم… نمیخواهم شبیه کسی باشم و حاضر هم نیستم که به هر دلیل خودم را شبیه کسی کنم و یک روز برای کسی دست بزنم و روز دیگر بر کسی درود بفرستم یا فرم لباس و بالا و پایین روسریام را بنا به درخواستهای مختلف تغییر دهم… هرچند هر انسانی تغییر میکند، اما تغییراتم برای خودم و به تشخیص خودم بوده، نه به واسطهٔ درخواستهایی که از من شده.
- اعتبار و جایگاه مهم سینمای ما در جهان با فرش قرمز، ستاره و منیجر و آژانس و… به وجود نیامده است و گردش سرمایهاش هم آن قدر نیست که بخواهیم برایش تشریفاتی بگذاریم. بهتر است شکوه و جلال و چرخش سرمایه را رها کنیم و به همان سینمای فرهنگی ارزشمند و انسانیمان برگردیم.
- ۸ اکتبر ۲۰۱۷/ ۱۶ مهر ۱۳۹۶؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۳۰]
- به نظر من در جهانِ نمایش چند موضوع بیشتر وجود ندارد؛ مثل عشق، زندگی و دشمنی که هر کس با یک دید به آنها نگاه میکند… موضوعها محدود هستند، اما نگاه انسان به آنها نامحدود؛ در نتیجه از خودگذشتگی، مهربانی و… در هر انسانی اعم از مادر و همسر و… به شکل متفاوتی بروز و ظهور پیدا میکند و من هم هر قدر و به هر تعداد نقش زن فداکار، مادر مهربان یا همسر جنگجو داشته باشم، میتوانم به اشکال مختلف آن را بازی کنم تا شبیه دیگری نباشد.
- خواستهٔ شخصی من از حذف سانسور، حذف سانسور تفکر و اندیشه است، چرا که سینمای مبتذل و بیمایه اولاً مشکلی با سانسور ندارد و دوماً در این روزها نه تنها سانسور نمیشود که مورد حمایت هم قراردارد. عناوین کریه فیلمها، سلبریتیبازیهای دست چندم آمریکایی و جنجالهای سخیف در فضای مجازی نشان میدهد اینها مشکلی ندارند. راهشان باز و کاسبیشان داغ است. سانسور متوجه کسانی است که صاحب تفکر و اندیشه هستند و آنهایی مشکل دارند که میخواهند درد و واقعیتی را بیان کنند یا به شیوهای دیگر سخن بگویند. سانسور با اینها مشکل دارد. سانسور سعی میکند جلوی حرفهای تازه و نگاه و اندیشه متفاوت و بیان واقیعتها را بگیرد و من با این نوع سانسور مخالفم.
- ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۰/ ۲۶ شهریور ۱۳۹۹؛ مصاحبه با «ایسنا»[۳۱]
- از هشت سالگی به درخواست مادرم از صبح تا ظهر در کانون به کلاسهای موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، مقالهخوانی و … میرفتیم و تا ۱۳ سالگی، تابستانها هر روز و در پائیز هفتهای یکبار به کتابخانه میرفتیم و کتاب میخواندیم.
- یادم میآید تیرماه سال ۵۴ تصمیم گرفتم بازیگر شوم؛ همان اندازه برایم مهم و جدی بود که امروز دربارهٔ آن صحبت میکنم. از همان روز اول میدانستم که در حرفهٔ بازیگری جدی هستم و از سال ۵۴ تا به امروز یک لحظه هم برای انتخابم تردید نکردم.
- ۲۹ اکتبر ۲۰۲۱/ ۷ آبان ۱۴۰۰؛ مصاحبه با موزه سینمای ایران برای تاریخ شفاهی[۳۲]
- هر نقشی که بر عهده میگیرم و بازی میکنم با خود واقعی من فاصلهٔ زیادی دارد. ممکن است بعضی شخصیتها را تأیید کنم بعضیها را نه. برای اینکه معتقدم آدمها وجوه مختلفی دارند. به بعضی از وجوه آنها میتوانم نزدیک شوم، به بعضی از وجوه نه. آنها را در خود میبینم و در پارهای موارد هم روبروی شخصیتها قرار میگیرم؛ اما آن وجهی که در همهٔ کاراکترهایی که بازی کردم کاملاً پیدا و مشخص است، این است که با من فاصلهٔ زیادی دارند؛ با این حال وجوه انسانی مشترکی با آنها دارم.
- من معتقدم عنصری به نام سینما در هر جای جهان به قلبهای انسانها چسبیدهاست. هرکسی به اندازهٔ خودش از سینما بهره میبرد.
- این روزها فقط اوضاع سینما بد نیست بلکه زندگی ما حالش خوب نیست. جامعهٔ ما و آدمهای آن حالشان بد است و این به همه آسیب میزند.
- ۲۱ مه ۲۰۲۲/ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱؛ مصاحبه با روزنامهٔ «اعتماد»[۳۳]
دربارهٔ او
ویرایش- ما و دوستان «سیمین» صدایش میزنیم. در فیلمهای زیادی مقابل دوربین من بوده. هنرپیشه، کلاه قرمزی و پسرخاله، روسری آبی، مهر مادری، دختر شیرینی فروش، زیر درخت هلو و… که آن سالها بهترین سالهای زندگی ام هستند. «سیمین» هنرمندی پراحساس، باسواد و باشعور است، مهربان، باغرور و باوقار است، راهش را ادامه داده و میدهد و در عرصه هنر و سینما سربلند است. به وجودش و دوستی اش افتخار میکنیم. تولدش را گرامی میداریم. زنده باد.
- عزیز ساعتی، ۲۹ اکتبر ۲۰۱۳/ ۷ آبان ۱۳۹۲[۳۴]
- در میانهٔ دههٔ ۱۳۶۰ و در فضایی پا به عرصه بازیگری گذاشت که سیاستگذاران بی اعتنا به طبیعت سینما به شدت با ستاره سازی و ستاره سالاری در سینمای ایران ناموافق بودند. به جز آن، چندوچون حضور زنان بازیگر در فیلمها هم مبهم و محل مناقشه بود… او سیر طبیعی یک زن بازیگر را در سینمای ایران طی کرده؛ مثل درختی که ریشه دارد و با تندبادی از جا کنده نمیشود.
- هوشنگ گلمکانی، ۲۹ اکتبر ۲۰۱۳/ ۷ آبان ۱۳۹۲[۳۴]
- فاطمه معتمدآریا هم یکی از سرمایههای ملی ماست که سال هاست بازیگربودن خودش را در سینمای ایران و جهان به بهترین نحو به اثبات رسانده اما در قبال این مرارت هنرمندانه مداومش دولت چه کردهاست؟ استفاده بهینه مادی و معنوی پیشکشش! بماند اینکه چند سال فرصت کار از او گرفته شد… ما همه «فاطمه معتمدآریا» را دوست داریم. جای او در این سالها به وضوح در سینمای ما خالی بود. او بازیگری یگانه است. نقشهایی آفریده که در تاریخ سینمای ما همتا ندارند.
- رضا کیانیان، ۲۹ اکتبر ۲۰۱۳/ ۷ آبان ۱۳۹۲[۳۴]
- او در کار هم همکار است و هم دوست و البته واقعاً مسئول و همیشه خوش قول. البته در آن سالهای نخست همکاری مان، با اینکه «سیمین» هنوز معروف نبود همین گونه بود و بعدها هم که خیلی معروف شد و در جهان این همه شناخته شد نوع رابطه ما تغییر نکرد و او همان «سیمین» ماند، با همه گرفتاریهایش، مهربان و خوش قول و رفیق. بسیار خوشحالم که سلامت است و امیدوارم سالهای سال همینطور سربلند و موفق باشد و دوستی مان هم ادامه یابد.
- مرضیه محبوب، ۲۹ اکتبر ۲۰۱۳/ ۷ آبان ۱۳۹۲[۳۴]
- تأثیری که «معتمدآریا» بر بازیگری در ایران گذاشت، شکستن تمام معیارهای سوپراستارهای زنی بود که تا پیش از حضور او در سینما، رایج بود و او با حضورش معیارهای پیش از خودش را تغییر داد و سینمای ایران بابت این اتفاق تا ابد به او مدیون است
- همایون اسعدیان، ۲۹ اکتبر ۲۰۱۳/ ۷ آبان ۱۳۹۲[۳۴]
- او را صمیمی و پر از آرامش و هیجان دیدم و خواستم با او قدم بزنم تا بیاموزم.
- مهناز افشار، ۲۹ اکتبر ۲۰۱۳/ ۷ آبان ۱۳۹۲[۳۴]
- در باب فاطمه معتمد آریا سخن گفتن مشکل است چرا که سه مشکل بزرگ «سینما»، «بازیگری زن» و «زن بودن» را حل کردهاست. او از یک تاریخ سخت سینمای ایران برای زنان گذر میکند و این تاریخ را از یک نفی و انکار به اثبات قدرت و شرافت زن ایرانی و اثبات فرهنگمند بودن و سمبیلک شدن زن ایرانی به سرانجام میرساند. معتمدآریا با چهره شریفی که همواره از خود نشان دادهاست، حتی در عرصه طنز این آبرو را نگه داشت و همچنان که ظرافت درامها را شکل داد، ظرافت طنز را نیز نگه داشت. من وی را به یک بندباز تشبیه میکنم که میتواند از فراز همه چیز بگذرد و مستحکم بماند که خاصیت زن ایرانی است و در واقع معتمدآریا سنبل زن ایرانی است.
- محمدرضا اصلانی، ۵ مارس ۲۰۱۴/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۲[۳۵]
- فاطمه معتمدآریا بازیگری است که یک موقعیت ویژه و منحصربه فرد را تجربه کرد؛ آن هم در ایفای نقش زنانی با خاستگاه و شخصیت پردازیهای متفاوت و خاص؛ از زن روستایی و شهرستانی تا زنی از دل تاریخ و زن مستقل و امروزی، به شکلی به یادماندنی و تأثیرگذار ظاهر میشد. در عین حالی که با وجود تکرار برخی نقشها همچون زن روستایی و…، در هیچیک از این نقشها کلیشه و متوقف نشد و کاراکترهایی که ایفا کرد شبیه یکدیگر نشدند. در نهایت هم این گوناگونی و تنوع را به عنوان یک امتیاز برای همه دوران بازیگری خود حفظ کرد.
- سحر عصرآزاد، ۲۷ اوت ۲۰۱۴/ ۵ شهریور ۱۳۹۳[۳۶]
- او برخلاف ستارگان به خاطر وجاهت منظر وارد عرصه بازیگری نشد که میدانیم بهره چندانی از آن ندارد و چه بهتر… معتمدآریا را به خاطر زیباییهای ظاهری دوست نداریم. به خاطر بازیهای هنرمندانه و زیبایش می ستاییم… سالها باید بگذرد تا سیمین (نام غیرشناسنامهای او) دیگر ظهور کند و راه دشوار وی را ادامه دهد. آیندگان هویت و جایگاه زن ایرانی در روزگار ما را با نقشهایی که وی بازی کرده، باز خواهند شناخت. بی تردید.
- احمد طالبینژاد، ۲۷ اوت ۲۰۱۴/ ۵ شهریور ۱۳۹۳[۳۷]
- سیمین معتمدآریا را به جرئت میتوانم یکی از بهترین بازیگران زن ۵۰ سال اخیر بنامم. اولین بار وقتی دختری بسیار جوان بود، اوایل دهه ۶۰، او را در نمایش زیبای «یک جفت کفش برای زهرا» به کارگردانی بهرام شاه محمدلو روی صحنه سالن چهارسو دیدم و از آن همه شور و انرژی و سرزندگی به وجد آمدم. در دلم گفتم در آینده دارای بازیگری متفاوت در تئاتر و سینما خواهیم بود.
- داوود رشیدی، ۳۱ اکتبر ۲۰۱۵/ ۹ آبان ۱۳۹۴[۳۸]
نوشتارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۴۱۸. شابک ۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲.
- ↑ «/همایش زن در سینما/ بنیاعتماد: نمیتوانم خودم را حامی فمنیسم در ایران بدانم معتمدآریا: تفکیک کردن هر شکلی از هنر به زنانه و مردانه برای من خوشآیند نیست». ایسنا. ۲۰ دی ۱۳۸۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا: به اعتقاد این بازیگر پیروی از مد بزرگترین دشمن خلاقیت است». ایسنا. ۱۱ تیر ۱۳۸۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا: از تئاتر تغذیه و در سینما رشد کردهام». ایسنا. ۲۵ تیر ۱۳۸۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۹ اکتبر ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا: جایزه دادن به نابازیگران، هم باعث بدبخت شدن آن فرد میشود و هم موجب دلآزردگی 90 درصد بازیگران». ایسنا. ۶ اسفند ۱۳۸۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا در جمع دانشجویان: نزول سطح کیفی سناریو در سینمای ایران وحشتناک است». ایسنا. ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «عضو جبهه مشارکت: باید مجلسی داشته باشیم که صدای زنان را بشنود». ایسنا. ۲۱ اسفند ۱۳۸۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «با مرخصی چندساعته از بیمارستان، فاطمه معتمدآریا دفتر مهرآفرین را افتتاح کرد». ایسنا. ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «معتمدآریا در جشن همیاران بنیاد کودک: زندگی همانند یک آوای موسیقی است باید کنار هم آن را گوش بدهیم». ایسنا. ۲ آبان ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا: وقتی بازیگر خلاقیت داشته باشد، دیگر هیچ بازیگری مانند او نیست». ایسنا. ۲ آبان ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «معتمدآریا: صلح و آرامش را تقسیم میکنیم». شرق. ۱۲ بهمن ۱۳۹۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «خسرو سینایی: هنرمندان بدون بمب و مسلسل پیروز خواهند شد». ایسنا. ۷ دی ۱۳۹۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ ««فاطمه معتمدآریا» در مراسم بزرگداشتش: تمام ارزش ما به مهرورزیدن است». شرق. ۲۷ مرداد ۱۳۹۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «اشاره فاطمه معتمدآریا به یکی از مضرات تلفن همراه». خبرآنلاین. ۲ اردیبهشت ۱۳۹۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «به گذشته نیندیشید». خبرآنلاین. ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمد آریا: “هویت” چیزی نیست که کسی بتواند از بازیگر بگیرد یا به او بدهد». ایسنا. ۶ آبان ۱۳۸۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا و گله از وضعیت «صد سال به این سالها»: تلاش جمعی از حرفهایترینهای سینما بلااستفاده ماندهاست». ایسنا. ۲ آذر ۱۳۸۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۳۱ اکتبر ۲۰۲۰.
- ↑ «همزمان با روز جهانی تئاتر عروسکی؛ تاریخ شفاهی از زبان فاطمه معتمد آریا/2/». ایسنا. ۴ اردیبهشت ۱۳۸۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا در یک نشست خبری: تلاش دارم انسانها را نسبت به حقوقشان آشنا و آگاه کنم در سینمای ما گویی بمب افتاده و همه پراکنده شدهاند». ایسنا. ۱۱ مرداد ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «میانسالی مثل باران بهاری است». روزنامه شرق. فرارو، ۱ مرداد ۱۳۹۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا در گفت وگو با «شرق»: سینما به گذشته قابل احترام بازگشت». روزنامه شرق. شرق، ۲۴ آذر ۱۳۹۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمد آریا در گفت و گو با «شرق»: دلبسته «پاسپورت» کشور دیگری نیستم». شرق. ۵ شهریور ۱۳۹۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «بخش خصوصی بادکنکی است که بادش میکنیم». روزنامه اعتماد. ۱۸ بهمن ۱۳۹۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۱ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «معتمدآریا: صلح، بزرگترین آرزوی زندگی ام». شرق. ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «مثل خودم حرف میزنم». شرق. ۳ تیر ۱۳۹۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «معتمدآریا: حذف تصویر و صدای من شوخی است». ایسنا. ۱۳ مرداد ۱۳۹۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «گفت وگو با فاطمه معتمدآریا به مناسبت اکران «یحیی سکوت نکرد»: عصر دشمنیها گذشته، باید خوشبین باشیم». روزنامه شرق. ۶ مرداد ۱۳۹۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.}
- ↑ «گفت وگو به جای دعوا». روزنامه شرق. ۶ بهمن ۱۳۹۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.}
- ↑ «پای شرافت حرفهایام میایستم». روزنامه شرق. ۱۹ بهمن ۱۳۹۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.}
- ↑ «برای «ابتذال» مرز قائلم، نه برای «تفکر»». روزنامه شرق. ۱۶ مهر ۱۳۹۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.}
- ↑ «گپی با فاطمه معتمدآریا از "بنفشه آفریقایی" تا زشتی ابتذال و …». ایسنا. ۲۶ شهریور ۱۳۹۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا: یک لحظه هم برای انتخابم تردید نکردم». ایسنا. ۷ آبان ۱۴۰۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «سینما میتواند حال مردم را خوب کند اما…». روزنامه اعتماد. ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۱ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ ۳۴٫۳ ۳۴٫۴ ۳۴٫۵ «برای زادروز «سیمین» سینمای ایران». شرق. ۷ آبان ۱۳۹۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «تقدیر از فاطمه معتمد آریا و محمد علی نجفی در اصفهان». ایسنا. ۱۴ اسفند ۱۳۹۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «زنی از جنس زمان». شرق. ۵ شهریور ۱۳۹۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «نقش آبی «سیمین»». شرق. ۵ شهریور ۱۳۹۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «برای فاطمه ای که سیمین سینماست». شرق. ۹ آبان ۱۳۹۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.