ضربالمثلهای اسپانیایی
فهرست ویکیمدیا
ضربالمثلهای اسپانیایی و مترادف آن به فارسی.
A - B - C - D - E - F - G - H - I - J - K - L - M - N - O - P - R - S - T - U - V - W - X - Y
A
ویرایش- »A caballo regalado no hay que mirarle el dentado.«
- ترجمه: «در دهان ِ یابوی پیشکشی نگاه نمیکنند.»
- »A la tercera va la vencida.«
- ترجمه: «بار ِ سوم موفقیت میآید.»
- مترادف فارسی: «تا سه نشه، بازی نشه.»
- »A los bobos se les aparece la madre de Dios.«
- ترجمه: «حضرت مریم برای احمقها ظاهر میشود.»
- مترادف فارسی: «دنیا به کام ابلهان است.»
- مترادف فارسی: «جاهل را غنیتر میرسد روزی.»
- تمثیل: «کیمیاگر به غصه مرده و رنج// ابله اندر خرابه یافته گنج» سعدی
- »Aunque la mona se vista de seda, mona se queda.«
- ترجمه: «اگر میمون لباس ابریشمی هم بپوشد باز میمون است.»
- مترادف فارسی: «پالان ترمه خر را عوض نمیکند.»
- تمثیل: «اهل نگردد به عمامه سفیه// خر نشود از جل دیبا فقیه» امیرخسرو دهلوی
- تمثیل: «نه منعم به مال از کسی بهتراست// خر، ار جل اطلس بپوشد، خراست» سعدی
D
ویرایش- »Donde va Vicente? Donde va la gente.«Refrán español.
- ترجمه: «ویسنته به کجا میرود؟ جایی که همه میروند.»
- مترادف فارسی: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!»
- مترادف فارسی: «در شهر کوران یک چشمت را هم بگذار!»
- مترادف فارسی: «در شهر نیسواران باید سوار نی شد!»
- تمثیل: «چون به در خانه زنگی شوی// روی چو گلنارت چون قار کن» ناصرخسرو
E
ویرایش- »El amor entra por la cocina.«
- ترجمه: «عشق از در آشپزخانه وارد میشود.»
- »El amor todo lo vence, el dinero todo lo alcanza, todo culmina con la muerte, el tiempo todo lo sella.«
- ترجمه: «عشق بر همهچیز پیروز میشود، پول به همهچیز دست مییابد، همهچیز به مرگ ختم میشود، زمان همهچیز را میبلعد.»
Entre broma y broma la verdad es asoma
- ترجمه: «میان شوخی و بذله حقیقت نمایان میشود.»
El amor mueve montanas
- ترجمه: «عشق کوهها را به حرکت در میآورد.»
- مترادف فارسی: «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.»
- »El que eviene facil, facil se va.«
- ترجمه: «آن که راحت بیاید، راحت میرود.»
- مترادف فارسی: «بادآورده را باد میبرد.»
- »El saber no ocupa lugar.«Refrán español.
- ترجمه: «دانش، فضایی را اشغال نمیکند.»
- »En tierra de ciegos, el tuerto es rey.«Refrán español.
- ترجمه: «در سرزمین کورها یکچشمی پادشاه است.»
- مترادف فارسی: «در شهر کوران یکچشمی پادشاه است.»
- مترادف فارسی: «خرس در کوه، بوعلی سیناست.» (در محیط بی خردان هر نادانی ادعای نبوغ تواند کرد.)
- »Estar como abeja en flor.«Giro idiomático español.
- ترجمه: «مثل زنبورعسل روی گل»
- مترادف فارسی: «مثل موش روی قالب پنیر.»
ٍ
L
ویرایش- »La prueba del pudín consiste en comer.«
- ترجمه: «تنها راه برای تشخیص مزه پودینگ، خوردن آن است.» سروانتس
M
ویرایش- »Más vale malo conocido que bueno por conocer.«
- ترجمه: «بد شناخته شده بهتر از خوبی است که باید شناخت»
- مترادف فارسی: «» [[]]
- »Más vale prevenir que lamentar.««Refrán español»
- ترجمه: «جلوگیری بهتر از شکایت است.»
- مترادف فارسی: «پای مرغات را ببند، خروس همسایه را هیز مخوان!»
- مترادف فارسی: «در خانهات را ببند، همسایهات را دزد مکن!»
N
ویرایش- »No hay mal que por bien no venga.«
- ترجمه: «هیچ چیز ِ بدی نیست که برای چیزی خوب نباشد.»
- مترادف فارسی: «هرچه به دیده خوار آید، عاقبت روزی به کار آید.»
- مترادف فارسی: «هرچه در چشمت خوار آید، نگهدار که وقتی به کار آید.»
- مترادف فارسی: «هرچیز که زار آید، یک روز به کار آید.»
- تمثیل: «هرچیز کزآن بتر نباشد// از مصلحتی به در نباشد// شرّی که به خیر باز گردد// آن خیر بود که شرّ نباشد» سعدی
- تمثیل: «میفکن کـَوَل گرچه خوار آیدت// که هنگام سرما به کار آیدت» نظامی
Q
ویرایش- »Querer es poder.«Refrán español.
- ترجمه: «خواستن، توانستن است.»
- مترادف فارسی: «خواستن، توانستن است.»
- مترادف فارسی: «کرا خواسته کارش آراستهاست.» اسدی طوسی
- تمثیل: «طلبت چون درست باشد و راست// خود به اول قدم مراد توراست» اوحدی مراغهای
- »Quien bien te quiere te hará llorar.«
- مترادف فارسی: «عشق را بنیاد بر ناکامی است// هرکه زین می سرکشد از خامی است» عطار نیشابوری
- مترادف فارسی: «به گیتی عاشقی بیغم نباشد// خوشی و عاشقی باهم نباشد» ویس و رامین
- تمثیل: «به عالم هر کجا درد و غمی بود// به هم کردند و عشقش نام کردند» فخرالدین عراقی
- تمثیل: «وای ِآنکو به دام عشق آویخت// خنک آنکو زدام عشق رهاست// عشق برمن در ِعنا بگشود// عشق سر تا بسر عذاب و عناست» فرخی سیستانی
T
ویرایش- »Te conozco bacalao (aunque vengas disfrazado).«
- ترجمه: «من تو را میشناسم ماهی! حتی اگر با لباس مبدل ظاهر شوی.»
- مترادف فارسی: «کور شود کاسبی که مشتریاش را نشناسد.»
بدون زبان اصلی
ویرایش- «ازدواج به مثابه هندوانهاست. گاهی خوب و گاهی بد از آب در میآید.»
- «اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری، اختیار شکمش را در دست بگیر.»
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |