گاو
گاو، از چهارپایان اهلی و از خانواده گاوسانان نشخوارکننده است.
- «خوان بقول در جاییکه محبت باشد بهتر است از گاو پرواری که با آن عداوت باشد.»
- انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۱۵، ۱۷
- «زیرا کتاب میگوید: گاو را وقتیکه خرمن خرد میکند، دهن مبند؛ و مزدور، مستحق اجرت خود است»
- انجیل عهد جدید، تیموتاوس - ۵، ۱۸
- «... و گوساله پرواری را آورده ذبح کنید تا بخوریم و شادی نماییم.»
- انجیل عهد جدید، لوقا ۲۳، ۱۵
- «هرگاه گاوی به شاخ خود مرد یا زنی را بزند که او بمیرد گاو را البته سنگسار کنند و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد ولیکن اگر گاو قبل از آن شاخزن میبود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاهنداشت و او مردی یا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نیز به قتل رسانند، اگر گاو غلامی یا کنیزی را بزند سی مثقال نقره به صاحب او داده شود و گاو سنگسار شود.»
- انجیل عهد عتیق، سفر خروج - باب ۲۱، آیه: ۲۸، ۲۹، ۳۲
- «آنکه امروز تخممرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.» ضربالمثل رومانی
- «اول آخور ببند بعد گاو را بخر!»
- «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.» ضربالمثل رومانی
- «تا گوساله گاو گردد، دل صاحبش (مادرش) آب گردد.»
- «خر و گاو را با یک چوب میراند»
- «دختر به مادر میرود، گوساله به گاو!»
- «راهرفتن را از گاو یاد بگیر، آبخوردن را از خر!»
- «سر ماهی بودن بهتر از دم گاو بودن است.» ضربالمثل ایتالیایی
- «کاه را جلو سگ میریزند و استخوان را جلو گاو»
- «گاو پیشانی سفید»
- «گاو دوشا»
- «گاو، ده من شیر میده صداش درنمییاد، مرغ یک تخم میذاره سر و صداش محله را پر میکنه.»
- «گاو سیاه هم شیرش سفید است!»
- «گاوش زاییده است.»
- «گاو شیرده کسی بودن»
- «گاو که پیر شد گوسالهاش عزیز میشود.»
- «گاو ما شیر نمیده، ماشاالله به شاخش.»
- «گاو نر و صد جریب به تخمش.»
- «گاو نُهمن شیر است!»
- «گاوی که به کهنهخوردن عادت کرد، پی شخم نمیره.»
- «گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی گاو و خر»
- «گوساله بسته را میزند.»
- «گوساله که بزرگ بشود، میشود گاو»
- «گنه کنند گاوان، کدخدا دهد تاوان»
- «مثل گاو خراس!»
- «هرچه گاو پیرتر، گوسالهاش قشنگتر» ضربالمثل آلمانی
- «هنوز گاو پایش را لگد نکرده.»
- «هنوز گاوش نلیسیده است.»
- «یا سوار ک... گاو بشو یا از گردنه پرتت میکنم!»
- «کار هر بز نیست خرمن کوفتن/ گاو نر میخواهد و مرد کهن»
گاو در شعر فارسی
ویرایش- «آدمیان را سخنی بس بود// گاو بود کش خله در پس بود»
- «آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی// یک شکم در آدمی نگذاشتی»
- «اسب لاغرمیان به کار آید// روز میدان، نه گاو پرواری»
- «به هندوستان پیری از خر فتاد// پدرمردهای را به چین، گاو زاد»
- «پیش از آن کت برون کنند ز دِه// رخت بر گاو و بار بر خر نه»
- «ترف عدو ترش نشود زانکه بخت او// گاوی است نیکشیر ولیکن لگدزن است»
- «چو آن گاوی که از وی شیر خیزد// لگد در شیر کوبد تا بریزد»
- «چو خرمن برگرفتی گاو مفروش// که دون همت کند نعمت فراموش»
- «چو گاوی که عصار چشمش ببست// دوان تا شب و شب همانجا که هست»
- «شیر برفینم نه آن شیری که بینی صولتم// گاو زرینم نه آن گاوی که یابی عنبرم»
- «کار هر بز نیست خرمن کوفتن// گاو نر میخواهد و مرد کهن»
- «کی سزد حجت بیهوده سوی جاهل// پیش گوساله نشاید که قرآن خوانی»
- «گاو از من و تو فراختر دارد چشم// پیل از من و تو بزرگتر دارد گوش»
- «گاوان و خران باربردار// به ز آدمیان مردمآزار»
- «گاو دوشای عمر او ندهد// زین پس از خشکسال حادثه شیر»
- «گاوی است در آسمان و نامش پروین// گاو دگر نهفته در زیر زمین// پس چشم خرد باز کن ای اهل یقین// زیر و زبر دوگاو مشتی خر بین»
- «ندیدستی که گاوی در علفزار// بیالاید همه گاوان ده را»
- «ور گاو گشت امت اسلام، لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
- «یکی آلودهای باشد که شهری را بیالاید// چو در گاوان یکی باشد که گاوانرا کند ریخن»
پیوند به بیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |