بز
گونهای از بز کوهی (سرده)
بز، بزغاله از بزسانان و ذوجسمان اهلی است.
- «برهها برای لباس تو و بزها به جهت اجارهٔ زمین به کار میآیند.»
- انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۲۷، ۲۶
- «و خداوند موسی را خطاب کرده گفت: به بنیاسراییل بگو که برای من هدایا بیاورند از هرکه به میل دل بیاورد هدایای مرا، بگیرید. و این است هدایا که از ایشان میگیرید، طلا و نقره و برنج و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک و پشم بز.»
- انجیل عهد عتیق، سفر خروج - ۲۵، ۱-۲-۳-۴
- «برادری بجا، بزغاله یکی هفتصد دینار.»
- «بز به میش میگوید: دیدم، دیدم!»
- «بزخری کردن.»
- «بز دل»
- «بز را به پای خودش آویزان میکنند.»
- «بز را به پای خودش میآویزند، میش به پای خود.»
- «بزغاله که اجلش برسد، نان چوپان را میخورد.»
- «بز گر از سرچشمه آب میخورد.»
- «بزی که صاحبش بر سرش نباشد، نر زاید.»
- «سر بز آهنگر را ببرید تا چشم خرس بترسد.»
- «شیر بز مال بزغاله است.»
- «علف به دهن بزی شیرین است.»
- «یک بز گر گله را گـَرگین کند.»
بز در شعر فارسی
ویرایش- «بزک نمیر بهار میاد// کمبزه با خیار میاد»
- «چون که گله باز گردد از ورود// پس فتد آن بز که پیشآهنگ بود»
پیوند به بیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |