کتاب در ایران
گفتاوردها دربارهٔ کتاب و مطالعه در ایران و گفتاوردها از ایرانیان دربارهٔ کتاب.
گفتاوردها
ویرایش- «آیا دیگر نمیخوانیم؛ اگر میخوانیم چگونه میخوانیم (که کتاب نیست)؛ چرا نمیخوانیم، چرا جور دیگری میخوانیم و نهایتاً این تغییر رفتار در برابر کتاب چه تبعاتی برای جامعهای دارد که خود را در جستجو و امیدوار به تغییرات فرهنگی میداند؟ میشود بدون خواندن کتاب، تکانی داد و تکانی خورد؟»
- «جامعه کتابخوان، جامعهای است که تاریخش را تصاحب کرده است، جامعهای بهثبترسیده، جامعهای که قادر است خود را بخواند؛ زندگی بدون کتاب زندگیای است بدون توان فاصلهگیری. خواندن کتاب هم ساماندهی دنیایی درونی را (با برقراری نوعی گفتوگو میان خواننده و متن و نویسنده) موجب میشود و هم «پنجرهای است برای گریز». هم دعوتی است به خلوتی پرهیاهو و هم بفرمایی به بیرون از خود.»
- «خواندن کتاب، نهتنها تندادن است به رابطه و معاشرت بلکه به یمن فهمهای گوناگون و تفسیرهایی که به دنبال میآورد، شبکهای ارتباطی میسازد و بدینترتیب خود را تکثیر میکند.»
- «میتوان گناه را به گردن کلماتی انداخت که دیگر شفابخش نیستند (تسکیندهنده، درمانگر و...)، نه راهی به درون باز میکنند و نه پنجرهای به بیروناند. میتوان مقصر را خوانندهای دانست که به کلمه بدبین شده است و به رسالتی که کتاب بر عهده خود میدانست دیگر اعتمادی ندارد؛ خوانندهای که واقعیت روزمره و در دسترس را جانشین افسون و افسانه کتابها کرده است؛ خوانندهای بیحافظه و بیتخیل که در جهان پرهیاهوی مصرفزدهِ درگیرِ معاش، خلوتی برایش باقی نمیماند که بتواند با کتاب هممحضری کند؛ خوانندهای بیانگیزه که در سبد کالایش همه چیز هست جز کتاب. (دومین مصرفکننده لوازم آرایش در خاورمیانه)»
- «با اینهمه این تحلیلها در باب بحران کتاب بسا مبتنی بر درکی کلیشهای و حسرتزده از کتاب و امر خواندن باشد؛ شبیه همان ترسی که در قرن ۱۶ صاحبان نسخ خطی با ورود صنعت چاپ داشتند: تغییر الگوی خواندن و دموکراتیزهشدن آن را به معنای مرگ فرهنگ گرفتن. گفته میشود نه خواندن محدود به کتاب است و نه تنها شکل تغییر و کسب شناخت، مشروط به خواندن آن است. دیکتاتوری کتاب (تنها مرجع مشروع خواندن)، بهسر آمده است.»
- «خواندن دیگر محدود به کتاب (در فرم سنتیاش) نیست. کتابهای دیجیتالی، اینترنتی، صوتی، روزنامه، مقاله، پژوهشهای موردی و... خواندن را تجربهای چندوجهی کرده است. کتاب دیگر تنها واحد کار فرهنگی و کسب و تولید شناخت نیست، به عبارتی دانش دیگر در انحصار کتاب نیست. این وضعیت طبیعتاً افت اقتدار کتاب و تغییر معنای نمادین آن را به دنبال داشته.»
- «اما یک کار میشود کرد: خواننده غایب را انداخت به لجبازی! ممنوعش کرد. به این ترتیب شاید خوانده شوند... کتابها.»
- «در فضای اجتماعی ما به خاطر مسئله مذاکرات هستهای، فشارهای اقتصادی و گرانیهایی که بیداد میکند آرامشی که افراد را به سوی کتاب ببرد، وجود ندارد. اگر پس از کار روزانه فرصتی هم برای کتاب خواندن باشد وقتی افراد به منزل بازمیگردند، ترجیح میدهند تلویزیون ببینند و گاه حتی پای تلویزیون به خواب میروند، اینجا دیگر جایی برای کتاب خواندن نمیماند.»
- «ما یک معضل بزرگ روانشناختی نیز داریم؛ مردم ما فکر نمیکنند که ذهنشان باید پرورش پیدا کند و به همان جهیزیه یا دارایی که ذهنشان دارد اکتفا میکنند. فکر نمیکنند که باید در رشته کارشان یا در رشته مورد علاقهشان بیشتر بدانند یعنی همه به این توجه دارند که باید لباس بهتری بپوشند، ماشین گرانتری سوار شوند و خوراک خوبی داشته باشند.»
- «هیچکس فکر نمیکند که این ذهن کهنه شده، ذهن یک آدم ۶۰ ساله که کتاب نمیخواند حتی مثل یک فرد ۳۰ساله که کتاب میخواند نیست، اصلاً طراوت و تازگی ندارد، ذهن او توانایی مشکلگشایی یا حل مسئله ندارد اما چون ذهن او عادت کرده مثل خیلی چیزهایی که ما به آنها عادت میکنیم و این عادت همیشه همراه ما است، این عادت را ادامه میدهد.»
- «بعد دیگر، گرانی کتاب است که یک متناقضنماست. من معتقدم کتاب نسبت به ۳۰، ۴۰ ساله پیشگران شده اما با مقیاس ۳۰، ۴۰ سال پیش، کتاب کمترین حدگرانی را داشته است. چیزهای دیگر یک هزار یا دو هزار برابرگرانتر شده اما کتاب حدود صد برابر یا حتی بگوییم ۲۰۰ برابر گران شده است و این با هزار و دو هزار خیلی فرق دارد. پس کسی که بخواهد کتاب بخرد مثل آن کسی که میخواهد ماشینگران بخرد - البته این دو با هم قابل مقایسه نیستند- اما اگر کسی اراده کند چیزی را بخرد حتماً آن را تهیه میکند، حتی قرض میگیرد یا قناعت کرده، پسانداز میکند و میخرد.»
- «اگر نظام آموزشی ما درمورد انشا دگرگون نشود نه کتاب خواندن پیش میرود و نه نوشتن. اصلاً نوشتن با خواندن پدید میآید همانطور که حرف زدن با شنیدن.»
- «خانوادهها هزینه کردن برای کتاب را خیلی تأیید نمیکنند در حالی که در این میان و طی سالهای گذشته به نسبت سایر کالاها کتاب کمترینگرانی را داشته است. ناشران هم که راضی نیستند کتاب را آنقدرگران کنند اما از این بابت امرار معاش میکنند. مصالح کتاب هرچه هست؛ اول کاغذ، صفحه آرایی کتاب و بعد صحافی و... هزینهبر است، آن وقت ناشر میتواند کتاب را زیر قیمت تمامشده بگذارد؟ ناشر که نمیخواهد با خود دشمنی کند، ناشر اگر کتابی را که ارزان تمام شدهگران بفروشد با سر، زمینمیخورد. یعنی اول در آن کتاب شکست میخورد و بعد نام خود را نیز خراب میکند. بعد هم خانوادهها نمیخواهند برای کتاب هزینه کنند و اغلب زمان خرید کتاب کسری بودجه دارند، در حالی که اگر هر خانواده ایرانی سالی یک کتاب بخرد انقلاب آموزشی و فرهنگی در کشور اتفاق میافتد و تیراژ کتاب به ۱۰ هزار و ۲۰ هزار نسخه برمیگردد. تیراژی که در ۴۰ سال گذشته پنج هزار نسخه بود الان به ۵۰۰ و ۷۰۰ رسیده و در اوج آن به ۱۰۰۰ نسخه تنزل کرده است.»
- «نشر کتاب در ایران پدیدهای تناقضآمیز است. از یک طرف بیش از سیزده هزار ناشر داریم و از طرف دیگر در قبال این همه ناشر، تیراژ میانگین کتاب، حتی هزار نسخه نیست. ناشر به بازار کتاب نگاه میکند. بازار هم باید کشش داشته باشد تا او هم تیراژ را بالا ببرد.»
- «واقعیت این است که فرصت کتابخواندن از بین رفته است، چون مردم امنیتخاطر ندارند و مدام یا در فکر نوسان ارز و طلا هستند یا به توافق هستهای فکر میکنند. روزگاری است که هم دولت فقیر است و هم مردم فقیر هستند. در عمر هفتادسالهام چنین وضعیتی ندیدهام و این بر فرهنگ کتابخوانی تأثیر منفی میگذارد.»
- «البته اگر افزایش قیمت کتاب را با افزایش قیمت کالاهای دیگر مقایسه کنیم، میبینیم که از دهه پنجاه به این طرف، کتاب بهنسبت کالاهای دیگر، کمترین افزایش قیمت را داشته است.»
- «از دیگر تناقضهای عالم کتاب در ایران بالابودن تعداد عناوین منتشرشده در سال و در مقابل، پایینبودن سرانه سالانه مطالعه است. درست است که بخشی از آنچه در طول یکسال چاپ میشود، حلالمسائل و کتابهای کمکدرسی است اما اگر این کتابها را هم در نظر نگیریم باز میبینیم که اینجا بهاندازه فرانسه کتاب جدی چاپ میشود و به اندازه آنگولا کتاب خوانده میشود.»
- «از طرفی ما امروزه بهشدت رسانهزده شدهایم و برای همین وضع سینما از کتاب هم بدتر شده است. ماهواره، تلویزیون، سیدی و پیدیاف و... هم به تیراژ کتاب لطمه میزنند و هم سینما را از رونق میاندازند.»
- «معضل بزرگ دیگر جامعه ما این است که مردم به آگاهکردن خود در وجوه مختلف بیتوجهاند و به روزآمدکردن خودشان علاقه چندانی ندارند، در حالی که اگر کسی در کار خودش خبره نباشد به جامعه آسیب میزند. اما مردمِ این روزگار ابداً فکر نمیکنند کمبود دارند و میپندارند همانقدر که میدانند کافی است و از قضا، این از آن بارهای کجی است که به منزل میرسد! بهقول سعدی «هرکس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال».»
- «قاعده همهچیز از بین رفته است. شاعران جوان عجله میکنند، با پول خود کتاب چاپ میکنند و بیآنکه قالبهای شعری را بشناسند، غزل و شعر سپید میگویند درحالیکه «سپید» دشوارترین قالب است و جز این اگر بود که همه شاملو میشدند.»
- «کمبودن تعداد کتابخانهها در ایران هم از معضلاتی است که باید به آن توجه کرد. در کل ایران حدود چهار هزار کتابخانه داریم و این به نسبت جمعیت ایران بسیار کم است. اما از طرفی میبینیم که همین اندک کتابخانههای موجود هم خالی است.»
گرانی کتاب را بهعنوان یکی از دلایل کمشدن قشر کتابخوان مطرح کردهاند، اما اگر کتاب گران است و مردم نمیتوانند کتاب بخرند، چرا کتابخانهها خالی است؟ اینجاست که میبینیم مسئله فقط گرانی کتاب نیست و معضلات مختلف و متعددی بر کمشدن قشر کتابخوان و پایینآمدن تیراژ تأثیر میگذارند.»
- «نمیپذیرم که میانگین ایرانیان پولی برای کتاب خریدن ندارند. چرا که ایرانیان برای غذا و تفریح پول به اندازه کافی دارند ولی برای مطالعه و بالا بردن سطح فکری پول خرج نمیکنند. انسان از آنجا که احساس نیاز میکند کتاب میخواند و یا به مناظرهها گوش میکند. احساس نیاز است که انسانها را رشد میدهد. این آگاهی در جامعه باید رشد یابد و افراد از خود بپرسند آیا نیازی به کتاب خواندن دارند یا نه. فرهنگ شفاهی در ایران احساس بینیازی به کتاب را تقویت کرده است و فکر میکنیم فقط باید گوش دهیم و نباید بخوانیم و مطالعه کنیم و این نخواندن هم فکر، هم رفتار، هم خلقیات و هم انرژی ای که باید برای تغییر بگذاریم را به حالت انجماد رسانده است. هرکس که به وجدان خودش رجوع کند این نتیجه را میگیرد که بیتردید سطح و کیفیت فرهنگ عمومی ما تا ده سال گذشته کاهش یافته است. در این مدت ادب، تربیت، مدنیت و سطح اجتماعی تقلیل یافته و سطح اعتماد کم شده است. یک دلیلش این است که به مصرفگرایی و کاهش مطالعه و مناظره روی آوردیم و سطح فکرمان را ارتقا نمیبخشیم. یکی از پیامدهای بسیار مثبت کتاب خواندن این است که خودشناسی انسان افزایش مییابد و اینجاست که برای من معماست این جامعهای که اینقدر ادعای اخلاقی و عرفانی دارد چقدر وقت برای بیرون از خودش میگذارد تا اینکه برای خودش. این یک پارادوکس در فرهنگ عمومی ما ایرانیان است.»
- «آیا آمادگی این را داریم که به جای آنکه یک شب برویم پیتزا بخوریم، پول آنرا صرف خریدن کتاب کنیم؟ ما باید خودمان را اصلاح کنیم و نه اینکه تماماً نگاه ما این باشد که دولت باید اصلاح شود. نباید نگاه این گونه باشد که ما مردم همه آداب و رفتار و کردار و خلقیاتمان بسیار عالی است و مشکل فقط در دولت است!»
- «کتاب بهترین دوستم و مطالعه کتاب جز اولویتهای زندگی من است و من تقریباً از هر فرصتی برای مطالعه استفاده میکنم.»
- «تکنولوژی یک امر ضروری برای جوامع امروزی است اما به نظر من این ابزار ضررهای زیادی را هم در کنار فوایدشان دارند که یکی از آنها همین دور شدن از دنیای کتاب است.»
- «من به خواندن کتابهای کاغذی علاقه زیادی دارم اما برخی کتابها هستند که کمیاب و نایاب هستند که میشود آنها را از طریق اینترنت پیدا کرد و خواند. البته یک مشکلی که در کشور ما وجود دارد مسئله کپی رایت کتابهایی است که در فضای مجازی برای دانلود گذاشته میشود، چه خوب است که با رعایت این قانون حق مؤلف و ناشر را هم در نظر بگیریم.»
- «اگر کتاب که همان غذای روح است جزیی از اولویتهای زندگی هر شخصی قرار بگیرد یا هرکس به این درک برسد که مطالعه کتاب هم همانند غذا خوردن، تفریح کردن و... ضرورت دارد بنابراین خودش را ملزم میکند که حداقل هر سه ماه یکبار مبلغی را برای خرید یک کتاب خوب درنظر بگیرد.»
- «هرکدام از ما در زنگی خرجهای اضافهای داریم که اگر آنها را حذف کنیم به راحتی میتوانیم کتابی را که دوست داریم بخریم و مطالعه کنیم.»
- «من خودم ترجیح میدهم به جای اینکه کتابهایی با طرح جلد زشت را بخرم کتابهایی را برای کتابخانهام تهیه کنم که شاید قدیمی باشند اما حداقل طرحهای زیبا، ساده و جذاب دارند.»
- «کتاب خواندن را بسیار دوست دارم و در طول روز همیشه سعی میکنم مطالعه کتاب را در برنامه کاریام داشته باشم، البته کتاب خواند به شکل کلاسیک آن برای من بسیار خوشایندتر از آنچه به عنوان اینترنت یا کتاب الکترونیک خوانده میشود، است.»
- «گرانی کتاب موجب شده که دوستداران کتاب از آن دور شوند، باید تمهیداتی در نظر گرفته شود تا دسترسی به کتاب برای عموم مردم آسان تر شود.»
- «همیشه سعی میکنم آثار و ادبیات کهن ایران را مطالعه کنم و الان هم مشغول مطالعه آثار شاعرانی چون خاقانی، دیوان حافظ، مثنوی هستم و توصیه من به دوستداران کتاب نیز مطالعه آثار بزرگان کشور خودمان است و از میان نویسندگان خارجی نیز سروانتس را پیشنهاد میکنم.»
- «ادبیات کهن ایران گنجی پایان ناپذیر است و خیلی متأسف میشوم وقتی میبینم جوانی نسبت به این ارزشهای ادبی و فرهنگی اطلاعات کافی ندارد.»
- «خواندن کتابهای کاغذی حس دیگری به انسان دست میدهد که اصلاً قابل توصیف نیست زیرا با در دست گرفتن کتاب میتوانیم وزن و بوی آن را حس کنیم.»
- «روزگار بیکتاب را به یک انسان تشنه تشبیه میکنم که در صحرا حرکت میکند و آب نمینوشد.»
- «من از بچههای قدیم هستم و به خواندن کتاب عادت کردهام. در گذشته کتاب خواندن جزو تفریحات من محسوب میشد اما اکنون جز ملزومات زندگیام شده است».
- «مردم به راحتی پولشان را برای خرید پوشاک یا خوراکی خرج میکنند اما راحت برای خرید کتاب پول نمیدهند، گاهی به راحتی درآمد خود را صرف خرید لباسهای مارک دار میکنند اما وقتی به کتاب میرسند میگویند گران است و نمیخریم».
- «[دنیای بی کتاب مثلِ...؟] «چهاردیواری بدون پنجره است».
- «من هرزمانی که فکر میکنم از هیاهوی زمانه دور هستم کتاب میخوانم و سعی میکنم به جای رفتن به اینترنت و دیدن تلویزیون کتاب بخوانم چون برای من لذت بیشتری به همراه دارد.»
- «به نظرم مدارس و به طور کلی آموزش و پرورش نقش مهمی در تشویق کودکان و نوجوانان به سمت کتابخوان کردنشان دارد. در زمان کودکی معلمهای ما برای ما فعالیتهای فوق برنامه میگذاشتند و میگفتند که هرکس چکیدهای از یک کتاب خاص را برای ما بیاورد، یک جایزه خوب به او میدهیم. همین مسئله باعث میشد ما به کتاب خواندن علاقه پیدا کنیم اما در حال حاضر این اتفاق خیلی کم در مدارس پیش میآید.».
- «من در خانوادهای به دنیا آمدم که فرهنگی بودند و بنابراین کتاب، جزء لاینفک زندگی ما بود به همین دلیل، من خیلی زود با کتاب انس گرفتم و حالا که سالها از آن زمان میگذرد میبینم که خانواده، تا چه اندازهای میتواند بر روی فرهنگ مطالعه یک فرد تأثیر داشته باشد؛ به نوعی معتقدم که اگر فرد در کودکی خود، با کتاب آشنا شود، این آشنایی، درونی شده و تا همیشه با او همراه خواهد بود. من از همان زمان کودکی متوجه شدم که علاقه بسیاری به مطالعه دارم و خدا را شکر که این علاقه تا به امروز نیز با من مانده و روز به روز بیشتر هم میشود.»
- «معمولاً زمانهایی که مشغول کار هستم نمیتوانم آنچنان که باید کتاب بخوانم اما در زمانهای فراغت یکی از تفریحات من رفتن به شهر کتاب است که طبیعتاً منجر به خرید کتاب و خواندن آن میشود.»
- «یادم است زمانی که مدرسه میرفتیم برای تولد دوستانمان به آنها کتاب هدیه میدادیم اما الان دیگر نه تنها در یک جمع دوستانه بلکه در جمعهای دیگر نیز چرخه کتاب هدیه دادن حذف شده است و این به نظر من اصلاً اتفاق خوبی نیست.»
- «به نظرم در زمینه کتابخوانی در سطح جامعه باید فرهنگ سازی شود. برخی توانایی خرید کتاب را ندارند و میتوان آنها را با یک فرهنگ سازی صحیح به سمت کتابخانهها هدایت کرد. در حال حاضر کتابخانههای ما در سطح شهر پر شده از افرادی که برای درس خواندن به آنجا میروند و افراد عادی کمتر برای مطالعات متفرقه به کتابخانهها رجوع میکنند.»
- «فکر میکنم تکنولوژیهایی مثل کامپیوتر یا تلفن همراه برای سلامت انسان مضر هستند به همین علت خیلی علاقهای به آنها ندارم اما پسرم از طرفداران پروپا قرص کتابهای الکترونیک است.»
- «در جامعهای که معرفت و اندیشه غریب است، کتاب نیز مظلوم است و ارجی ندارد.»
- محمد خاتمی ۱۷/۲/۱۳۸۰ در نمایشگاهِ بینالمللی کتابِ تهران، منبع: روزنامهٔ همشهری، شمارهٔ ۲۳۹۷، ۱۸/۲/۸۰ صفحات ۱ و ۲
- «در خانه ما برنج اصلاً مصرف نداشت. فقط سالی یکبار پلو میپختیم؛ که آنهم نوروز بود... در محیط محله ما کسی کتاب نمیخواند جز سه- چهار نفر روحانی اهل منبر... جز همان کتابهای خانه، پدرم هرگز کتاب تازهای نخرید... من اصلاً متوجه نبودم که ما مردم فقیری هستیم. از همان زندگی که به آن عادت کرده بودیم، راضی بودم... اولین بار که حسرت را تجربه کردم موقعی بود که دیدم پسرخاله پدرم که هر دو هشت ساله بودیم، چند تا کتاب دارد که من هم میخواستم و نداشتم. به نظرم ظلمی از این بزرگتر نمیآمد که آن بچه که سواد نداشت آن کتابها را داشته باشد و من که سواد داشتم، نداشته باشم... شب رفتم توی زیرزمین و ساعتها گریه کردم؛ و از همان زمان عقدهٔ کتاب پیدا کردم که هنوز هم دارم! از خوراک و لباس و همه چیز زندگیام صرفهجویی میکنم و کتاب میخرم و از هر تفریحی پرهیز میکنم و به جای آن کتاب میخوانم...»
- «یکی از مشکلات کشور ما عدم اطلاع نیروهای متخصص از اتفاقات علمی- تخصصی است که در جامعه جریان دارد. کسانی که نیازمند کتابهایی هستند، کتابهایی که دانشگاه تهران چاپ کرده و آنها از وجود این کتابها بیاطلاعند بسیارند و یا یک طرح تحقیقاتی در دانشگاهی انجام شده که ممکن است نتایجی داشته باشد که در طرح بعدی در دانشگاه دیگری مورد نیاز باشد. در این زمینه در کشور ما سامانههای اطلاعرسانی و میزان گستردگی اطلاعات دچار کمبود است.»
- «از نظر من، مسئله فرهنگ در ایران مسئله قیمت و بهای اقتصادی آن نیست. همانطور که معتقدم کتاب نخواندن مردم ما هم، دلیل اقتصادی ندارد، چنانکه اگر کتاب رایگان اینترنتی هم در اختیارشان باشد نمیخوانند. بیشتر مردم ما به مسئله ممیزی و سانسور در هنر و مسایل فرهنگی واکنش دارند و به همین دلیل است که بسیاری از اوقات به سینما نمیروند.»
- سعید لیلاز روزنامهٔ شرق، شماره ۲۱۱۱–۲۰ / ۶ / ۱۳۹۳
- «نوع نگاه به سیاست و اقتصاد و نیز شکافهایی که بین واقعیت و شعارها وجود دارد، از عوامل اصلی رویگردانی مردم از کتاب و کتابخوانی هستند. در کنار این عوامل، فشارهای اقتصادی هم تا حدودی در پرهیز مردم از پرداخت هزینه بابت کتاب، مؤثر است. طایفهای که بیشتر با کتاب و کتابخوانی سر و کار دارند، طایفه معلمان و اساتید و دانشجویان هستند. ضمن اینکه واقعیت این است که کتاب در جامعه ما، کالای گرانی است. با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی، نمیتوان مشکل گرانی کتاب را در کاهش اقبال کردم به کتابخوانی نادیده گرفت.»
- «در جامعه ما، بنا به دلایلی، انگیزهٔ «دانستن عمیق» کاهش پیدا کرده است. فنآوریهای نوین اطلاعاتی، موجب اکتفا کردن مردم به یک درک سطحی از مسائل شده است... فضای سایبری و اینترنتی تا حدودی میتواند خلاء مطالعاتی مردم را پر کند ولی میل به مطالعه عمیق را، که نوعاً با کتابخوانی محقق میشود، خیلی برنمیانگیزد.»
- «برخی معتقدند با توجه به این که در دنیایی زندگی میکنیم که همه چیز به سمت شتابزدگی و اجمال پیش میرود، آثار مطول دیگر به آن شکلی که باید خواننده ندارند اما من این مسئله را قبول ندارم. زیرا فکر میکنم مخاطبی که به کتاب علاقهمند است انواع کتابها را میخواند، چه بسا در شرایط کنونی هم چنان مجموعه ارزشمند «کلیدر» یا همینطور آثاری شبیه به آن در وادی تألیف و ترجمه بارها تجدید چاپ شده و از سوی مخاطبان با اقبال مواجه شده است.»
- «آنچه میتواند مخاطب را جذب خواندن یک کتاب کند کمبرگ بودن یا مطول بودن آن نیست بلکه این محتوای کتاب است که میتواند تعیینکننده میزان استقبال مخاطب باشد.»
- «باید قبول کنیم که در جامعه ما با شرایط فعلی، فرهنگ کتاب و کتابخوانی، آنگونه که باید جا نیفتاده است و اگر فردی اظهار کند که من تازهترین کتابهایی که در این زمینه منتشر شده را مطالعه کردم، بازخورد مناسبی از جامعه دریافت نمیکند؛ این مراودات علمی فقط در عرصه فرهنگی و آن هم تنها بین خود آن افراد فرهنگی وجود دارد که در حوزه کاری کتاب و فرهنگ و هنر فعال هستند، اما سایرین چنین تشویقی نشدهاند و برای این افراد چنین چیزی امتیاز به حساب نمیآید.»
- «در دوره جوانی ما کتابفروشی یا کتابخانهای که کتابهای سینمایی داشته باشد وجود نداشت. یادم است که کتابها حتی کرایهای بودند و بیشتر رمان و داستان. در آن سالها شاید بیش از سه یا چهار کتاب در مورد سینما وجود نداشت.»
- «متأسف میشوم وقتی میبینم جوانها نسبت به ادبیات کهن کشورمان بیتوجه هستند و به همین دلیل آنها را تشویق به مطالعه آثار شاعران و ویسندگان پارسی گوی میکنم.»
- «معتقدم تربیت اجتماعی ما به سمت کتابخوانی نبوده و عواملی که موجب میشود یک فرد کتابخوان شود در جامعه وجود ندارد یا خیلی کم است.
- «ادبیات کهن ایران گنجینهای قوی است و جوانها باید آن را بخوانند تا بدانند که چه قدر مفاهیم متعالیان هم با چه ریتم و آهنگ زیبایی بیان شده است. واقعاً حیف است و من توصیه میکنم همه مردم برای شروع به مطالعه کتاب حتماً از ادبیات کشور خودمان شروع کنند.»
- «هر کتابی در یک سن خاص و در یک موقعیت خاص برای آدم نقش قاطعی پیدا میکند.»
- «اگر خوانندهای اهل گزینش باشد و کمی آگاهانه کتاب انتخاب کند، هر کتابی نقش خود را بر ذهن انسان حک میکند، بعضی بیشتر و بعضی کمتر، اما بعضی کتابها هستند که به نظر من هر خواننده جدی، بخصوص اگر اهل نوشتن باشد، باید پیوسته به آنها مراجعه کند؛ مثل آثار کلاسیک ادبیات خودمان از جمله «شاهنامه» فردوسی و دیوان حافظ و آثار کلاسیک ادبیات غرب، مثل آثار هومر، تراژدیهای یونان، رمانهای قرن نوزدهم و همینطور کتابهای مقدس مثل قرآن، اوستا، عهد قدیم و عهد عتیق. با یک یا دو بار خواندن نمیتوان به ژرفای این کتابها رسید و به نظرم آدم ناچار است مدام این کتابها را بخواند.»
- «تأسف اصلی اینجاست که مردمان این سرزمین که اولین آیه وحیشان قسم به قلم و خواندن بوده، اینروزها از موضوعات فرهنگی، از کتابخواندن، فیلمدیدن، موسیقی شنیدن و سینمارفتن فاصله گرفتهاند. چقدر تأسفآور است که فرمان الهی «بخوان!» در سرفهرست پیامهای الهی به مردمان است و مردم ما «نمیخوانند» و از قِبَل همین نخواندن است که ضعف فرهنگی، چالشهای اقتصادی را هم برایمان به ارمغان آورده.»
- «درست است که مشکلات فرهنگی با پول حل نمیشود اما پول میتواند شرط لازم ایجاد یک نشاط فرهنگی در جامعه باشد و نگاه دلواپسانه را از فراز فرهنگ بردارد با این اطمینان که انقلاب اسلامی ما محکمتر از آن است که با انتشار یک کتاب یا اکران یک فیلم، دچار مشکل شود.»
- «میخواستم بگویم «مخاطبها آنقدر به ما و کتابهامان بیاعتماد شدهاند که همهمان در یک پروسه خواسته و ناخواسته داریم داستانهامان را فقط برای مخاطب خاص خاص خاص یعنی برای خودمان مینویسیم. گواه ادعایم، تیراژهای اکنون کتابهامان است.»
- «کتابداری الکترونیک باید یک هویت جداگانه داشته باشد و این در صورتی امکانپذیر میشود که ما نشر الکترونیک داشته باشیم. اما اصلاً در ایران آیا ناشری به نام نشر الکترونیک داریم؟»
- «البته با این اینترنت کم سرعتی که داریم بحث کتابخانه مجازی فعلاً شوخیه.»
- «در ایران اگر کسی بخواهد از راه نوشتن زندگی کند، زندگی اش منوط به حق تألیفی است که از کتابهایش میگیرد و متأسفانه در ایران و خصوصاً در سالهای اخیر که تیراژ کتابها فوقالعاده پایین آمده، حق تألیفی که نویسنده از راه نویسندگی دریافت میکند اصلاً کفاف زندگی اش را نمیدهد. این در حالی است که متأسفانه در ایران تیراژ کتابها هر روز پایینتر میآید.»
- «۳۴ سال است که ممیزی با شدت در کشور ما اعمال شده و هر کتابی را که دولت یا مسوولان بیعیب تشخیص میدادند، اجازه انتشار مییافت. سؤال من این است که اگر قرار بود فساد فرهنگی و فساد اخلاقی و غیره، از طریق ممیزی کتاب برطرف شود، تا به حال باید این اتفاق میافتاد و بر طرف میشد؛ درحالی که اصلاً برطرف نشده است... هیچ تردیدی به خودتان راه ندهید که در تمام جوامعی که یک حداقلی از توسعه سیاسی و دموکراسی وجود دارد، چیزی به اسم ممیزی کتاب به هیچ شکلی وجود ندارد.»
- «کتاب مثل هر محصول دیگری که انسان تولید میکند، ارزش استفاده دارد. استفادهاش در خواندن آن است. تا اینجا، مسئله کاملاً روشن است و هیچ رمزورازی در آن وجود ندارد. اما برای تولید کتاب، ناشر باید از یکسو ابزار تولید و مواد اولیه آن را داشته باشد و از سوی دیگر این مواد و ابزار را در اختیار کارگران عرصه کتاب بگذارد تا آنها آن را به کتاب تبدیل کنند و برای فروش به بازار ارائه دهند. بهاینترتیب، کتاب با سرمایه ناشر و کارِ کارگر تولید و وارد بازار میشود. پس از فروش کتاب در بازار است که سرمایه و سود تولید کتاب به ناشر بازمیگردد.»
- «ما باید در مقابل ضعف و ابتذال فراگیر انتشار کتاب نمونه بهتری برای ارائه داشته باشیم تا جلو ابتذال را بگیریم، اما امکان انتشار آن نمونه بهتر وجود ندارد. این است بنبستی که امروز در نشر کتاب به وجود آمده و ملت هم ترجیح داده که اساساً خرید کتاب را از فهرستش خارج کند. صحنهای حیرتانگیز است وقتی که به اتاق پزشک یا سلمانی میروم، روی میزها مجله هست ولی افراد مثل آدمهای بهتزده و طلسمشده فقط همدیگر را نگاه میکنند. در همهجای دنیا مردم در هر مکانی کتاب و روزنامه میخوانند، اما اینجا همه همدیگر را نگاه میکنند؛ نگاههایی خشک و مبهوت. این است آن داستان وحشتناک.»
- محمدعلی سپانلو[۶۷]
- «امروز صاحب کتاب پولی به نشر میدهد و ناشر کتاب را چاپ میکند و تعداد عناوین سالانه کتاب هم افزایش مییابد، از آنسو روزبهروز تیراژ کتابها کاهش مییابد. این بخشی از داستان امروز انتشار کتاب در ایران است. اما با این داستان چه باید کرد؟ ما نمیتوانیم جلو این ماجرا را بگیریم چون بههرحال این افزایش کمیت کتاب وجود دارد و به افراد نمیتوان گفت ننویسند.»
- محمدعلی سپانلو[۶۸]
- «برخی مواقع فردی که چندان کتاب نخوانده، مینشیند پای دستگاه کامپیوتر و کلماتی خاص را جستوجو میکند و میگوید اینها باید حذف شوند. در این شرایط است که وضعیت انتشار کتاب حادتر میشود. تنها با رفع این مسئله تمام مشکل حل نمیشود، اما حداقل زخمی روی زخم هم گذاشته نمیشود.»
- محمدعلی سپانلو
- «تیراژ اندک کتاب و کتابنخواندن مردم مشکلی اساسی است که حل آن به امور مختلفی وابسته است. امروز جاذبه کتاب برای مردم ما از بین رفته است و ناشران هم دیگر نمیدانند چه کتابهایی چاپ میکنند. امروز ناشری بزرگ پنجمین ترجمه از کتاب آگاتا کریستی را درمیآورد و خیلی هم خوشحال و راضی است، اما باید از این ناشران که این پول و امتیاز را در دست دارند پرسید که چه نیازی به ترجمه و انتشار چندباره یک رمان پلیسی هست؟ پس در اینکه دیگر جاذبهای در کار نیست و حادثهای روی نمیدهد، هم ناشر مقصر است و هم ضابطان.»
- محمدعلی سپانلو[۶۹]
- «در پیشآمدن وضعیت کنونی نشر و کاهش تیراژ کتابها عوامل مختلفی در کار بوده است. یکی اینکه کتابها دیگر آن جاذبه خاص را ندارند که تبدیل به حادثهای در بازار کتاب شوند و اگر این حادثه اتفاق هم بیفتد، در این بحران به چشم نمیآید. تیراژ۵۰۰ نسخهای کتاب برای جمعیتی ۷۰ میلیونی واقعاً مضحک است. شاید رانتهایی در کار است که من از آنها بیخبرم، اما چرا ناشران کتابها را با این تیراژهای اندک منتشر میکنند؟»
- محمدعلی سپانلو[۷۰]
- «اینجا تقریباً همه ویراستارانِ ما، ویراستارِ ترجمه هستند، درحالیکه در خارج ویراستارِ تألیفی داریم. هرجایی نوشته شده «Edited By»، منظور ویرایش تألیفی است وگرنه مترجم باید بتواند کار را دربیاورد. مؤلف ما هم زیر بارِ تألیف نمیرود. الان فقط در حوزه ترجمه است که ویراستار نقش مهمی بازی میکند وگرنه حوزه تألیف ویراستار را نمیپذیرد تا کیفیت تألیف بالاتر برود.»
- «ناشرانی مثل ما -نشر شیرازه- که کتابهای مشخص چاپ میکنند و تلاش دارند سطحی را حفظ کنند، فقط بهصرف همین خودآموختهها زنده هستند. همه کسانی که این کتابها را میخوانند یا مهندسی یا علومِ اجتماعی خواندهاند یا کارمندند، یعنی خودشان دنبال کتاب هستند... .
- «جامعه دارد میگردد، میخواهد بداند، بخواند. از مجموعه کتابهای تاریخ و علومِ اجتماعی ما تنها یکی، دو تا هست که در فهرست اساتید است و دانشجوها دنبالش هستند، اما خریداران همین خودآموختهها هستند، و حالا کسانیکه اول کار هستند «قدماول» ها را میخرند. به همین محلها و مؤسسات تدریس موازی نگاه کنید، بالاخره کسانی که به این کلاسها میروند، بهنوعی خودآموخته هستند و خوشبینی من هم همین جامعه است، اما تواناش در همین حدود است. چهارصد، پانصد نسخه.
- «بنا بود در کریمخان فقط کتابهای جدی برود نه کتابهای درسی، اما کتابفروشیهای کریمخان نگرفت. حتی اگر موفق هم بود و میگرفت، فضا مصنوعی بهنظر میرسید. انقلاب که بروید تمام خیابان، پاساژهای بزرگ و خیابانهای اطراف همه کتابفروشی و انبار کتاب است، و این نسبت به دورانی که ما دانشجو بودیم و فقط یک کتابفروشیِ چهر آنجا بود، بسیار حیرتانگیز است. همهجور کتاب هم هست، فقط افسوس اینکه کتابهایی مورد علاقه من، مهجور آن پشت، در گوشه کتابفروشیها خاک میخورند... . بههرحال من انقلاب را بازار زندهای میبینم.
- «اگر ما ایمان بیاوریم به اینکه کتابخواندن در رسیدن ما به آرزوهایمان مؤثر است، بیشک بخشی از اوقاتمان را به مطالعه اختصاص خواهیم داد.»
- «اغلب مردم ما اهل کتاب نیستند. دلیلش را نمیدانم. ریشهاش شاید یکجور تنبلی و راحتطلبی است. مثل حسوحالی است که بچهها نسبت به مدرسه و درسخواندن دارند.»
- «نمیدانم کتاب و مطالعه و قلم و کاغذ چه سابقهای دارد، که گرچه افراد در ردههای بالای اجتماعی مجبورند مطالعه کنند اما سایرین میگویند که ما فرصتش را نداریم. بسیاری از آنها وقتی هم فرصت دارند دلودماغ ندارند. مسلماً اگر درگیر اجاره خانه و هزارجور دغدغههای اقتصادی باشی، ذهنت توانی برای مطالعه ندارد. در بین قشرها مرفه هم که ذهن آزادتری دارند باز هم کتابخواندن رایج نیست و معمولاً ترجیح بر تماشای فیلم است. یعنی اگر وقت فراغتی هم باشد، افراد سینما را انتخاب میکنند.
- برای همین چارهای نیست جز اینکه از طریق سینما تأثیر روانی بر مخاطبان گذاشت و کتابخوانی را تبلیغ کرد. شاید اگر افراد موفق و تحصیلکرده، مدام از تأثیری که مطالعه و کتابخوانی بر ارتقای جایگاهشان داشته بگویند، این باور به مرور در جامعه به وجود بیاید که کتابخواندن واقعاً به ترقی آنها کمک میکند.»
- «اگر خودمان را وادار کنیم تا وقتی برای بچهها کادوی تولد میخریم در کنارش دفترچه یادداشت و کتاب هم بگیریم یا بهطور کلی هر کادویی که میدهیم، حتماً کتابی هم کنارش بگذاریم به مرور فرهنگسازی میشود. فکر میکنم اگر از طریق تلویزیون یا سایر رسانهها هم مسابقات کتابخوانی برگزار شود و مثلاً بابتش جوایز درخورتوجهی به برندگان تعلق گیرد، به مرور زمان بر میزان مطالعه مردم مؤثر است و مردم را به کتابخواندن عادت دهد.»
- «این روزها زیاد میشنویم که آستانه تحمل مردم در مواجهه با مسایل مربوط به زندگی روزمره بسیار پایین آمده است و فیالمثل زوجهای جوان با کوچکترین اختلاف تصمیم به جدایی از یکدیگر میگیرند. پیداست که ما کمتر میتوانیم وارد افق فکری دیگران شویم و دنیا را از چشم آنها ببینیم. این صرفاً یکی از پیامدهای تنزل جایگاه کتاب و کتابخوانی در فرهنگ عمومی است.»
- «هنوز برای ایرانیان کتابنویسی مهم است. هنوز عشق مهم است. مهم است که بتواند کاری را درست انجام دهد سربلند شود. این تاریخی که ما داریم این فرهنگ ماست و گذشتهٔ ماست اینها جایی را در قلب مردم لانه کرده است ولی متأسفانه بیش از پیش این آتش رو به خاموشی میرود ولی هنوز کورسویی میزند، روشنفکر وظیفهاش نگاه داشتن این کانون است که روشن بماند.»
- «سرانه تیراژ کتاب در ایران به هزار نسخه تنزل پیدا کرده. اصلاً کتابخوانی جای خود را به استفاده از رسانههای دیجیتالی کمارزش داده است. خیلی راحتطلب شدهایم و انگار همه میخواهند فقط خوش باشند. عادت کتابخواندن که تأثیر بسیار زیادی روی فیلمنامهنویسی دارد، فراموش شده است. کتابفروشیها خلوت شدهاند.»
- «در مورد ناشرهای ایرانی بگذارید چیزی بگویم: از آنجا که ناف روشنفکری در ایران را با چپ و چپگرایی بریدهاند، ناشر ایرانی هم مثل هر چپ آرمانگرا و عدالتخواه دیگر فکر میکند «کتاب» یک کالای مقدس است. همانطور که نویسنده فکر میکند پیامبر است و رسالت دارد پیام خودش را به گوش مردم برساند؛ و چون ناشر ایرانی گمان میکند کتاب یک کالای مقدس است (و نویسنده فکر میکند پیامبر است) و کسی که پیام یک پیامبر را نشر میدهد، صاحب یک مأموریت و رسالت فرهنگی است، کتاب را یک «کالا» (مثل هر کالای دیگر) نمیبیند... واقعیت این است که «ناشر ایرانی» کسی نیست جز یک «چاپچی»! و البته «موزع». همین!»
- «ناشر ایرانی، از نفروختن کتاب سود بیشتری عایدش میشود تا فروختن کتاب! باورکردنی نیست؛ اما واقعیت دارد. دلیل روشنش هم اینکه چیزی حدود ۷۰۰۰ ناشر داریم، اما تعداد کل کتابفروشیها در کشور به ۳۵۰۰ نمیرسد.»
- «بزرگترین بنگاههای انتشاراتی ایران از جمله فرانکلین در دولتهای موسوی و هاشمی به فلاکت افتادند و تعطیل شدند. بروید حکایت آقای جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر را بخوانید تا دستتان بیاید اوضاع قبلی!»
- «هروقت کار کتاب در ایران پولساز شد، ما واقعاً میتوانیم پیشرفت کنیم. تا آن موقع فقط عاشقها سراغ این کار میآیند و همراه آنها تعداد زیادی آدمهای اتفاقی، کسانی که کارشان واقعاً این نیست و از سر تصادف آمدهاند.»
- «سابقن رسم بود که صورت غلطهای چاپی، همراه با صحیح آن به صفحهٔ پایانی کتاب اضافه میکردند. اما امروزه، اغلب کتابها غلطنامه ندارد:کشته از بس که فزون است، کفن نتوان کرد».
- جعفر نیاکی<ref>نیاکی، جعفر و پوراندخت حسینزاده. نسرین اقتداری. بابل (شهر زیبای مازندران). ج. ۱. چاپ دوم. تهران: نشر سالمی، ۱۳۸۳. ۴۲۳. شابک ۹۶۴-۶۹۴۷-۷۴-۳.
منابع
ویرایش- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4824/بحران-کتاب-:-بحران-فرهنگ؟
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4824/بحران-کتاب-:-بحران-فرهنگ؟
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4824/بحران-کتاب-:-بحران-فرهنگ؟
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4824/بحران-کتاب-:-بحران-فرهنگ؟
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4824/بحران-کتاب-:-بحران-فرهنگ؟
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4824/بحران-کتاب-:-بحران-فرهنگ؟
- ↑ http://www.cgie.org.ir/fa/news/39168
- ↑ http://www.cgie.org.ir/fa/news/39168
- ↑ http://www.cgie.org.ir/fa/news/39168
- ↑ http://www.cgie.org.ir/fa/news/39168
- ↑ http://www.cgie.org.ir/fa/news/39168
- ↑ http://www.cgie.org.ir/fa/news/39168
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4822/حل-این-نکته-بدین-فکر-خطا-نتوان-کرد
- ↑ http://www.tabnak.ir/fa/news/303691/نقد-سبک-زندگی-ایرانی
- ↑ http://www.tabnak.ir/fa/news/303691/نقد-سبک-زندگی-ایرانی
- ↑ http://www.ibna.ir/vdchq6niw23nvkd.tft2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdchq6niw23nvkd.tft2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdchq6niw23nvkd.tft2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdchq6niw23nvkd.tft2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdchq6niw23nvkd.tft2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdchq6niw23nvkd.tft2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcco4qim2bqxo8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcco4qim2bqxo8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcco4qim2bqxo8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcco4qim2bqxo8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdccpeqip2bqxm8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdccpeqip2bqxm8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcjxae8vuqeyoz.fsfu.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcjxae8vuqeyoz.fsfu.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcjxae8vuqeyoz.fsfu.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcbazb5frhbgwp.uiur.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcbazb5frhbgwp.uiur.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcjahevvuqehiz.fsfu.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcivzarvt1aur2.cbct.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcivzarvt1aur2.cbct.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcivzarvt1aur2.cbct.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcivzarvt1aur2.cbct.html
- ↑ http://ketabnak.com/index.php?subcat=700
- ↑ http://news.ut.ac.ir/Images/News/Larg_Pic/Interview/interview10/Dr.Golabchi.htm
- ↑ http://www.khabaronline.ir/detail/357526/culture/3252
- ↑ http://www.khabaronline.ir/detail/357526/culture/3252
- ↑ http://www.banifilm.ir/Modules/News/NewsDetail.aspx?Ser_Id=6&News_Id=46635
- ↑ http://www.banifilm.ir/Modules/News/NewsDetail.aspx?Ser_Id=6&News_Id=46635
- ↑ http://www.ibna.ir/vdchqzniw23nvzd.tft2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcfved0mw6dxxa.igiw.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdccs4qi42bqxe8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdccs4qi42bqxe8.ala2.html
- ↑ http://www.ibna.ir/vdccs4qi42bqxe8.ala2.html
- ↑ http://entesharatnegah.com/Pages/News-کتابهای_تثیرگذار_نگاه_عبدالله_کوثری_-2398.aspx
- ↑ http://entesharatnegah.com/Pages/News-کتابهای_تثیرگذار_نگاه_عبدالله_کوثری_-2398.aspx
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/68549/در-انتظار-نشاط-فرهنگی
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/68549/در-انتظار-نشاط-فرهنگی
- ↑ http://tehranmiladtower.ir/news/939-2013-11-23-11-27-01
- ↑ http://iranianstudies.org/fa/گفتگو-با-کامران-فانی،-عضو-هیات-علمی-کتا/
- ↑ http://iranianstudies.org/fa/گفتگو-با-کامران-فانی،-عضو-هیات-علمی-کتا/
- ↑ http://www.sharqparsi.com/2014/05/article16224
- ↑ http://www.ibna.ir/fa/doc/note/212076/ممیزی-فساد-فرهنگی-توسعه
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4820/مهاجرت-سرمایه
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4825/بازگشت-به-رَبع-رشیدی
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4825/بازگشت-به-رَبع-رشیدی
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4825/بازگشت-به-رَبع-رشیدی
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4825/بازگشت-به-رَبع-رشیدی
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/33892/تبلیغات-برای-کتابخوانشدن-مردم
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/33892/تبلیغات-برای-کتابخوانشدن-مردم
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/33892/تبلیغات-برای-کتابخوانشدن-مردم
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/33892/تبلیغات-برای-کتابخوانشدن-مردم
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/33369/«انتشار»-کتاب--با-«چاپ»-آن-متفاوت-است
- ↑ http://pendar.net/story/_2068
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/95651/مشکل-سینمای-ما-بیسوادی-برخی-تهیهکنندگان-است
- ↑ http://persian.aawsat.com/2013/10/article5918
- ↑ http://persian.aawsat.com/2013/10/article5918
- ↑ http://persian.aawsat.com/2013/10/article5918
- ↑ http://persian.aawsat.com/2013/09/article4936