سوسن شریعتی

معلم ایرانی

سوسن شریعتی (۱۳۴۱ / ۱۹۶۲م) روزنامه‌نگار و پژوهشگر ایرانی.

گفتاوردها

ویرایش
  • «تجربهٔ عاشقانه نوعی نسبت میان من و دیگری است و من آزادی که دیگری را فرا می‌خوانم همچون شاهد تا بتوانم به یمن او خودم را بشناسم یا به تعبیری در تجربهٔ عاشقانه، سوژه با ابژه کردن خودش می‌خواهد سوژه بودن خودش را تجربه کند؛ چون تجربهٔ عاشقانه به تعبیری رفتن به سمت دیگری است برای شناخت و فهم آزادی و حدود خود.»[۱]
  • «آیا دیگر نمی‌خوانیم؛ اگر می‌خوانیم چگونه می‌خوانیم (که کتاب نیست)؛ چرا نمی‌خوانیم، چرا جور دیگری می‌خوانیم و نهایتاً این تغییر رفتار در برابر کتاب چه تبعاتی برای جامعه‌ای دارد که خود را در جستجو و امیدوار به تغییرات فرهنگی می‌داند؟ می‌شود بدون خواندن کتاب، تکانی داد و تکانی خورد؟»[۲]
  • «جامعه کتاب‌خوان، جامعه‌ای است که تاریخش را تصاحب کرده‌است، جامعه‌ای به‌ثبت‌رسیده، جامعه‌ای که قادر است خود را بخواند؛ زندگی بدون کتاب زندگی‌ای است بدون توان فاصله‌گیری. خواندن کتاب هم ساماندهی دنیایی درونی را (با برقراری نوعی گفت‌وگو میان خواننده و متن و نویسنده) موجب می‌شود و هم «پنجره‌ای است برای گریز». هم دعوتی است به خلوتی پرهیاهو و هم بفرمایی به بیرون از خود.»[۳]
  • «خواندن کتاب، نه‌تنها تن‌دادن است به رابطه و معاشرت بلکه به یمن فهم‌های گوناگون و تفسیرهایی که به دنبال می‌آورد، شبکه‌ای ارتباطی می‌سازد و بدین‌ترتیب خود را تکثیر می‌کند.»[۴]
  • «می‌توان گناه را به گردن کلماتی انداخت که دیگر شفابخش نیستند (تسکین‌دهنده، درمانگر و…)، نه راهی به درون باز می‌کنند و نه پنجره‌ای به بیرون‌اند. می‌توان مقصر را خواننده‌ای دانست که به کلمه بدبین شده‌است و به رسالتی که کتاب بر عهده خود می‌دانست دیگر اعتمادی ندارد؛ خواننده‌ای که واقعیت روزمره و در دسترس را جانشین افسون و افسانه کتاب‌ها کرده‌است؛ خواننده‌ای بی‌حافظه و بی‌تخیل که در جهان پرهیاهوی مصرف‌زدهِ درگیرِ معاش، خلوتی برایش باقی نمی‌ماند که بتواند با کتاب هم‌محضری کند؛ خواننده‌ای بی‌انگیزه که در سبد کالایش همه چیز هست جز کتاب. (دومین مصرف‌کننده لوازم آرایش در خاورمیانه)»[۵]
  • «با این‌همه این تحلیل‌ها در باب بحران کتاب بسا مبتنی بر درکی کلیشه‌ای و حسرت‌زده از کتاب و امر خواندن باشد؛ شبیه همان ترسی که در قرن ۱۶ صاحبان نسخ خطی با ورود صنعت چاپ داشتند: تغییر الگوی خواندن و دموکراتیزه‌شدن آن را به معنای مرگ فرهنگ گرفتن. گفته می‌شود نه خواندن محدود به کتاب است و نه تنها شکل تغییر و کسب شناخت، مشروط به خواندن آن است. دیکتاتوری کتاب (تنها مرجع مشروع خواندن)، به‌سر آمده‌است.»[۶]
  • «خواندن دیگر محدود به کتاب (در فرم سنتی‌اش) نیست. کتاب‌های دیجیتالی، اینترنتی، صوتی، روزنامه، مقاله، پژوهش‌های موردی و… خواندن را تجربه‌ای چندوجهی کرده‌است. کتاب دیگر تنها واحد کار فرهنگی و کسب و تولید شناخت نیست، به عبارتی دانش دیگر در انحصار کتاب نیست. این وضعیت طبیعتاً افت اقتدار کتاب و تغییر معنای نمادین آن را به دنبال داشته.»
  • «اما یک کار می‌شود کرد: خواننده غایب را انداخت به لجبازی! ممنوعش کرد. به این ترتیب شاید خوانده شوند… کتاب‌ها.»[۷]

منابع

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ