هنر رمان (کتاب)
مجموعه مقالاتی از میلان کوندرا در سال ۱۹۸۶
هنر رمان (به فرانسوی: L'Art du roman) مجموعه مقالاتی از میلان کوندرا نویسنده چک - فرانسوی منتشر شده در سال ۱۹۸۶ است.
گفتاوردها
ویرایش- «رمان میکوشد تا، در هر مرحله از تاریخ تحول خود، جزئی ناشناخته از هستی را کشف کند و انسان را در برابر «فراموشی هستی» مصون دارد. اگر رمان از این مسیر منحرف شود از «تاریخِ خود بیرون میافتد» و رمان نویس به «قلم زنی» مبدل میشود که به جای ادامهٔ راه سروانتس، کافکا، بروخ و نظایر آنان، به پرگویی و داستانسرایی محض میپردازد.»[۱]
- بروخ میگوید: «رمانی که جزء ناشناخته ای از هستی را کشف نکند، غیراخلاقی است. شناخت، یگانه اخلاق رمان است.»
- «رمان باید در بخشهای تفکر آمیزش، گهگاه به نغمه و ترانه مبدل شود.»
- «رماننویسانی که هوشمندتر از آثارشان اند، باید حرفهٔ خود را تغییر دهند.»
- «رماننویس سخنگوی هیچکس نیست … او حتی سخنگوی افکار خاص خودش هم نیست.»
- «رمان هنری طنز آمیز است؛ «حقیقت» رمان نهفته، ادا نشده و ادا نشدنی است.»
- «رمان اندیشه ای دربارهٔ وجود است، وجودی که از بین شخصیتهای تخیلی دیده میشود.»
- روح رمان، روح پیچیدگی است. هر رمان به خواننده میگوید: «چیزها پیچیدهتر از آن اند که تو میاندیشی.»
- «هر بار که خطری انسان را از خویشتن خویش و از هویت متعالیش دور میکند، هنر رمان «همواره و وفادارانه» به یاری او میشتابد.»
- «نگرش کافکایی معرف یک امکان بنیادی انسان و جهان اوست، امکانی که از نظر تاریخی نامتعین، و تقریباً تا ابد همراه انسان است.»
- «رمان نویس کیست؟ به نظر فلوبر، رمان نویس آن کسی است که میخواهد در پس اثر خود ناپدید شود.»
- «دون کیشوت رهسپار دنیایی شد که در برابرش به گستردگی نمایان بود. او میتوانست آزادانه به آنجا وارد شود و هر وقت که بخواهد به خانه بازگردد.»
- «من پافشاری هرمان بروخ را در بیان این مطلب درک میکنم و میپذیرم که: یگانه علت وجودی رمان کشف آن چیزی است که فقط رمان کشف تواند کرد.»
- «انسان؛ موجودی است که در هر شرایط میتواند هم نوع خود را به کام مرگ بفرستند.»
- «نویسنده ای که میکوشد بر ترجمهٔ رمانهایش نظارت کند، همچون چوپانی که در پی گله ای از گوسفندان ناآرام است، به دنبال کلمههای بی شماری میگردد؛ حالت این نویسنده برای خودش غمانگیز است و برای دیگران خنده آور.»
- «حقیقت [نظامهای حکومتی] توتالیتر مقولههای نسبیت، تردید و پرسش را نفی میکند…»
- «موریانههای تقلیل، زندگی آدمی را همواره میجوند: چنانکه بزرگترین عشق، سرانجام به مجموعهای از خاطرات بیفروغ تقلیل مییابد.»
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ میلان کوندرا، هنر رمان، ترجمهٔ پرویز همایون پور، نشر قطره، ۱۳۹۳.