حکومت نظامی (نمایشنامه)

نمایش‌نامه‌ای از آلبر کامو

حکومت نظامی (شهر بندان) (به فرانسوی: L'État de siège؛ به انگلیسی: The State of Siege) نمایش‌نامه‌ای از آلبر کامو است.

گفتاوردها ویرایش

  • «تمام کنید. این مسخره بازی پلیدتان را تمام کنید. منتظر چه هستید؟ کارتان را بکنید و با من که از شما بزرگتر و باشخصیت ترم تفریح نکنید. چرا مرا نمی‌کشید؟ من قسم می‌خورم که این تنها راهی است که شما می‌توانید سیستم عالی حکومت خود را که هیچ چیز در آن اتفاقی نیست، نجات دهید.»[۱]
  • «طاعون: دورهٔ ادا و عشوه گذشته‌است و از هم اکنون باید جدی بود! تصور می‌کنم که حالا دیگر شما مرا درک می‌کنید و می‌فهمید که چه می‌خواهم بگویم. ملخصا آنکه از امروز باید مردن با نظم و ترتیب را بیاموزید و به عبارت دیگر یاد بگیرید که چگونه باید بمیرید تا نظم و ترتیب مرگ را برهم نزده باشید.»
  • «اما من به حال خودمان دلم می‌سوزد و به همین علت در کوچه و خیابان فریادزنان و دوان دوان در پی تو می‌گشتم و می‌خواستم بازوان گشادهٔ خود را هم آغوش بازوان تو سازم.»
  • «چه کسی از یأس صحبت می کند..؟ ناامیدی خود یک دهان بند است. رعد افتخار و سعادتی که سکوت این شهر محاصره شده را درهم می شکند صدای امید است، من به شما امر می کنم که برخیزید..! اگر می خواهید نان و امید را حفظ کنید گواهی نامه های خود را پاره کنید و بدور بریزید، اگر می خواهید نقاب مرگ از صورت بردارید شیشه های ادارات را خرد کنید و این صف هائی که از ترس بسته اید بهم بزنید و بعد در چهار گوشه ی آسمان فریاد زنید: آزادی..!»
  • «... باید کشت، برای اینکه قتل را از بین برد باید تجاوز و ظلم و ستم کرد تا بی عدالتی را نابود کرد. قرن هاست که این طریقه معمول است...»
  • «زنده باد هیچ، زیرا این تنها چیزی است که وجود دارد..!»
  • «دستور بدهید کارها و اقدامات بزرگ و بی فایده را شروع کنند. معیار و ترازوی سنجش تبعیدی ها و زندانی ها را آماده داشته باشید. اقدامات لازم را برای تبدیل بی گناهان به گناهکاران مبذول بدارید تا کارگران درستکاری که ما احتیاج داریم به اندازه کافی بوجود آیند.»
  • «طاعون: دورهٔ ادا و عشوه گذشته‌است و از هم اکنون باید جدی بود..! تصور می‌کنم که حالا دیگر شما مرا درک می‌کنید و می‌فهمید که چه می‌خواهم بگویم. ملخصا آنکه از امروز باید مردن با نظم و ترتیب را بیاموزید و به عبارت دیگر یاد بگیرید که چگونه باید بمیرید تا نظم و ترتیب مرگ را برهم نزده باشید.»
  • «اگر جنایتکاری قانونی بشود، دیگر آن جنایتکاری نیست. پس جوانمردی و پاکدامنی را باید مجازات کرد..؟ اگر جوانمردی و پاکدامنی با قانون مخالف و مغایر باشد، باید آن را هم مجازات کرد.»
  • «آنچه در گرماگرم عشق ارتکاب می شود باید با دیده ی اغماض و ترحم مورد قضاوت قرار گیرد.»
  • «در شهر پست فطرتان، هیچ عملی پستی نیست.»
  • «راست است که شما دروغ می گویید و اینکه بعد از این هم تا پایان دنیا دروغ خواهید گفت..! بلی..! من شیوه کارتان را خوب فهمیده ام. شما مردم را گرسنه نگاه داشته اید و آنها را از هم جدا کرده اید تا عصیان و شورششان را از بین ببرید شما آنها را ضعیف و درمانده می کنید و سبعانه نیروی آنها را می بلعید و اوقاتشان را مشغول می کنید تا از وحشت نه جوششی بکنند و نه مجالی برای جوشش داشته باشند..! آنها در یک جای ایستاده اند و درجا می زنند، راضی باشید..! علی رغم جمعیتی که دارند تنها هستند،من هم تنها هستم، همه ی ما تنها هستیم، زیرا دیگران ترسو و ذلیل هستند.، ولی با وجود تنهایی و اسارت باوجود آنکه مانند آنها خوار و پست شده ام،به شما اعلام می کنم که شما هیچ نیستید و این قدرتی که تاچشم کار می کند گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به سیاهی و تاریکی کشانده است چیزی نیست مگر سایه ی کوچکی که به روی قطعه خاکی سنگینی می کند و بر اثر بادی خشمگین نابود می شود.»

جستارهای وابسته ویرایش

منابع ویرایش

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. آلبر کامو، حکومت نظامی (شهر بندان)، ترجمهٔ پرویز شهدی، انتشارات مجید (به سخن)، ۱۳۹۶.