آدم اول
آخرین رمان ناتمام آلبر کامو
آدم اول یا مرد اول (به فرانسوی: Le Premier Homme) آخرین رمان ناتمام آلبر کامو است.
گفتاوردها
ویرایش- «بر فراز دلیجان لکنته ای که در جاده سنگلاخ پیش میرفت، توده ابرهای عظیم و ضخیمی به سمت افق شرق به هنگام غروب در حرکت بودند. ابرهایی که از سه روز پیش در انتظار وزش باد غرب، بر فراز اقیانوس اطلس متراکم شده، ابتدا به آرامی و آهسته به جولان درآمده، بعد بیش از پیش شتاب گرفته، از روی آبهای پرتلالو پائیزی یکراست به حرکت درآمده و در ستیغ کوههای بلند مراکش رشته رشته شده، گله وار بر فراز فلات الجزایر تجمع کرده و اکنون با نزدیک شدن به مرز تونس، تلاش میکردند که خود را به دریای تیرنه برسانند و در آنجا محو شوند. پس از طی هزاران کیلومتر از روی این اقلیم شبیه به جزیره ای وسیع و پهناور در حفاظت دریایی مواج در شمال و تودههای شنی جامد در جنوب سریع تر از شتاب هزارههای امپراتوریها و اقوام متعدد، اکنون شوق و اشتیاقش فرو نشسته و قطرات درشت آن به صورت باران بر روی سرپوش پارچه ای بالای سر چهار مسافر دلیجان، پا میکوفتند.»[۱]
- «آدم از کسانی طلب بخشش میکند که میداند میتوانند ببخشند یعنی فقط همین، فقط ببخشند، نه این که از آدم بخواهند سزاوار بشود یا منتظر بماند.»
- «خلأئی هولناک در من وجود دارد، نوعی از بیتفاوتی که دردآور است.»
- «و در تاریکی شب سالیان در سرزمین فراموشی راه میرفت که در آن هر کسی آدم اول بود، که او خود ناگزیر شده بود خود را دست تنها، بیپدر، پرورش دهد و هرگز آن لحظهها را به خود ندیده بود که پدری پس از آنکه صبر میکند تا پسرش به سن گوش دادن برسد او را صدا میزند تا راز خانواده را، یا دردی کهنه را، یا تجربه عمر خود را برای او بگوید…»[۲]