جاویدان خرد
جاویدان خرد یا نامهٔ هوشنگ کتابی اندرزنامهای به زبان فارسی میانه بوده است که در ۲۰۴ق/ ۸۱۹م از سوی حسنِ سهل سرخسی به عربی و پس از آن به فارسی دری ترجمه شده است.
برگزیدهها
ویرایش- «بهترین نعمتی که در این جهان به بندگان عطا شده حکمت است، بهترین چیزی که در آن جهان بدیشان داده شده آمرزش است، بهترین چیزی که در سرشت انسان نهاده شده تربیتپذیری است، بهترین چیزی که مردم خواستار آناند سلامتی است، بهترین سخنی که گفته شده کلمهٔ توحید است.»[۱]
- «علم با عمل پای گیرد و عمل با سنت و سنت صحیح پایبند شدن به میانهروی است.»[۱]
- «طمع از دل بیرون کن تا بند از پای خود بگشایی و تن خویش را آسایش بخشی.»[۱]
- «چون مدت عمر به پایان رسد، فرصت از دست برود؛ پیش از فوت وقت تدبیری کن و برای همنشینی با نیکان فرصت غنمیت شمار.»[۱]
- «سه چیز است که با سه چیز بدست نیاد: مال با آرزو، جوانی با رنگ کردن مو، تندرستی با دارو.»[۱]
- «هشت خصلت است است که در سرشت مردم نادان است: خشم بیسبب، بخشش بیجا، رنج بردن در امر باطل، تمیز ندادن دوست از دشمن، راز خویش به نااهل گفتن، به ناآموزده اعتماد کردن، به کسی که از عقل و وفا عاری است گمان نیک بردن، پرگویی کردن.»[۱]
- «مرد دوراندیش در برابر امری که برای او تصمیم گرفتن در آن دشوار گردد مانند کسی است که مرواریدی در زمینی گم کرده باشد پس خاک موضعی که مروارید در آنجا به زمین افتاده و گمشده به تمامی جمع کند و به غربال بیزد تا آن را پیدا کند. مرد دوراندیش نیز همهٔ راهحلهایی که برای آن امر دشور به نظر او میرسد جمع میکند آنگاه یک یک آنها را میسنجد و آنچه ناصواب است به دور میافکند تا سرانجام به رأی صواب رسد.»[۱]
- «زیردستان را با بخشش، همردیفان را با انصاف، زبَردستان را با حفظ احترام پشتیبان خود ساز و بدین سان زمام تدبیر را در دست خواهی داشت.»[۱]
- «مرد کامل آن است که بینیازی و مال او را به تکبر و نخوت نکشاند و در فقر و نیازمندی ضعف و زبونی نشان ندهد؛ و مصیبتها او را از جای نبرند و از حوادث ایام غاف ننشیند و به هرکاری دست میزند عاقبت آن را از نظر دور ندارد.»[۱]
- «کسی که قدر خویش نداد قدر دیگران را هرگز نشناسد.»[۱]
- «کسی که از کار خویش سر باز زند روزی ناچار شود که به کار دیگران تن درهد.»[۱]
- «کسی که از پدر و مادر خویش فرمان نبرد از خرد بیبهره است.»[۱]
- «اگر داد بر بیداد چیره نباشد، پیوسته همه گونه آفات روی آورد.»[۱]
- «هیچ چیز چون ادامهٔ ظلم زوال نعمت و سرعت انتقام را نزدیک نسازد.»[۱]
- «با مقدم داشتن دیگران بر خویشتن دیگران را بندهٔ خویش ساز.»[۱]
- «به کمک دوستان راستین میتوان بر سختیها پیروز شد.»[۱]
- «با دیدارها دوستیها افزون گردد.»[۱]
- «کسی که از بدرفتاری دیگران آزرده نشود، نیکی هم در او بیاثر ماند.»[۱]
- «حسود به بزرگی نرسد.»[۱]
- «کسی که با حق بستیزد مغلوب شود.»[۱]
- «کسی که مشورت کند از لغزش ایمن ماند، آنکه به رأی خود غره شود در خطا افتد.»[۱]
- «کسی که جامهٔ شرم پوشد عیبش بر مردم پوشیده ماند.»[۱]
- «بهترین ادبها آن است که آدمی به ادب خود بر دیگران فخر نفروشد، با کسی که تاب پایداری او ندارد زورآزمایی نکند، چون به خواستن علم برخاست در آن سستی روا ندارد.»[۱]
- «سه دسته از مردماند که در غربت به تنهایی دچار نشود و مردم آنها را در همه جای گرامی دارند:
مرد دلیر هر جا رود، زیرا مردمان به دلیری و بیباکی او نیازمندند.
دانشمند در هر جا که باشد، زیرا مردم به دانش و خرد او نیاز دارند.
کسی که نیکسخن و خوشگفتار باشد، زیرا سخن ملایم و زبان خویش پروانهٔ ورود او به همه جاست.
پس اگر در سرش خویش از دلیری و بیباکی برخوردار نیستی باری از کسب دانش و خواندن کتاب غافل مباش، زیرا کتابها مجموعهٔ علم و آدابی هستند که پیشینیان آنها را دریافته و به بند الفاظ کشیدهاند تا بر خرد و دانش تو بیفزایند.»[۱]