مهدی بازرگان
۴۱اُمین نخستوزیر ایران (۱۳۵۷–۱۳۵۸)
مهدی بازرگان، (۱۲۸۵/۱۹۰۸م - ۱۳۷۳/۱۹۹۵م) سیاستمدار، استاد دانشگاه و پژوهشگر قرآن اهل ایران است. او نخستین، نخست وزیر ایران پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی (رئیس دولت موقت) و نخستین دانشیار دانشگاه تهران بود.
دارای منبع
ویرایش- «اگر مقصود از انقلابی عمل کردن، زدن و ریختن و کشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و قانون و مقررات گذاشتن باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم. اما اگر بنا باشد که نظم و اصول و سیستم و تغییر عمیق باشد ما انقلابی بودیم و هستیم. اما اینکه میگویند دولت قاطع نیست، فکر کنید کسی را چاقویی دستش میدهند اما تیغه چاقو را به کس دیگری میدهند دستش چاقویی است که اصلاً تیغه ندارد.»[۱]
- «با کمال تاسف و شهامت باید اذعان کرد، که در تمام ادوار از جمیع جهات و جمیع شئون، ما ایرانیها از کار فراری بوده و هستیم؛ و همیشه به جای عمل به حرف و تشریفات و حداکثر به بحث و نظر میپردازیم.»
- کار در اسلام صفحه ۹۲
- «تحصن، هیاهو و جاروجنجال درست نیست. ما توبیخ میشویم، تهدید میشویم و کشته هم میشویم اما تسلیم حرف زور و تهدید نمیشویم.»
- روزنامه اطلاعات روز سهشنبه دهم مهرماه ۱۳۵۸
- «برای روزه دو لذّت است، با روزه گرفتن، حیوانیت و اسارتِ شکم و شهوت را از خود دور میکنید و در عوض به خدا نزدیک میشوید. برای آنکه با شکمِ سیر و زندگیِ راحت، آدم بیخیال و غافل و تنبل میشود؛ ولی گرسنگی و احتیاج، شخص را بیدار و هوشیا میکند. فکر باز میشود و ذوق شکفته میشود. صفا و روحانیت زنده میشود. از طرف دیگر ناتوانی خود و احتیاجمان را به نعمتها و نیروهای خدا کاملاً حس میکنیم. یک «لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ اِلاَّ بِالله» (۴) که از روی احساس و اعتقاد بگوئیم، ثوابش صد چندان بیشتر است.»[۲]
- «دکتر شریعتی تأثیرات فراوانی بر انقلاب داشته است. اگر بپذیریم که انقلاب اسلامی ما بر چهار و یا سهپایه بنا شده است، دو پایهٔ آن از آنِ دکتر شریعتی است؛ یعنی اوست که این مبانی را محکم کرده است؛ البته بعضی معتقدند که پایه سومی هم از آن اوست. آن دو پایهٔ اول، یکی شهادت است و دیگری امامت و سومی هم مستضعفین. او با افکار، آراء، نوشتهها و عمل خود چیزی را در جامعهٔ ایران بهوجود آورد که قبلاً یا اصلاً نبود و یا خیلی ضعیف بود.»[۳]
- «ایرانی بهطورکل، در عالمِ فداکاری در راه مال و خرجکردنِ زکات و ایثارِ ثروت و مال، سرآمد همهٔ ملل است و واقعاً موقوفات آن طورکه در ایران وجود دارد، در هیچ جای دیگر، نیست؛ اما وقتی پای جان به میان میآید، ایرانی همیشه قدری تعلل داشته است.»[۴]
- «همانطوری که برای شخص نابرده رنج گنج میسر نمیشود، برای اقوام و ملل نیز هیچوقت ناداده شهید بقاء و عظمت حاصل نمیگردد.»[۵]
- [استعغانامه او ] «بسماللهالرحمنالرحیم. حضور محترم حضرت آیتاللهالعظمی امام روحالله الموسوی الخمینی دامة برکاته. با کمال احترام معروض میدارد پیرو توضیحات مکرر و نظر به اینکه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمیباشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم میدارد تا به نحوی که مقتضی میدانند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آنها هماهنگی وجود داشته باشد مأمور تشکیل دولت فرمایند. با عرض سلام و دعای توفیق. مهدی بازرگان، ۵۸/۸/۱۴»[۶]
- «در اینکه از معتقدات و علایق دینی مردم و از خرافاتی که احیاناً با آن آمیخته میشود، بهرهای نصیب صاحبان مشاغل مذهبی میگردد و سیاستهای استعماری و استبدادی با تزویر و تظاهر، از احساسات و تعصب تودهها سوءاستفاده مینمایند، حرفی نیست.»[۷]
- «خلافت و حکومت از دیدگاه امام و اسلام، نه از آن یزید و خلفاست، نه از آن خودشان (امام حسین)، و نه از آن خدا، بلکه از آن امت، به انتخاب خودشان است.»[۸]
- «تنها علی بود که با رأی امت و ازدحام و اصرار مردم خلیفه شد. علی با استنکاف و عدم تمایل خودش، خلیفهٔ مسلمین و امیر مؤمنین گردید، و در بیعتی که از سران قوم گرفت، کمترین الزام یا اجبار یا منع از حقوق و مزایا را بهکار نبرد.»[۹]
- «تمام حرف ما این است که اگر به فرض یک حکومت دینی، از همه جهت تمام و کمال بهدست مؤمنین مخلص ناب تشکیل شد، آنچه نباید این حکومت و دولت دست به آن بزند و دخالتی بنماید، دین و ایمان و اخلاق مردم است.»[۱۰]
- «نباید اختیار حکومت را بهدست متولیان و مؤسسات مذهبی ـ به هر کیفیت و درک و رفتاری که دارند ـ بسپاریم و اطاعت کورکورانه را باب کنیم.»
- «اولین مسئله و مصیبتی که مسلمانان بعد از رحلت فرستاده خدا در سقیفهٔ بنی ساعده با آن روبرو و جدای از یکدیگر شدند ـ که هنوز هم ادامه دارد ـ بر سر جانشینی پیغمبر یا حکومت بر امت بود که بهزودی طرفین دعوی برای مشروعیت دادن به قدرتشان و به کرسی نشاندن نظرشان دین و خدا را وارد در ماجرا کردند، رسول اکرم قبلاً فرموده است: لکل امه فتنه و فتنه امتی الملک. هر امتی را فتنه و آفتی است و فتنه امت من ملک است و نزاع بر سر حکومت و قدرت.»[۱۱]
- «حافظ حکومت حق، خدا و خود مردماند. اینها که دستگاههای گشتاپو و گپئو و امثال آن را درست کردهاند، خود اعتراف به عدمحقانیت و محبوبیت و بشریت خود مینمایند.»[۱۲]
- «در آن روزگاری که سکان کشتی کشورها بهدست ناخدایان درباری و معدودی رجال و اعیان بود و زمام امور همه در تیول مشتی شیوخ و اشراف و روحانیون قرار داشت، چیزی که بهحساب نمیآمد، افراد ملت یا امت بود… قرآن، پرده را عقب زده… سرنوشت هر قوم را در قلوب مردم و چگونگی افراد جستجو مینماید و ریشهٔ دموکراسی را پیش از آن که حکومت ظاهری مردم بهدست مردم بیفتد در یک آیه خلاصه کرده، میفرماید: ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.»[۱۳]
- «سیستم و نظام حکومتی و اقتصاد را هم خدا و قرآن بهعهدهٔ خود مردم دانستهاند و فقط حدود و خطوطی را که جنبهٔ سوقدادنِ انسان بهسوی خدا و آخرت دارد و بستن راههای ظلم و فساد در درون اشخاص است تعیین کرده… حکومت و سیاست، اداره و انتظام زندگی ملی و بینالمللی انسانها در این دنیا است نه تأمین این دنیا و نه به طریق اولی رسالت انبیا و اجراء و اشاعهٔ دین.»[۱۴]
- «قرآن و اسلام، حاکمیت مطلقه را برای هیچ موجود و مقامی اعم از حقیقی یا حقوقی که بخواهد سلب آزادی و حق الهی از انسانها بنماید، به حکم «و لایتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون الله» نمیشناسد؛ چه بهطور مستقیم برای شخصی که بر کرسی خدایی تکیه زند و چه آنکه تحت لفافه و بهانههای اسلام و دین عمل نماید.»[۱۵]
- «صاحب حکومت و برگزینندهٔ زمامدار، خود مردم هستند.»[۱۶]
- «حکومت باید از آنِ انسان باشد نه کشیش و کلیسا و مسیح و خدا. انسان خودش حاکم بر خویش و نویسنده قانون و مقررات، آن هم نه یک انسان، بلکه جمع انسانها و ملت.»[۱۷]
- «بستن زبان مخالفان همیشه شیوهٔ نادانها و اهل جور و استبداد بوده است.»[۱۸]
- «در اسلام، مشورت، یک طرفه و به اختیار والی نیست؛ انتصاب و عزل امام یا زمامدار کل نیز باید با مشورت و انتخاب مردم صورت گیرد.»
- «دست خدا با جماعت و در جامعه است.»[۱۹]
- «لازمهٔ پیشرفت و وصول به مطلوب اجتماعی، همان وجود اعتقاد و علاقهٔ فرد فرد افراد و حضور پلیس درونی میباشد.»[۲۰]
- «در جمهوری اسلامی خودمان نیز دیدیم که شعار «دین و دنیا بهصورت ادغام دین و سیاست» و «سیاست تابع روحانیت» کار را بهجایی رساند که گفتند، حکومت و بقای نظام (یا به بیان دیگر، قدرت و حاکمیت) از اولویت و اصالت برخوردار بوده اگر مصالح دولت و حفظ امت اقتضاء نماید میتوان اصول و قوانین شریعت را فدای حاکمیت نمود و تا «تعطیل توحید» پیش رفتند.»[۲۱]
- «اگر به فرض یک حکومت دینی، از همه جهت تمام و کمال بهدست مؤمنین مخلص ناب تشکیل شد، آنچه نباید این حکومت و دولت دست به آن بزند و دخالتی بنماید، دین و ایمان و اخلاق مردم است.»[۲۲]
- «اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشیم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد دیر یا زود جمهوری اسلامی مانند سلف خود مشروطیت سلطنتی، با حفظ صورت و عنوان، تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است ولو با حسن نیت و به قصد خدمت، خود را یگانه مالک، یگانه مسئول و یگانه مأمور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده، وقعی به رضایت و رأی مردم ننهد. در حالی که مجلسهای شورای واقعی و آزادیهای اجتماعی آخرین و بلکه یگانه سنگرهای استقلال کشورها و ضامن بقا و سعادت ملتها هستند.»
- نطق پیش از دستور،۲۰/۵/۱۳۶۲ [۲۳]
بدون منبع
ویرایش- «امام خمینی ایران را برای اسلام میخواهد حال آنکه من اسلام را برای ایران میخواهم»
- «به دست من چاقویی دادهاند ولی چاقویی که تیغه ندارد و فقط دسته دارد، تیغه را بقیه در دست دارند.»
- «ملّت ایران عادت کرده اشخاص را عوض کند، عنوانها را عوض کند، ولی همچنان استبداد بماند.»
- «آخرت و دنیا، یا دین و حکومت از هم جدا هستند.»
دربارهٔ او
ویرایش- در کنار ما تشکیلات بازرگان هم موجود بود که با جبههٔ ملی روابطی داشت ولی از اجزاء آن بهشمار نمیآمد. آن مرد «اکول سانترال» دیده، رئیس سابق دانشکدهٔ فنی و مدیر عامل اسبق شرکت ملی نفت ایران از جنم دیگری بود و نمیتوانست طرز دید خمینی را داشته باشد. ناسیونالیست بود ولی از یک درد بزرگ در رنج: او هم بلد نبود بگوید «خیر!» من این نسبت را به هویدا دادهام و بعد هم در صحبت از بسیاری از شخصیتهای ایران نوین این حرف را تکرار کردهام. تمام بدبختیها از سیاستمدارانی ناشی میشود که ادعای اداره مملکت را دارند ولی به وقت لزوم این یک کلمهٔ کوتاه را نمیتوانند بر زبان آورند. بازرگان عمیقاً مذهبی و ذهنش مداوماً به مسائل دینی مشغول بود، با این حال در دورهای ریاست مجمع حقوق بشر را در ایران پذیرفت، در حالی که این دو موضوع با هم متنافرند. نمیشود هم چادر را به زنان تحمیل کرد و هم مدافع حقوق بشر بود. در هر حال خمینی در یادآوری این مطلب به بازرگان کوتاهی نکرد: «این حقوق بشری که شما هی حرفش را میزنید دیگر چیست؟ همان اسلام خودمان برای همه چیز کافی است.»
- شاپور بختیار، «یکرنگی»، «آمد و شد کابینهها»[۲۴]
پیوند به بیرون
ویرایش- ↑ http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsList//وقایع.و.رویدادها.html?Page=&Lang=fa&EventsId=431&Action=EventsDetail
- ↑ http://www.bazargan.info/la_persian/sokhanrooz/sr_870703_0001.htm
- ↑ http://www.bazargan.info/la_persian/sokhanrooz/sr_880326_02.htm
- ↑ http://www.bazargan.info/la_persian/sokhanrooz/sr_880326_02.htm
- ↑ http://www.bazargan.info/la_persian/roydadha/r891026_ayandenews.htm
- ↑ http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsList//وقایع.و.رویدادها.html?Page=&Lang=fa&EventsId=431&Action=EventsDetail
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.radiofarda.com/content/f5-rebutal-commentary-on-religion-in-iran-and-after-revolution/26802431.html
- ↑ http://www.mizankhabar.net/asnad/bayanieh/62/html/62_14.htm
- ↑ بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. ویرایش چهارم، ۲۰۰۶. پاریس: انتشارات خاوران، ۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش. ۱۲۵. شابک ۹۷۸۲۹۱۲۴۹۰۶۴۳.