حسین الهی قمشهای
عارف، الهیدان، ادیب، نویسنده، مترجم و سخنران ایرانی
(تغییرمسیر از حسین الهی قمشه اي)
حسین محیالدین الهی قمشهای (۱۳۱۸ /۱۹۴۰م)، فیلسوف، ادیب، سخنران، مترجم و نویسندهٔ ایرانی و فرزند مهدی الهی قمشهای است.
گفتاوردها
ویرایش- «قرآن حکیم را به هزار چشم نگریستهاند و همچنان به هزار چشم دیگر مینگرند، هر نگاهی چیزی میجوید و همان میبیند. هر کس از این خوان کرامت، به طعامی میل میکند و روزی خاص خود مییابد.»
- (کیمیا ۱-ص ۹۱)
- «انسان نه تنها عاشق است که معشوق است و صد چندان که او را شوق وصال جانان است، جانان مشتاق اوست.»
- (کیمیا ۲-ص ۷۳)
- «در ادب پارسی مکرر به این نکته اشاره شده است که معشوق در آسمان است و آنچه در زمین دیده میشود سایه مرغی است که در آسمان پران است و هر که به دنبال سایه میرود عمر ضایع میگذارد.»
- (کیمیا ۴-ص ۵۸)
- «زیبایی خواه موسیقی یا شعر یا نقاشی یا طبیعت یا چهره آدمی باشد آینه فطرت آدمی است و سر لذات آدمی از زیبایی همین است که تناسبات و هارمونیهای درون خود را در عالم خارج ادراک میکند و این مطابقت درون و بیرون مایه لذت است.»
- (کیمیا ۵-ص ۴۳)
- «خودبینی نزد عارفان حجاب اکبر است و دیگر حجابها پرده از او وام گرفتهاند.»
- (مقالات-ص ۱۴)
- «فقیر یعنی آنکه خود را در برابر حق، مالک هیچ چیز نمیداند.»
- (مقالات-ص ۱۵)
- «در زندگی هر شاعر آسمانی و هنرمند اصیل شبی هست که او را به ملکوت آسمان بار میدهند تا در آنجا به مقدار چشمی که از دیده بینای عشق وام گرفته است با سرچشمه خیر و جمال و حقیقت که وجود لایزال حضرت حق است دیدار کند و آیات کبرای الهی را که اوصاف جمال و جلال اوست بیحجاب بنگرد این شب فرخنده را عاشقان شب وصال خواندهاند که همان شب معراج و لیله القدر است.»
- (مقالات-ص ۵۵)
- «اگر خوبان پارسی گو بخواهند از مجموعه سخن پارسی تنها و تنها یک دفتر را برگزینند، دیوان حافظ گوی سبقت از همه خواهد برد از آنکه شرح مجموعه گل در آنجاست و آن لطایف که از لعل سخنگوی عشق در این دیوان گرد آمده است در هیچ سفینهای یافت نمیشود.»
- (مقالات-ص ۱۰۶)
- «اغراض نفسانی بزرگترین حجاب حقیقت است.»
- (مقالات-ص ۱۴۵)
- «دُرّ مکنون در صدف اسلام، تسلیم شدن به فرمان پروردگار و ورود به دار السّلام عشق و بهشت امن و آسایش است.»
- (مقالات-ص ۱۵۹)
- «عشق به زیبایی و لذت هنری همانند عشق به خیر و حقیقت از نفس ناطقه انسان که همانند نفس الهی و نفخه ربّانی است سرچشمه میگیرد و هنر تلاشی است از سوی انسان برای بازیافتن حق در اسم جمیل و عبادتی است برای قرب به آستان معلای سیمرغی که در هر پرش هزاران نقش عجب و در هر صفیرش صد هزاران نغمه داودی است.»
- (مقالات-ص ۱۶۶)
- «قداست هنر از آنجاست که با عالم قدس پیوسته و با قدوس مطلق نشسته است.»
- (مقالات-ص ۱۶۶)
- «هنر تجلی خلافت الهی در انسان است که خلیفه خداست و در اوج کمال منصف به صفات اوست و همانگونه که بنا بر حدیث کنز مخفی عشق سبب پیدایش عالم گردید، در خلیفه او نیز عشق به ظهور گنج پنهان سبب پیدایش انواع هنرها و معارف گردیده است.»
- (مقالات-ص ۱۶۶)
- «شعر مانند دیگر هنرها آبی است که از طور شهود سرچشمه میگیرد و به اطوار خوش آهنگ در دشتهای حرف و صوت جاری میشود .»
- (مقالات-ص ۱۷۱)
- «در هنر برکتی دوگانه است: یکی زیبا کردن جهان با آفرینش عین زیبایی، و دیگر بخشیدن چشم زیبابین به مخاطبان هنر تا آنچه را پریشان و ناموزن مینماید خوش و موزون بینند.»
- (مقالات-ص ۱۷۳)
- «هنر کارگاه تبدیل زشتی به زیبایی ست .»
- (مقالات-ص ۱۷۳)
- «در هنر، کشف و ایجاد وحدت جان هنر است.»
- (مقالات-ص ۱۹۵)
- «درک یک اثر هنری یعنی درک وحدت پنهان در کثرت.»
- (مقالات-ص ۱۹۵)
- «بهترین معرف هر گوینده سخن اوست که اگر چون مشک مشام جان را معطر کند، نیاز به گفتن عطار ندارد.»
- (مقالات-ص ۲۲۱)
- «موسیقی خوب آن است که شنونده را از فرود به فراز آورد نه آنکه او را در فرود بیخبر کند که در این صورت نامش لهو به معنی فراموشی و بیخبری است.»
- (مقالات-ص ۳۸۲)
- «جملهٔ شرابها را دو گونه توان دانست: یکی آنها که آدمی را بیخبر کنند از حق و حجاب شوند بر حقیقت و یکی آنها که بیخبر کنند از خویش و کشف حجاب کنند از حق .»
- (مقالات-ص ۴۱۲)
منابع پیوند به بیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |