برادران کارامازوف

رمانی از داستایفسکی

برادران کارامازوف رمانی از فیودور داستایفسکی نویسندهٔ روسی است.

منبع‌دار ویرایش

 
طبق قانون کلی، آدم‌ها، حتی گناهکاران، بیش از حد تصور ما ساده و ساده‌دل‌اند؛ و خود ما هم چنینیم.
  • «طبق قانون کلی، آدم‌ها، حتی گناهکاران، بیش از حد تصور ما ساده و ساده‌دل‌اند؛ و خود ما هم چنینیم.»
    • صفحه ۲۴
  • «در طبیعت قانونی نیست که آدمی را به دوست‌داشتن بشریت موظف کند، و اگر تاکنون بر روی زمین عشقی وجود داشته، مربوط به قانون طبیعی نبوده، بلکه به این دلیل بوده که آدمیان به بقا ایمان داشته‌اند.»
    • صفحه ۱۰۲
  • «اگر قرار بر این باشد که ایمان به بقا در بشر از میان برداشته شود، نه تنها عشق بلکه هرگونه نیروی زندهٔ نگهدارندهٔ زندگی به یکباره می‌خشکد. بعلاوه، چیزی غیراخلاقی نیست و همه چیز، حتی آدمخواری هم، مجاز می‌شود.»
    • صفحه ۱۰۳
  • «ننگی را که بر تو فرود می‌آید و باعث آن هیچ‌یک از اعمال تو نیست، با حزم و شادمانی تحمل کن. پریشان مشو، و از آن کس که تو را به ننگ آلوده‌است متنفر مباش.»
    • ص ۱۳۱
  • «خداوند خدا فرصت بسیار اندکی به ما داده، فقط بیست و چهار ساعت در روز، طوری که آدم حتی وقت ندارد خواب سیری بکند، تا برسد به اینکه از گناهانش توبه کند.»
    • صفحه ۱۸۷
  • «من طرفدار آدم‌های باهوشم. از شلاق‌زدن روستاییان دست کشیده‌ایم، خیلی باهوش شده‌ایم، اما آنان به شلاق‌زدن خودشان ادامه می‌دهند، که این‌هم چیز خوبی است.»
    • صفحه ۱۹۰
  • «هر قدر احمقانه‌تر، به واقعیت نزدیک‌تر. هر قدر احمقانه‌تر، روشن‌تر. حماقت مختصر و بی‌پیرایه است، و هوشمندی وول می‌خورد و خود را پنهان می‌کند. هوشمندی بی‌سروپاست، اما حماقت صادق و سرراست است.»
    • صفحه ۳۳۱
  • «دوست‌دارنده باید پنهان باشد، آشکار که بشود، محبت از بین می‌رود.»
    • صفحه ۳۳۲
  • «مردم گاهی از ستمبارگی بهیمی دم می‌زنند، اما این بی‌انصافی و تهمت بزرگی در حق بهائم است؛ جانور نمی‌تواند به ستمبارگی انسان باشد، که ستمش بسیار هنرمندانه است. ببر فقط می‌درد و به دندان می‌کشد، از او جز این برنمی‌آید. هرگز به فکر میخ‌کردن مردم با گوش نمی‌افتد، حتی اگر قادر به چنین کاری باشد.»
    • صفحه ۳۳۵
  • «به نظرم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان او را آفریده باشد، او را به صورت و شباهت خودش آفریده‌است.»
    • صفحه ۳۳۵
  • «دنیا بر پایهٔ پوچی‌ها استوار است، و بی‌آن شاید هیچ‌چیز تحقق نمی‌پذیرفت.»
    • صفحه ۳۴۲
  • «آیا سرتاسر دنیا آدمی هست که حق بخشودن داشته باشد و بتواند ببخشد؟ من هماهنگی نمی‌خواهم. از روی محبت به انسانیت آن را نمی‌خواهم. ترجیح می‌دهم با رنج قصاص نشده رها شوم. ترجیح می‌دهم با رنج قصاص نشده و خشم اقناع نشده‌ام بمانم. حتی اگر برخطا بوده باشم. بعلاوه، برای هماهنگی تاوانی بسیار سنگین خواسته می‌شود؛ از وسع ما خارج است که برای وارد شدن به آن این‌همه تاوان بپردازیم. پس شتاب می‌ورزم بلیت ورودی‌ام را پس بدهم، و اگر آدم درستی بوده باشم، وظیفه دارم هر چه زودتر آن را پس بدهم؛ و همین کار را هم دارم می‌کنم. آلیوشا این‌طور نیست که خدا را قبول نکنم، منتها در نهایت احترام بلیت را به‌ایشان برمی‌گردانم
    • صفحه ۳۴۵
  • «انسان آنقدرها که در جستجوی اعجاز است در جستجوی خدا نیست؛ و چون نمی‌تواند تاب بیاورد که بی‌معجزه بماند، دست به خلق معجزات تازه می‌زند و به پرستش جادو و جنبل رو می‌آورد.»
    • صفحه ۳۵۹
  • «نمی‌توانید دربارهٔ کسی حکم کنید. چون هیچ‌کس نمی‌تواند دربارهٔ یک مجرم حکم کند، تا اینکه تشخیص دهد خودش هم به اندازهٔ همان شخصی که روبه‌رویش ایستاده، مجرم است و شاید بیش از همه انسان‌ها به خاطر آن جرم سزاوار سرزنش است.»
    • صفحه ۴۵۰
  • «انسان‌ها همواره پس از مرگ نجات‌دهنده نجات می‌یابند. انسان‌ها پیامبرانشان را انکار می‌کنند و آنان را می‌کشند، اما شهدایشان را دوست می‌دارند و کسانی را که کشته‌اند محترم می‌شمارند.»
    • صفحه ۴۵۲
  • «پدران و استادان، از خود می‌پرسم جهنم چیست؟ به نظر من رنج ناتوانی از دوست‌داشتن است.»
    • صفحه ۴۵۲

جستارهای وابسته ویرایش

منابع ویرایش

پیوند به بیرون ویرایش

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ