مثل آب برای شکلات
مثل آب برای شکلات نوشتهٔ لورا اسکوئیول که داستان زندگی زنان نسلهای گذشتهٔ مکزیک است.
گفتاوردها
ویرایش- «با آن نگاه کاونده که جامه را میدرید، دیگر هیچ چیز نمیتوانست بر احوال سابق بماند. تیتا با تمام جسم خود دریافت که چگونه آتش عناصر را دگرگون میکند، چگونه یک چانه آرد ذرت به یک گرده نان تبدیل میشود و چگونه جانی که از آتش عشق گرما نیافته، از زندگی خالیست.»
- مثل آب برای شکلات صفحه ۶۷
- «گلبرگها ی گل سرخ را به دقت جدا کنید، ... چطور ممکن بود تیتا این نکته را به خاطر داشته باشد. آن هم درست وقتی که داشت با تن لرزان یک دسته گل سرخ هدیه میگرفت. آن هم از دست هیچکس نه و از دست پدرو. از عروسی خواهرش به این طرف این اولین بار بود که احساسی عمیق وجودش را به رعشه میانداخت، چون از آن وقت تا به حال این اولین بار بود که پدرو با مشقت فراوان برای پنهان کردن از چشمان فضول اطرافیان عشقش را به او یادآوری میکرد.»
- مثل آب برای شکلات
- «مادربزرگم نظریهٔ بسیار جالبی داشت. میگفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد میشویم اما خودمان قادر نیستیم کبریتها را روشن کنیم؛ همان طور که دیدی برای این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم. در این مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی میآید که دوستش داریم؛ شمع میتواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریتها را مشتعل میکند. برای لحظهای از فشار احساسات گیج میشویم و گرمای مطبوعی وجودمان را دربرمیگیرد که با مرور زمان فروکش میکند، تا انفجار تازهای جایگزین آن شود. هر آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعلهور نگه میدارد و از آنجا که یکی از عوامل آتشزا همان سوختی است که به وجودمان میرسد، انفجار تنها هنگامی ایجاد میشود که سوخت موجود باشد. خلاصهٔ کلام، آن آتش غذای روح است. اگر کسی به موقع درنیابد که چه چیزی آتش درون را شعلهور میکند، قوطی کبریت وجودش نم برمیدارد و هیچ یک از چوب کبریتهایش هیچ وقت روشن نمیشود.»
- لورا اسکوئیول، مثل آب برای شکلات صفحه ۱۱۱
منابع
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |