موسیقی ایرانی
(تغییرمسیر از غم در موسیقی ایرانی)
گفتاوردها
ویرایش- «موسیقی از درون تاریخ یک ملت میآد بیرون، موسیقی از درون تاریخ ما اومده بیرون، اینه که غم داره؟ بله! تاریخ رو ما رو دنبال کنید ببینید سراسرش جنگ و کشتار و بدبختی و فشار و استبداد بوده، سراسرش استبداد بوده، هنوز هم ما به دموکراسی نرسیدیم. موسیقی ما تابع این شرایط قرار گرفته، شما نمیتونی از اون موسیقی خواسته باشی که در بیخبری باشیم، خوش بگذرونیم، فقط برقصیم، داریم همهچی تو موسیقیمون اما زمانش نرسیده که از موسیقی اینگونه استفاده کنیم. فعلاً این موسیقی باید دردهامون رو بیان کنه!».[۱][۲]
- «بعضیها تصور میکنند که موسیقی ما غم انگیزه به خاطر حملاتی که به مملکت ما شده موسیقی ما غم انگیزه! در حالی که خیلی از ممالک هستند که بهشان حمله شده ولی موسیقی آنها اصلاً غم انگیز نیست. تعریف غم به این سادگیها میسر نیست همون طور که تعریف شادی میسر نیست. میگه غم عشق آمد و غمهای دگر پاک ببرد. غم.. غم.. غم داریم که ممد حیاته، یک غمی هم هست که مخرب ذاته. آن غم عشق است که مفرح ذاته، غم مادیات باشه.. بله.. انسان بدبخت و فلاکت بار است. اما غم عشق. کسی که تمرین میکنه روزی ده ساعت تمرین میکنه، این غم عشقه! این هیچ وقت نمیتواند که کسل کننده باشد»[۳][۴]
- «ما معتقدیم موسیقی بخشی از نیاز فرهنگی و هویتی جامعه ایران است. نفی موسیقی درحقیقت نفی مصرف فرهنگی جامعه است که بعید است کسی در کشور اصل موسیقی را نفی کند. ما موسیقی آیینی، مقامی، محلی، سنتی، پاپ و… داریم. زمانی که شما تعزیه میبینید در حقیقت موسیقی آیینی گوش میدهید.»
- رضا صالحی امیری (۲۰ فوریه ۲۰۱۷/ ۲ اسفند ۱۳۹۵) [۵]
- «وقتی قوم ایرانی عرفان را به این درجه از اوج و ترقی رساند که در همه شئون زندگی ما مؤثر است و میتوان دید، افراد وقتی حافظ یا مولانا میخوانند ایمانشان تقویت میشود؛ بنابراین اگر برای مضامین این اشعار موسیقی اجرا شود موسیقی اش نیز عرفانی میشود. اما جالب است این سؤال را طرح کنیم که مگر عرفان مگر چه میگوید؟ سخن اصلی عرفان این است که: «آنچه بر خود میپسندی بر دیگران هم بپسند و آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران مپسند» در نتیجه موسیقیدان هم اگر عارف باشد نتیجه کار او دقیقاً همین مسئله میشود، یعنی موسیقی که اجرا میکند همیشه همین دل مشغولی و دلواپسی را دارد که آیا این موسیقی برای جامعه مفید است یا نه؟! ولی موسیقی دان تاجر پیشه صرفاً در این اندیشه است که چه اهمیتی دارد چه چیز تولید شود، آنچه مهم و در اولویت است این موضوع است که بتوانیم پیشرفت بکنیم و بتوانیم پول بدست بیاوریم، چنانکه پیداست این فرد صرفاً به دنبال پول دنبال شهرت است وهیچ نگرانی و تعهد دیگری ندارد.»
- داریوش صفوت (۲۵ مه ۲۰۱۶/ ۵ خرداد ۱۳۹۵)[۶]
- «مطمئن هستم عشق مردم ایران به موسیقی، یک عشق جهانشمول است و کسی نیست موسیقی ایران را که آمیخته با صوت تلاوت آیات قرآن و ضرباهنگ مراسمهای مذهبی بوده، دوست نداشته باشد.» [۷]
- هوشنگ کامکار (۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶/ ۲۷ شهریور ۱۳۹۵)
- «وقتی از کشورمان بیرون میرویم، هرچقدر هم که آدم مهمی باشیم، دستدوم هستیم. ریشهمان آنجا نیست.
- نمیتوانی کنار رود راین دشتی بخوانی، اما اینجا همیشه موسیقی در آدم جاری است چون چیزهای فراوانی هست که این انگیزه را میدهد. [۸]
- پری ملکی روزنامهٔ شرق؛ چاپ «۱۲ آوریل ۲۰۱۷/ ۲۳ فروردین ۱۳۹۶»
- موسیقی ایرانی دارای خصوصیاتی است که هویتش را از موسیقی کلاسیک غرب کاملاً مشخص میکند. موسیقی ایرانی، موسیقی یک صدایی است یعنی موسیقی است که در یک زمان، شما فقط یک تن میشنوید، اما موسیقی کلاسیک غرب، موسیقی چند صدایی است یعنی موسیقی از تلفیق اصوات مختلف در یک زمان روی اصولی متدون خلق میشود. این جدایی و فردیت موسیقی ایرانی، خودش یک جذبه ای دارد. چون به قدری متفاوت است که در نوع خودش، یک خاصیت و لطف خیلی انسانی و فردی دارد. موسیقی ایرانی متکی است بر بداهه نوازی و بداهه خوانی. این سنت در موسیقی کلاسیک غرب تقریباً از میان رفتهاست در حالی که اساس موسیقی ایرانی است… ارزشهایی در موسیقی ایرانی هست که خاص خودش است و اینها میتوانند خیلی جذاب باشند.
منابع
ویرایش- ↑ سخنان محمدرضا شجریان درباره غم در موسیقی ایرانی.
- ↑ محمدرضا شجریان در باره موسیقی و استبداد، سایت میلیون ایران.
- ↑ بخشی از سخنان استاد تجویدی در مورد تفسیر غم در موسیقی ایرانی.
- ↑ بهرنگ آزاده.
- ↑ «با اجتهادهای سلیقهای و محلی مخالفیم». روزنامهٔ شرق. ۲ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «فلسفه موسیقی در گفت و گو با داریوش صفوت». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۵ خرداد ۱۳۹۵.
- ↑ «روز بازگشت «شجریان»، روز جشن ایران است». روزنامهٔ شرق. ۲۷ شهریور ۱۳۹۵.
- ↑ «هزینه زیادی دادم، اما میارزید». روزنامهٔ شرق. ۲۳ فروردین ۱۳۹۶.
- ↑ «به عبارت دیگر». بیبیسی فارسی، ۱۹ مهر ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲ ژوئیه ۲۰۱۸.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |