توفیق سبحانی استاد ادبیات

گفتگو با آرش شفاعی، پاییز ۱۳۸۶، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

ویرایش
  • «آدم‌های بزرگی [همایی و فروزانفر و محمد معین] که در زمانه عقل‌معاش کمتر نشانی از آن جنس بزرگان می‌توانی دید؛ آدم‌هایی که در قماری وارد شده‌اند که باید سر و جان و هر آنچه جز آن در آن ببازی تا ببری... خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش»
  • «متاسفانه مولویخانه افیون بارها دچار آتش‌سوزی شده است. احتمال این است که نسخه اصلی دیوان کبیر در یکی از این آتش‌سوزی‌ها از میان رفته باشد.»
  • در مورد غزلهای الحاقی هم باید گفت احتمالا مولانا غزل‌هایی از سنایی، خاقانی، عطار و... می‌خوانده است که کسانی که آنجا حضور داشته‌اند و غزل‌ها را ثبت می‌کرده‌اند، فکر کرده‌اند اینها از آن خود مولاناست و پس از وفات مولانا بدون این که اشعار را سبک و سنگین کنند، به نام خود مولانا ثبت کرده‌اند.»
  • مولویه به دلایل مختلف از جمله استفاده ابیات در سماع برای شناخت موسیقی از سوی قوالان شعرها را بر اساس بحرهای عروضی تفکیک کرده‌اند. آنها جدولی داشته‌اند که برای همه غزل‌ها شعرها را بر اساس این که در چه بحری از بحور ۱۹ گانه سروده شده است، تفکیک می‌کرده‌اند. فروزانفر این ترتیب را به هم زده است و همه غزل‌ها را براساس ترتیب الفبایی قافیهها منظم کرده است.»
  • «من در جلسه‌ای حضور داشتم که بحث بر سر پایان‌نامه‌ای به نام پست‌مدرنیسم در مقالات شمس تبریزی بود؛ کسی نیست از این آقایان بپرسد کسی که در نیمه قرن هفتم هجری فوت کرده است، مگر به مدرنیسم رسیده بود که حالا شما به دنبال پست آن در آثار او می‌گردید.»
  • «من جایی شنیدم که استادی ۱۲ پایان‌نامه را برای راهنمایی قبول کرده است. این فرد اگر آلبرت اینشتین هم باشد، کم می‌آورد. جالب اینجاست که این پایان‌نامه‌ها هم هر کدام در یک موضوع و بحث جداگانه است. این گونه نیست که همه مثلا در باب مثنوی یا مولانا باشد یکی در مورد مولوی است یکی دربارهٔ سهراب سپهری و یکی دربارهٔ نقاشی کوبیسم
  • اگر ما امثال فروزانفر، همایی، معین، زرین‌کوب و محجوب را نمی‌دیدیم، فکر می‌کردیم استاد دانشگاه بودن یعنی اضافه کار گرفتن و پایان‌نامه راهنمایی کردن.»
  • آدم‌هایی که به دنبال مدل ماشین هستند، نباید دنبال ادبیات بروند.»

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ