باران کوثری

بازیگر ایرانی

باران کوثری (۱۷ اکتبر ۱۹۸۵، تهران) بازیگر، مُدل و طراح مُد ایرانی است.

Colored dice with white background
بازیگری بخشی از زندگی من است و از آن لذت می‌برم. بازیگری لذت زندگی من است.
Colored dice with white background
کار عمده‌ای که هنر می‌کند و بسیار مهم است، ذره‌بین‌گرفتن روی قوانین غلط و نقاط تیره است

گفتاوردها ویرایش

۲۰۰۶ ویرایش

  • «من خودم را جزو آن دسته بازیگرانی می‌دانم که بازی نقش مقابلم بر روی بازی من خیلی تأثیر دارد. البته این به این معنا نیست که بازیگر رو به روی تو با تجربه باشد شما چه آن ارتباط را با او بگیرید و چه نگیرید، می‌توانید چیزهای خوبی از او یاد بگیرید.»
  • «هنر بازیگر است که دیالوگ را به خودش نزدیک کند.»
  • «وقتی چیزی را می‌گویم فرق دارد با آن چیزی که بیان می‌کنم.»
  • «مرز نازکی است میان این که حاضرجواب باشی ولی گستاخ نباشی.»
  • «چیزهایی که یک مادر کارگردان به یک دختر بازیگر می‌دهد، بیشتر راجع به کلیات است نه جزییات.»
    • ۷ اکتبر ۲۰۰۶/ ۱۵ مهر ۱۳۸۵ [۱]
  • «من بیشتر از هر مخاطبی نسبت به نقشم مسئولم. شهرتی که از طریق بازی به دست می‌یاری، موقعیت سینما به دست می‌یاری و اثری که با بازی و ساختن یک فیلم می‌تونی رو مخاطب تأثیر بذاری، پس باید از این شرایط خوب استفاده کنی.»
  • «به نظرم بازیگر خوب بازیگری است که هر وقت میره جلوی دوربین فکر کنه اولین سکانسشه و دست و پاش بلرزه، کسانی که اعتماد به نفس بالایی در کار بازیگری دارند، موفق نمی‌شوند.»
  • «باید واقعی بازی کنی، مردم ازت بازی می‌خواهند، حتی اگر چهره نباشی و پارتی نداشته باشی.»
  • «همه آدم‌ها رو باید خوب بدونی، مگه این که خلافش ثابت شه و اگر ثابت شد، هم جرات گذشت رو به خودت بدی.»
  • «وقتی غمگین هستم گریه می‌کنم، از گریه نمی‌ترسم اما جلوی هر کسی گریه نمی‌کنم.»[۲]
  • «شخصیت‌هایی که خیلی خوب در فیلمنامه پرداخت می‌شوند سهل و ممتنع هستند، برای اینکه همان قدر که آسانند، اجرا کردنشان سخت می‌شود.»
  • «بازیگر مقابل برایم خیلی مهم است، اما همه کار این نیست که او بازیگر با تجربه‌ای باشد، این فقط یک بخش کار است، بازیگر مقابل نباید در ارتباط برقرار کردن خساست به خرج دهد.»
    • ۲۳ اکتبر ۲۰۰۶/ ۱ آبان ۱۳۸۵[۳]
  • «نمی‌خواهم شعار بدهم، اما واقعاً دلم نمی‌خواهد [سوپر استار شوم]، چون سینما برای من هدف نیست، بلکه وسیله‌است.»
  • «به نظرم بازیگر خوب، بازیگری است که هر وقت مقابل دوربین ظاهر می‌شود، فکر کند اولین سکانس تصویربرداری است و دست و پایش بلرزد، کسانی که اعتماد به نفس بالایی در کار بازیگری دارند، موفق نمی‌شوند.»
  • «اگر بازیگر باشی، می‌مانی، مهم این است، خیلی‌ها با پارتی آمدند و رفتند، اما پرویز پرستویی می‌ماند، نه تنها در سینمای ایران، بلکه در هالیوود و بالیوود هم همین‌طور است، البته هستند اشخاصی که به خاطر چهره شان روی کار آمدند و سپس یک بازیگر جدی و عالی شدند، مهم این است که باید واقعاً بازی کنید؛ چرا که مردم این را می‌خواهند، حتی اگر چهره نباشی و پارتی نداشته باشی.»
  • «معجزه خیلی راحت اتفاق می‌افتد، به نظر من، ایمان انسان‌هاست که معجزه را می‌سازد.»
    • ۶ نوامبر ۲۰۰۶/ ۱۵ آبان ۱۳۸۵[۴]
  • «آموختن لذتی دارد که هر چه در آن پیش می‌روی، بیشتر احساس تازگی می‌کنی.»
  • «یادگرفتم تا با نقش‌هایم انس بگیرم و در واقع خودم را در آنها حل کنم.»
  • «در همه دنیا، هیچ چیز ارزشمندتر از والدین نیست، قدر و ارزش آنها را باید درک کرد. مهم نیست که مثلاً مادر آدم کارگردان باشد؛ دکتر باشد؛ مشهور باشد؛ آنچه مهم است ارتباط بچه‌ها با آنهاست و احترامی که باید در این رابطه وجود داشته باشد.»
    • دسامبر ۲۰۰۶/ آذر ۱۳۸۵[۵]
  • «من، برای ورود به این سینما، تلاشی نکرده‌ام، ولی برای ماندن و مستقل شدن خیلی زحمت کشیده‌ام. من در مقابل همه آن‌هایی که استعدادشان از من بیش‌تر است و علاقه‌شان هم بیش‌تر است ولی راه ورود به سینما را ندارند، مسوول هستم.»
  • «شهرت برایم مهم نیست، چون خفاش شب هم شهرت داشت. ماجرا بر سر محبوبیت است. من، دیوانه محبوبیت هستم، یعنی می‌میرم که آدم‌ها برایم بمیرند.»
  • «همه دوست دارند که دوست داشته بشوند ولی این که کسانی که تو نمی‌شناسیشان، دوستت دارند، خیلی هیجان‌انگیز است؛ و مسئولیت می‌آورد.»
  • «پولش به این لحاظ مهم است که وقتی از راه بازیگری، پول بیش‌تری به دست می‌آوری، یعنی بازیگر بهتری هستی و بازیگری موفق‌تر است که محبوب‌تر باشد. البته محبوبیت نه به خاطر ظاهر و رنگ چشم‌هایت، این که تو یک بازیگر محبوب باشی، مهم‌تر است.»
  • «می‌خواهم به جایی برسم که آدم مؤثری باشم.»
  • «همیشه در زندگی‌ام، بیش تر از این که بابت چیزهایی که خودم ندارم، شاکی باشم، بابت چیزهایی که خیلی‌های دیگر ندارند، شاکی‌ام. برای این که من، خدا را شکر، در شرایط ایده‌آلی تربیت شده‌ام و در شرایط ایده‌آلی پرورش پیدا کرده‌ام. همه چیز برایم فراهم بوده. دلم می‌خواهد جایی را بگیرم که در شرایطی که در آن بزرگ شده‌ام، خجالت نکشم.»
  • «حتی در تلویزیون که شرایط بازیگری سخت است، یک پلان به خاطر دل هیچ مسوولی بازی نکرده‌ام. فقط به این فکر می‌کردم که من در مقابل کل نقشم مسوول هستم.»
    • ۲۷ دسامبر ۲۰۰۶/ ۶ دی ۱۳۸۵[۶]

۲۰۰۷ ویرایش

  • «این خیلی بد است که زحمت بازیگر را برای به دست آوردن آن نقش را ببینی. نباید تماشاگر ببیند بازیگر چقدر زحمت کشیده.»
  • «حرفه‌ای بودن به نظر من یعنی عضو یک مجموعه باشی.»
  • «از بچگی همیشه به پدر و مادرم افتخار می‌کردم. خوشحال‌ام حالا به جایی رسیده‌ام که آن‌ها هم می‌توانند به من افتخار کنند.»
    • ۱۷ فوریه ۲۰۰۷/ ۲۸ بهمن ۱۳۸۵[۷]
  • «برای من جذابیت اصلی بازیگری پشت صحنه است. بازیگری به نظرم جذاب‌ترین کار دنیاست و دلیلش هم پشت صحنه است، آن زمانی که آدم دارد با نقشش زندگی می‌کند.»
  • «همه در مورد بازیگر نظر می‌دهند. بازیگر می‌شود نمایندهٔ همه چی و باید بتواند هر مخاطبی را نگه دارد.»
  • «در نهایت همه بازیگرها خودشان‌اند… هر آدمی یک حرکات محدودی ازش بر می‌آید؛ ولی مهم این است که تصمیم بگیرد برای هر لحظه کدام تجربهٔ شخصی‌اش را در اختیار بگیرد.»
  • «مشکل فیلم‌نامه‌ها گاهی این است که مثلاً رابطهٔ خواهر و برادری یا پدر و دختری را می‌خواهند توی محتوای حرف‌هایی که می‌زنند نشان بدهند. در حالی که این به بافت رابطه ربط دارد.»
  • «خیلی اعتقاد دارم که فیلم در نهایت مال کارگردان است.»
  • «همه چیز باید در خدمت خواستهٔ کارگردان باشد، حتی بازی بازیگر.»
  • «بازیگری تقلید نیست، حتی تقلید از واقعیت. همه شخصیت‌های ماندگار آن‌هایی بوده که بر اساس یک آدم در دنیای بیرون الگوبرداری نشده‌اند، بلکه خلق شده‌اند.»
  • «یک وقت‌هایی حتی شخصیت‌ها هم ادا هستند. ادای یک کاراکتر درآورده می‌شود.»
  • «وقتی آدم می‌بیند بازیگر دارد نقش کسی را بازی می‌کند که زجر می‌کشد، نباید زجر خود بازیگر را ببیند.»
  • «هر چیزی که آدم را عوض کند خوب است.»
  • «باید نقش را در نظر بگیرید، فیلم را در نظر بگیرید. این‌ها خیلی مهم است برای این که آدم بخواهد بازی کسی را ارزیابی کند.»
  • «یک چیزی در بازیگری خیلی مهم است و آن این است که آدم هیچ وقت به یک اعتماد به نفس کامل نرسد.»
  • «اعتماد به نفس زیاد فرصت تجربه کردن را از آدم می‌گیرد.»
  • «نکته دیگر در بازیگری این است که آدم درگیر دیده شدن نشود. این که مردم چه می‌گویند یا منتقدان. درگیر هر کدام از این‌ها شدن، آدم را به شدت محدود می‌کند و فرصت تجربه کردن را از آدم می‌گیرد.»
  • «آدم فقط بر اساس فیلم‌نامه نمی‌تواند تصمیم بگیرد. باید کارگردان را درنظر بگیرد و بقیه عوامل را.»
    • آوریل ۲۰۰۷/ اردیبهشت ۱۳۸۶[۸]

۲۰۱۰ ویرایش

  • «در سینمای ایران، بازیگر یکی از دلایل فروش است نه مهمترین دلیل آن. قصه مهم است و داستان برای مخاطب اهمیت دارد.»
    • ۱۶ مارس ۲۰۱۰ /۲۵ اسفند ۱۳۸۸[۹]

۲۰۱۷ ویرایش

  • «اگر بازیگر بخواهد پیام‌ها را حین ایفای نقش فریاد بزند و با حرکات دست و چشم و طرز دیالوگ‌گفتن نگاهش را به رخ تماشاگر بکشد، کارش هجو و بیهوده است و شعارزدگی به همراه دارد که سبب می‌شود مخاطب با کلیت اثر اصلاً همراه نشود. من همیشه با این جنس ایفای نقش مخالف بودم. آدم باید متن‌هایی را انتخاب کند که دغدغه‌های مشترک با خودش دارند و آن وقت کافی است فقط به خود نقش وفادار باشد.»
  • «به نظرم هنر می‌تواند نقش‌های دیپلماتیک فراوانی ایفا کند، البته منظورم این نیست که هنر به تنهایی قدرت چنین کاری دارد؛ منتها قدرتی که هنر دارد، این است که می‌تواند بین آدم‌های مختلف حتی از فرهنگ‌ها و کشورهای متفاوت، اتحاد ایجاد کند.»
  • «کار عمده‌ای که هنر می‌کند و بسیار مهم است، ذره‌بین‌گرفتن روی قوانین غلط و نقاط تیره است.»
  • «هنر شاید نتواند چیزی را حل بکند – که اصلاً کار هنر و هنرمند این نیست- اما می‌تواند جامعه و جهان را با ذره‌بین‌گذاشتن روی نقاط تاریک، متوجه خیلی مسائل بکند و آگاهی‌بخش باشد.»
  • «ابایی ندارم از اینکه بگویم همه مواضعی که گرفتم، با ایمان و اعتقاد قلبی‌ام بوده و بخشی از هویت من به آنها گره خورده است.»
  • «وقتی عزم آدم بر کارکردن است، هیچ‌چیز نمی‌تواند او را از عزمش دور نگه دارد.»
  • «سیمرغ تشویق خیلی بزرگی است و نمی‌توان اهمیتش را انکار کرد، اما دلیل بر ماندگاری یک بازیگر نیست. همان‌طور که حتی اسکار هم دلیلی بر ماندگاری یک بازیگر نیست. ماندگاری یک بازیگر را تعداد جوایز مشخص نمی‌کند.»
  • «واقعیت این است که من از جایزه و تشویق هیجان‌زده می‌شوم. برای من جایزه تعیین‌کننده نیست، اما شدیداً جایزه به من انگیزه می‌دهد. مثل بنزین نیست برایم، بلکه مثل مکمل است.»
  • «در هر کاری وقتی یک قلّه تعیین می‌کنی، داری برای خودت یک سقف مشخص می‌کنی و این به‌هرحال تو را محدود می‌کند چون برای رسیدن به آن هدف کارهایی را می‌کنی و یک کارهایی را نمی‌کنی.»
  • «من هدف خاصی را در بازیگری دنبال نمی‌کنم و بازیگری بخشی از زندگی من است و از آن لذت می‌برم.»
  • «بازیگری لذت زندگی من است.»
  • «من بهترین خانواده دنیا را دارم؛ مامانم، بابام و برادرم و مادربزرگم بزرگ‌ترین حامیان من در زندگی هستند که با داشتنشان بسیار خوشبختم.»
    • ۶ مارس ۲۰۱۷ /۱۶ اسفند ۱۳۹۵[۱۰]

نوشتارهای وابسته ویرایش

منابع ویرایش

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. هفته‌نامه همشهری جوان. ۱۵ مهر ۱۳۸۵، سال سوم شماره ۸۸،
  2. تارنمای خانواده سبز – ۸ آبان ماه ۱۳۸۵
  3. روزنامه قدس. ۱ آبان ۱۳۸۵، شماره ۵۴۰۸،
  4. دو هفته‌نامه خانواده سبز. ۱۵ آبان ۱۳۸۵، سال هشتم (شماره ۱۶۶) شماره ۱۶۶،صفحه. 
  5. هنامه پیشگامان. آذر ۱۳۸۵، دوره (شماره پیاپی ۲۲) شماره پیاپی ۲۲،صفحه. 
  6. روزنامه سرمایه. ۶ دی ۱۳۸۵، شماره ۳۵۸،
  7. هفته نامه چلچراغ. ۲۸ بهمن ۱۳۸۵، شماره ۲۳۶،
  8. ماهنامه فرهنگی هنری هفت. اردیبهشت ۱۳۸۶، سال پنجم شماره ۳۶،صفحه. 
  9. «همه در یک کادر بودیم/ بازی گل درشت نداشتیم». خبرگزاری مهر. ۲۵ اسفند ۱۳۸۸. 
  10. «هنر، روی نقاط تاریک ذره‌بین می‌گذارد». شرق. ۱۶ اسفند ۱۳۹۵.