نان و شراب
رمانی ایتالیایی از اینیاتسیو سیلونه در ۱۹۳۶
نان و شراب کتابی از اینیاتسیو سیلونه با ترجمه محمد قاضی
گفتاوردها
ویرایش- «دن پائولو میگوید: شنیدهام در این کوه معدن هست.
- بونیفاتسیو جواب میدهد: خدا نکند معدن باشد.
- دن پائولو نمیفهمد که چرا، چوپان توضیح میدهد: مادام که کوه فقیر است از آن ماست، اما همینکه معلوم شد غنی است دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا میرسد و برای گرفتن است، دست کوتاه برای دادن است ولی فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیک است.»
جستارهای وابسته
ویرایشپیوند به بیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |