محمد قاضی
زبانشناس، مترجم و شاعر ایرانی
محمد قاضی (۳ اوت ۱۹۱۳، مهاباد - ۱۴ ژانویه ۱۹۹۸، تهران) مترجم برجسته، مؤلف، شاعر، قاضی و حقوقدان ایرانی؛ مقامدار ارشد حقوقی در وزارت دارایی (۱۹۴۱–۱۹۷۶) و مترجم آثاری چون دن کیشوت و زوربای یونانی و شازده کوچولو به زبان فارسی است.
گفتاوردها
ویرایش- «مرگ من آن روز خواهد بود که نتوانم ترجمه کنم و امیدوارم که آن روز به این زودیها فرا نرسد.»
- مصاحبه با عرفان قانعیفرد[۱]
- «کسی که حافظ را به زبان دیگری ترجمه میکند، مثل این است که بلبلی را برای خاطر گوشتش کشته باشد. آخر بلبل که گوشت ندارد، همه اش نغمه است و ترانه و چون بکشندش خاموش میشود.»
- مصاحبه با عرفان قانعیفرد[۱]
- «در ترجمه رعایت امانت را به مفهوم درست کلمه میکنم و هیچ قسمتی از آن را تا مجبور نباشم حذف نمیکنم. در نتیجه نه چیزی از متن کم میکنم و نه چیزی به آن میافزایم و همان مطلب مورد نظر و نوشته مؤلف را به فارسی برمیگردانم. سوم سبک و سیاق نویسنده را به تمام معنی حفظ میکنم. در نتیجه ملاحظه میفرمایید که نثر دن کیشوت من با نثر رمانهای اجتماعیام تفاوت دارد. نثر شازده کوچولوی من با نثر کتابهای دیگرم فرق دارد. در توصیهای هم که به مترجمان جوان میکنم از همه چیز واجبتر این است که بکوشند مطلبی را که میخواهند ترجمه کنند خوب بفهمند. سپس آن را به یک فارسی رواب و مطلوب درآورند و در این راه تا میتوانند از واژههای فارسی بیشتر استفاده کنند. دیگر این که سبک نویسنده را رعایت کنند و آن حالت روحی او را که اگر ظریف یا طنزنویس یا روشنبیان است در ترجمه حفظ کنند.»
- مصاحبه با عرفان قانعیفرد[۱]
- «کار دولتی در آن زمان برای تأمین هزینه زندگیام بود و کار ترجمه برای اقناع عشق و شوقم به این کار. البته از راه ترجمه هم نه در اوایل کار بلکه بعدها و در حال حاضر نیز درآمدی داشتم و دارم اما این درآمد چندان زیاد نیست که تکافوی تأمین هزینه زندگیام را بکند.»
- مصاحبه با عرفان قانعیفرد[۱]
- «یک شب با عدهای از دوستان در سال ۱۳۲۶ شام را در هتل دربند خوردیم و ساعت ۹ شب که از هتل بیرون آمدیم تا به شهر برگردیم. به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد پیاده بیاییم. گفتند هر کس حکایت یا قصهای نقل کند تا در حین راه گرم شویم. گفتم که نیازی به این کار نیست چون میخواهم برایتان شعر بخوانم. باورشان نمیشد، ولی در ساعت ۹ که از هتل بیرون آمدیم و پیاده به سمت شهر حرکت کردیم تا ساعت ۱۲ شب که به جلوی کاخ مرمر در چهار راه پهلوی رسیدیم همچنان از شاعران مختلف شعر خواندم و همه را غرق در تعجب کرده بودم. باری، مطالعه آثار کلاسیک فارسی و به ویژه از برکردن اشعار شاعران کلاسبک به تسلط یافتن بر زیان فارسی بسیار کمک میکند و مترجم را با ریزهکاریهای زبان آشنا میسازد.»
- مصاحبه با عرفان قانعیفرد[۱]
وضعیت و کیفیت ترجمه در ایران
ویرایش- «به جز چند تایی از مترجمان خوب که میشود فهمید چه مینویسند و چه میگویند نوشتههای بقیه با مقیاسهای سنتی و معیارهای اصیل زبان فارسی تطبیق نمیکند و به زحمت میتوان آنها را درک کرد. علت این امر به نظرم تنها همین آن است که آن چند مترجم معدود و خوب زبان شیرین فارسی دری را از استادانی چون ابوالفضل بیهقی، نصرالله منشی، فردوسی، عنصری، منوچهری، خیام، سعدی، و حافظ آموختهاند ولی اکثر مترجمان خلقالساعه به جای فارسی دری فارسی دریوری میدانند و مینویسند و آن را هم از فرهنگهای لغات خارجی به فارسی مانند فرهنگ نفیسی، حییم و … آموختهاند و لاجرم ثمره کارشان همین ترجمههای غلط و نامفهوم است که میبینیم.»
- مصاحبه با عرفان قانعیفرد[۱]
دربارهٔ او
ویرایش- «مترجم زبان مناسب با ترجمه این اثر را پیدا کرده است».
- عبدالحسین زرینکوب در نقد ترجمهٔ کتاب دن کیشوت[۲]
- «اگر سروانتس فارسی میدانست و میخواست دن کیشوت را به فارسی بنویسد از این بهتر نمیشد.»
- محمدعلی جمالزاده در در مجلهٔ راهنمای کتاب[۳]
منابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ عرفان قانعی فرد، رسالت مترجم: اندیشهها و دیدگاههای محمد قاضی دربارهٔ اصول و روش ترجمه، تهران: انتشارات رهنما، ۱۳۸۴، صص ۱۰، ۲۴، ۹۸، ۱۵۰، ۱۳۵–۱۳۶ و ۱۷۵.
- ↑ زرین کوب در مقالهای در مجله سخن به نقل از عرفان قانعی فرد، رسالت مترجم، صفحهٔ ۷۹.
- ↑ محمدعلی جمالزاده در مجله راهنمای کتاب به نقل از عرفان قانعی فرد، رسالت مترجم، صفحهٔ ۷۹.