نامههای ایرانی
نامههای ایرانی یکی از آثار ادبی شارل دو مونتسکیو است و مضمون آن نامههایی فرضی هستند که در اواخر سلطنت لوئی چهاردهم نگارش یافتهاند.
گفتاوردها
ویرایش- «ضمنأ این پادشاه جادوگر بزرگی است. او حتی بر تاریکترین زوایای درون ملت خود ناظر و حاکم است. او فکر آنها را آنطور که خودش میخواهد تغییر میدهد. اگر در خزانه پادشاهی فقط یک میلیون «گولدن» موجود باشد و او بهدو میلیون «گولدن» نیاز داشته باشد، کافی است که بهملت بگوید: از امروز یک گولدن دوبرابر ارزش خود را داراست و آنها هم قبول میکنند. هرگاه جنگ بزرگ و پرخرجی در پیش داشته و ذرهای پول در خزانه نداشته باشد، کافی است که بهآنها بقبولاند که چند برگ کاغذ، مثل پول است. مردم هم آن را میپذیرند.»
- نامهٔ بیست و چهارم ریکا به ابن، در ازمیر - پاریس چهارم ربیعالثانی ۱۷۱۲
- «جادوگر بزرگتر از شاه نیز وجود دارد که نفوذ او کمتر از پادشاه نیست. این جادوگر خود را «پاپ» مینامد. او بهشاه تلقین کردهاست که «سه» برابر با «یک» است، نانی را که میخورند «نان» نیست و شرابی را که مینوشند شراب نیست، و هزار مزخرف دیگر شبیه بهاین.»
- نامه بیست و چهارم، ریکا به ابن، در ازمیر - پاریس، چهارم ربیعالثانی ۱۷۱۲
- «بعضی وقتها خندهام میگرفت از آدمهایی که هنوز پا از در خانه بیرون نگذاشتهاند، بهیکدیگر میگفتند: واقعأ که مثل ایرانی هاست. [...]به همین دلیل تصمیم گرفتم دیگر لباسهای ایرانی را کنار بگذارم و جامه اروپائی بپوشم و ببینم بازهم چیز قابل توجهی در قد و قواره من وجود دارد که باعث تحیر و تعجب دیگران شود یا نه. این کار باعث شد که بهقدر و قیمت واقعی خود پی ببرم. [...]گاهی اوقات ساعتها از حضور من در یک مجلس مهمانی میگذشت ولی کسی بهمن توجهی نداشت و حتی فرصت دهن بازکردن هم پیدا نمیکردم. اما اگر برحسب تصادف، یکی از حاضرین در مجلس بهایرانی بودن من اشاره میکرد بلافاصله پچ و پچ شروع میشد؛ یکی میگفت: عجب! این آقا ایرانی است؟ فوقالعادهاست. دیگری میگفت: چطور ممکن است ایرانی باشد؟»
- نامه سیام، ریکا به ابن در ازمیر - پاریس، ششم شوال ۱۷۱۲
- «اگر دربارهٔ مذهب ِ آنها با دقت بیشتری تأمل و تعمق کنی، نشانههایی از دینِ ما نیز در آن دیده میشود[...] من از کتابهای یکی از محدثین که عنوانش «برتری تعدد زوجات» بود، چنین دریافتم که وی با اثبات ادله، انتخاب چندین همسر را حتی وظیفه شرعی مسیحیان میداند.»
- نامه سی و پنجم، ازبک بهپسرخالهاش جمشید، مرشد خانقاه بزرگ تبریز - پاریس، بیستم ذیحجه ۱۷۱۳
- «من بارها این مسیحیان را مورد تحقیق و تفحص قرار داده و از روی کنجکاوی از آنها سؤال کردم که آیا در مورد زندگانی حضرت علی این سرور آدمیان، چیزی میدانند یا نه؟ سرانجام بهاین نتیجه رسیدم که اصلأ او را نمیشناسند.»
- نامه سی و پنجم ازبک بهپسرخالهاش جمشید، مرشد خانقاه بزرگ تبریز - پاریس، بیستم ذیحجه ۱۷۱۳
- «سؤال میکنی که در فرانسه یهودی هم هست؟ باید بدانی که هرکجا پول است یهودی هم هست. سؤال میکنی آنها چه کار میکنند؟ همان کاری که در ایران میکنند. شباهت هیچ چیزی در دنیا بهاندازه شباهت بین یک جهود فرانسوی و یک جهود آسیائی نیست. آنها همان قدر که تعصب یهودیگری خود را با کلهشقی هرچه تمامتر در پیش مسیحیان بهنمایش میگذارند، در حضور ما هم نشان میدهند، آدم از دستشان دیوانه میشود.»
- نامه شصتم، ازبک بهابن، در ازمیر - پاریس، هیجدهم صفر ۱۷۱۴
- «فلاسفه بزرگی که در وصف خصائل مرضیه خداوند بهتفکر و تأمل پرداختهاند، معتقدند که باریتعالی در همه جوانب وجود، کاملترین است. اما این عقیدهای است کاملأ انحرافی و اغراقآمیز، چون آنها صفت «کاملترین» را که در حیطه تصورات و تعلقات بشری قرار دارد، بهدرگاه الهی نسبت داده، بدون اینکه بهاین واقعیت بیندیشند که این اوصاف غالبأ در تضاد با یکدیگر واقع شده و در کنار یکدیگر و درون یک وجود نمیتوانند بهمسالمت قرار گیرند.»
- نامه شصت و نهم، ازبک بهرضی در ونیز - پاریس، آخر شعبان ۱۷۱۴
- «رضی عزیز، اگر خدائی وجود دارد، الزامأ باید عادل باشد، در غیر اینصورت وجودی ناقص و مضر خواهد بود.»
- نامه هشتاد و سوم، ازبک بهرضی در ونیز - پاریس، اول جمادیالاول ۱۷۱۵
- «ما در میان مردمی زندگی میکنیم که از ما قویترند. آنها میتوانند بههزار رقم ما را اذیت کنند بدون اینکه بهچنگال قانون و مجازات گرفتار شوند. چهقدر برای ما آرامشبخش است که این مردم مبادیآداب و پایبند بهاصولی هستند که از درون آنها سرچشمه گرفته و بهسود ما اقدام و در مقابل ضربات احتمالیشان از ما حفاظت میکنند. بدون این آرامش خاطر، میبایستی در یک ترس دائمی بهسر بریم؛ گوئی از میان گلهای از شیران درنده میگذری و هرلحظه، جان و مال و حیثیتمان دستخوش تجاوز قرار خواهد گرفت.»
- نامه هشتاد و سوم، ازبک بهرضی در ونیز - پاریس، اول جمادیالاول ۱۷۱۵
- «گاهی اوقات موی خانمها بیاختیار بهبالا میرود و با تغییر اوضاع، ناگهان پایین میافتد. زمانی بود که موی خانمها بهطرز وحشتناکی در ارتفاع زیادی از سر جمع میشد که صورت آن بانو در وسط بدن قرار میگرفت. در دورهای دیگر، پاها جانشین موها میشدند: پاشنههایی بهبلندی نردبان تمام بالاتنه را در هوا نگه میداشت. معماران گاهی بالاجبار چارچوب درها را بالاتر یا پایینتر یا پهنتر میکردند تا با آرایش موی خانمها همآهنگی داشته باشد، در مجموع خلاقیت هنری معماران تابع چنین هوسبازیها قرار میگرفت.»
- نامه نود و نهم، ریکا بهرضی، در ونیز - پاریس، هشتم صفر ۱۷۱۷
دربارهٔ نامههای ایرانی
ویرایش- «منتسکیو در «نامههای ایرانی» با ترغیب شایستهترین احساسات، ملت فرانسه را به مبرمترین و خطرناکترین وظایف خود آگاه ساخت.»
پیوند بهبیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |