محمدهادی محمدی

محمدهادی محمدی(۱۳۴۰/ ۱۹۶۱) پژوهشگر و نویسنده داستان‌های کودکان ایرانی.

Colored dice with white background
بیشتر مهدکودک‌ها جایی برای نگهداری کودک است نه جایی برای پرورش آن‌ها.
Colored dice with white background
هنوز بسیاری از افراد آموزش‌دیده این کشور تفاوت «مهدکودک»، «کودکستان» و «پیش‌دبستانی» را نمی‌دانند. مرزهای این نهادها در این سرزمین به‌هم‌ریخته است، زیرا متولی اصلی نهاد آموزش‌وپرورش پیش‌دبستانی در ایران مشخص نیست. این مشخص‌نبودن به سبب اجباری‌نبودن آموزش‌وپرورش پیش‌دبستانی در ایران است.
Colored dice with white background
در آموزش کودکان برای زیستن، انسان‌هایی مسئول به جامعه تحویل داده می‌شود و در آموزش دستوری، گروهی انسان مطیع هستند که همیشه از بالادست خود فرمان می‌پذیرند و چون همیشه احساس خطر می‌کنند توانایی رقابت ندارند.
Colored dice with white background
در نتیجه علت اصلی و بحرانی که جامعه با آن درگیر است همین موضوع بوده تا زمانی که نگاهمان به مسئله آموزش و پرورش تغییر پیدا نکند هیچ اتفاق جدیدی در جامعه رخ نخواهد داد.
Colored dice with white background
تلویزیون رسانه‌ای یک‌سویه است. کودک در برابر آن کنش‌پذیر است و نمی‌تواند واکنشی نسبت به آن نشان دهد. این کنش‌پذیری هم از جنبه زبانی و هم از جنبه تخیلی آسیب‌زاست. زیرا صدای کودک در تلویزیون شنیده نمی‌شود و او نمی‌تواند واکنش‌های خود را با تلویزیون سهیم شود. درحالی‌که می‌دانیم ذهن کودک در کنشگری رشد می‌کند.
Colored dice with white background
اما کتاب چه؟ کتاب‌خوانی برای کودکان اگر از خردسالی انجام شود، سبب هم‌کنشی کودک با بزرگ‌ترها می‌شود. تصور کنید کودکی خردسال که روی زانوی مادر نشسته است و به صدای مادر گوش می‌دهد، هربار که از هر بخشی لذت می‌برد، از مادر می‌خواهد که آن را دوباره بخواند و این تازه بخش کوچکی از آن کوه یخ سودمندی کتاب کودک است.
Colored dice with white background
بسیاری از ما این تجربه را داریم که کودکان هنگامی که از پاره‌ای از داستان یا شعر خوششان می‌آید، زنجیره‌ای از پرسش‌ها را با بزرگ‌ترها مطرح می‌کنند. این پرسش‌ها در بستری که دست و نگاه و آغوش یا زانوی بزرگ‌تر درگیر آن است، برای کودکان دنیایی می‌آورد که به کشف می‌انجامد. زندگی بدون کشف همان است که رسانه‌هایی مانند تلویزیون برای کودکان ما ساخته‌اند.


گفتاوردها

ویرایش

متن پررنگ، متنی است که برای تصاویر به‌کار رفته است.

  • «بیاییم راه انتخاب محتوای آموزشی را به خود مردم و نهادهای مردمی بسپاریم. باور کنید مردم بهترین انتخاب‌کنندگان هستند.»[۱]
  • «زندگی در کلان‌شهرهایی مانند تهران که بخش بزرگی از جمعیت ایران را در خود جا داده است، نشان می‌دهد برای کارگزاران دولتی و شهرداری‌ها برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت کودکان و نوجوانانش در هم‌جوشی از اندیشه‌های سنتی، مطالعات سطحی و امر دست‌چندم است. در حالی که زندگی در ساختارهای پیچیده‌ای مانند کلان‌شهرها سازوکارهای خود را به‌ویژه در مورد سازماندهی اوقات فراغت کودکان و نوجوانان می‌طلبد.»[۲]
  • «ما باید پارک‌های موضوعی خود را که تلفیقی از معماری، هنر، مفاهیم و ارزش‌های والای انسانی ماست، در حجم‌های کوچک‌تر با فناوری‌های ساده‌تر و با برتری نگاه اجتماعی بر اقتصادی، بسازیم تا بتوانیم فشارها و استرس‌های فزاینده زندگی در کلان‌شهرهای ناهمساز خود را به‌گونه‌ای از دوش کودکان و نوجوانان خود برداریم.»[۳]
  • «بیشتر مهدکودک‌ها جایی برای نگهداری کودک است نه جایی برای پرورش آنها[۴]
  • «ایران کنونی یکی از پایین‌ترین نرخ‌های بهره‌مندی کودکان از آموزش پیش‌دبستانی در جهان را دارد.»[۵]
  • «هنوز بسیاری از افراد آموزش‌دیده این کشور تفاوت «مهدکودک»، «کودکستان» و «پیش‌دبستانی» را نمی‌دانند. مرزهای این نهادها در این سرزمین به‌هم‌ریخته است، زیرا متولی اصلی نهاد آموزش‌وپرورش پیش‌دبستانی در ایران مشخص نیست. این مشخص‌نبودن به سبب اجباری‌نبودن آموزش‌وپرورش پیش‌دبستانی در ایران است[۶]
  • «اگر آموزش به‌طور رسمی باشد افراد بعد از پایان دانشگاه فقط در جست‌وجوی مدرک خواهند بود و مدرک‌گرایی پلی برای افراد با تلاش و شیوه درست زیستن نخواهد بود.»[۷]
  • «نوع دیگری از آموزش و پرورش وجود دارد که به هر کودک به عنوان یک انسان متفاوت نگاه می‌شود و مدرسه مهران که توسط مرحوم مافی تأسیس شد به کودکان به گونه‌ای متفاوت نگاه می‌کرد و سعی و تلاش بر این بود تا انسان‌ها را طوری پرورش دهند که فقط به دنبال ظاهر زندگی نباشند و به کودکان تفهیم می‌کردند که اگر می‌خواهند این توانایی را داشته باشند که بر چالش‌های زندگی چیره شوند باید ابزارهای واقعی داشته باشند. واقعی‌ترین ابزار برای درست زیستن فکر کردن است.»[۸]
  • «در آموزش کودکان برای زیستن، انسان‌هایی مسئول به جامعه تحویل داده می‌شود و در آموزش دستوری، گروهی انسان مطیع هستند که همیشه از بالادست خود فرمان می‌پذیرند و چون همیشه احساس خطر می‌کنند توانایی رقابت ندارند. در نتیجه علت اصلی و بحرانی که جامعه با آن درگیر است همین موضوع بوده تا زمانی که نگاهمان به مسئله آموزش و پرورش تغییر پیدا نکند هیچ اتفاق جدیدی در جامعه رخ نخواهد داد.»[۹]
  • «اصولی‌ترین و بنیادی‌ترین درس‌ها برای هر کودکی که امروز وارد کلاس اول دبستان می‌شود جدای از این‌که باید زبان مادری را آموزش ببیند آموزش محیط زیست است و این‌که چطور با زمین و هستی تعامل برقرار کند مهم است. زندگی همه افراد پیامد و تابعی از آموزش است تا آموزش، درست و اصولی نشود زندگی افراد درست نخواهد شد، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که آموزش مهم‌ترین رکن است.»[۱۰]
  • «به عنوانی فردی که همیشه ترویج گر صلح بوده‌ام از خشونت به شدت بیزار هستم و انسانی را که خشونت می‌ورزد نمی‌پسندم، بنابراین باید تلاش کنیم تا کودکان را با مهرورزی آشنا کنیم و نکته‌ای که همیشه در کارهایم مد نظر بوده توجه و اهمیت به محیط زیست است. همچنین گرایش عمیقی به شناخت افسانه‌های ایرانی دارم و تخصص اصلی‌ام موضوع پژوهش در ادبیات کودکان است.»[۱۱]
  • «به نظر من خلاقیت مسئله‌ای نیست که با درس خواندن و ورود به دانشگاه در ارتباط باشد. بسیاری از افرادی که در این عرصه کار می‌کنند خودشان نیز فرهنگ دارند و در این عرصه، دنیای خلاق با دنیای رسمی فرق می‌کند. در دنیای رسمی ارزش‌ها بر اساس رسمیت به افراد اعطا می‌شود اما دنیایی فراتر از رسمیت وجود دارد که دنیای کنشگر است و فراتر از ارزش‌هایی است که به رسمیت شناخته می‌شود.»[۱۲]
  • «اگر جامعه‌مان از این ارزش‌های رسمی خارج شود و افراد را بر اساس توانایی‌های خود بشناسند موفقیت‌ها چشمگیرتر خواهد شد.»[۱۳]
  • «هیچ‌گاه نخواسته‌ام در کارهایم انتقال دهنده پیامی به مخاطبان باشم. بیشتر کوشش کرده‌ام که کودکان را درگیر یک فرایند کنم و در این روند چگونه زیستن را یاد بگیرند. دوست دارم کودکان با خواندن کتاب‌هایم به گونه‌ای از فکر کردن و درست فکر کردن برسند، بنابراین در کارهایم تلاش می‌کنم تا کودک را درگیر اندیشه کنم و این همان تحول جدید است.»[۱۴]
  • «به نظر من فلسفه به انسان درست پرسش کردن را آموزش می‌دهد اگر بتوانیم درست پرسش کنیم پاسخ چندان مهم نیست چون پاسخ‌ها بر اساس گمان‌ها و باورهای هر فردی است اما اگر بتوانیم پرسشگر خوبی باشیم می‌توانیم به مسائلی که فکر کرده‌ایم و به آن نرسیده‌ایم دست یابیم و جایگاه خود را به درستی تبیین کنیم.»[۱۵]
  • «به ریشه‌شناسی واژگان علاقه دارم و دلباخته زبان فارسی هستم و هر چه بیشتر می‌خوانم احساس می‌کنم چه زبان شگفت‌انگیزی است.»[۱۶]
  • «اکنون دیگر همه اهل دانش و علم، ویکی‌پدیا و نقش آن را در گسترش فرهنگ انسانی می‌دانند؛ فرهنگ‌نامه‌ای که درک برخی از ما را از عصر دانش‌نامه‌ها و چگونگی تولید آن نو کرد. کسانی که ویکی‌پدیانویس هستند می‌دانند که نوشتن در این فرهنگ‌نامه اگر به‌درستی انجام شود، چقدر دشوار و البته آموزنده است.»[۱۷]
  • «آیا رئیس دانشگاه آزاد نمی‌تواند به زیرمجموعه خود بگوید اگر در یک‌سال این دانشگاه بزرگ بتواند ۵۰ هزار مقاله به ویکی‌پدیای فارسی بیفزاید، چه تحولی در دانش‌گستری ایران و فارسی‌زبانان به وجود می‌آورد. البته این خیال‌پردازی است و نمی‌توان به آن دلخوش بود چون به‌طور مطلق چنین ظرفیتی در این نهادها وجود ندارد. اما واقعیت چیز دیگری است. واقعیت این است که ما میلیون‌ها دانش‌آموخته دانشگاهی داریم، اما صفحه چهار عمل اصلی‌مان در ویکی‌پدیای فارسی خالی است. مقاله‌های تکه‌پاره‌ای که در ویکی‌پدیای فارسی داریم، نشان از وضعیت علمی و فرهنگی ما ایرانیان دارد و پیشرفتمان در علم را باید با آن بسنجیم نه خروجی بی‌حاصل از نهادهای دانشگاهی.»[۱۸]
  • «آموزش بانکی The Banking Concept of Education گونه‌ای آموزش پس اندازی است که در نظام بانکداری اجرا می‌شود. شعار اصلی بانک‌ها چنین است: «از امروز، ذره ذره پس انداز کن تا فردای روشنی برای خود و خانواده ات بسازی!» همین روش، بی آنکه بسیاری از مردم بدانند، بخش بزرگی از آموزش وپرورش به ویژه نوع دولتی را پوشش می‌دهد.»
    • روزنامه شرق، شماره ۲۳۲۱ به تاریخ ۲۱/۳/۹۴، صفحه ۲۰ (روزنامه فردا)
  • «متأسفانه بخش بزرگی از آموزش وپرورش در کشورهای جهان در اختیار دولت‌ها و برای رام کردن کودکان در چارچوب برنامه‌های دولت‌ها به کار می‌رود. در این گونه از آموزش وپرورش، جایی برای آزادسازی نیروهای درونی کودک به عنوان خلاق‌ترین و پویاترین بخش جامعه انسانی پیش بینی نشده است و همه تمرکز در آموزش بر کنش پذیر یا منفعل کردن کودکان است.»
    • روزنامه شرق، شماره ۲۳۲۱ به تاریخ ۲۱/۳/۹۴، صفحه ۲۰ (روزنامه فردا)
  • «ناکارآمدی آموزش وپرورش ایران در پیوست میان آموزش وپرورش و نیروی کار ماهر نشان می‌دهد که ما در همه این دهه‌ها و در سنجش با آموزش وپرورش در کشورهایی مانند آمریکا که مهد آموزش بانکی است، حتی در رسیدن به این گونه آموزش ناکام بوده‌ایم. از سوی دیگر به گونه‌ای روشن می‌توان گفت در آموزش رهایی بخش که آزاد کننده نیروهای درونی کودک است، کوچک‌ترین گام‌ها را برنداشته‌ایم. آیا کسی می‌داند این شیوه از آموزش که ما برای کودکان خود فراهم کرده‌ایم چه نام دارد؟ اگر کارگزاران آموزش وپرورش می‌دانند، خواهش می‌کنم مردم را راهنمایی بفرمایند!»
    • روزنامه شرق، شماره ۲۳۲۱ به تاریخ ۲۱/۳/۹۴، صفحه ۲۰ (روزنامه فردا)
  • «در جامعه‌ای که شاهین ترازوی اخلاق آن کج افتاده، باید نگران سرنوشت و آینده کودکان بود.»[۱۹]
  • «به‌طور طبیعی کودکان از ما می‌آموزند که انجام کدام کار درست و کدام کار نادرست است. اگر برای نمونه به آنها بگوییم که آلودن شهر یعنی نابودی محیط‌زیست و بعد هنگامی که نوبت خودمان شد، شهر را با هر افزار و وسیله‌ای آلوده کنیم، کودکان در این‌باره چگونه باید داوری کنند؟»[۲۰]
  • «جامعه به‌گستردگی درگیر دروغ و از آن نکوهیده‌تر سوگند به دروغ شده است. عوارض این رفتارها برای کودکان ما از هر پدیده‌ای زیان‌بارتر است. اگر کودکان بفهمند می‌توانند میان تفکر اخلاقی و رفتار اخلاقی فاصله بیندازند که تا همین‌جای کار هم فهمیده‌اند، چیزی نخواهد گذشت که سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.»[۲۱]
  • «تلویزیون رسانه‌ای یک‌سویه است. کودک در برابر آن کنش‌پذیر است و نمی‌تواند واکنشی نسبت به آن نشان دهد. این کنش‌پذیری هم از جنبه زبانی و هم از جنبه تخیلی آسیب‌زاست. زیرا صدای کودک در تلویزیون شنیده نمی‌شود و او نمی‌تواند واکنش‌های خود را با تلویزیون سهیم شود. درحالی‌که می‌دانیم ذهن کودک در کنشگری رشد می‌کند. اما کتاب چه؟ کتاب‌خوانی برای کودکان اگر از خردسالی انجام شود، سبب هم‌کنشی کودک با بزرگ‌ترها می‌شود. تصور کنید کودکی خردسال که روی زانوی مادر نشسته است و به صدای مادر گوش می‌دهد، هربار که از هر بخشی لذت می‌برد، از مادر می‌خواهد که آن را دوباره بخواند و این تازه بخش کوچکی از آن کوه یخ سودمندی کتاب کودک است[۲۲]
  • «بسیاری از ما این تجربه را داریم که کودکان هنگامی که از پاره‌ای از داستان یا شعر خوششان می‌آید، زنجیره‌ای از پرسش‌ها را با بزرگ‌ترها مطرح می‌کنند. این پرسش‌ها در بستری که دست و نگاه و آغوش یا زانوی بزرگ‌تر درگیر آن است، برای کودکان دنیایی می‌آورد که به کشف می‌انجامد. زندگی بدون کشف همان است که رسانه‌هایی مانند تلویزیون برای کودکان ما ساخته‌اند[۲۳]
  • «آیا ما برنامه کتاب‌خواندن با نوزادان و نوپایان را جدی می‌گیریم یا ترجیح می‌دهیم که آنها را پای جعبه جادو بنشانیم و یکی از شگفتی‌های همین جعبه جادو در ایران این است که کتاب‌خوانی برای کودکان و به‌ویژه خردسالان در آن نه ترویج و نه جدی گرفته نمی‌شود.»[۲۴]

منابع

ویرایش
  1. http://www.sharghdaily.ir/News/53464/مردم-بهترین-انتخاب‌کنندگان‌اند-
  2. http://www.sharghdaily.ir/News/68726/شاید-وقتی-دیگر
  3. http://www.sharghdaily.ir/News/68726/شاید-وقتی-دیگر
  4. http://www.sharghdaily.ir/News/69375/دعوای-خانگی!
  5. http://www.sharghdaily.ir/News/69375/دعوای-خانگی!
  6. http://www.sharghdaily.ir/News/69375/دعوای-خانگی!
  7. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  8. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  9. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  10. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  11. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  12. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  13. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  14. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  15. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  16. http://ketabak.org/khabar/node/4065
  17. http://sharghdaily.ir/News/65994/مقاله-برای-ویکی‌پدیا-به‌جای-پایان‌نامه
  18. http://sharghdaily.ir/News/65994/مقاله-برای-ویکی‌پدیا-به‌جای-پایان‌نامه
  19. http://sharghdaily.ir/News/55319/شاهین-ترازوی-اخلاق-کج-افتاده!-
  20. http://sharghdaily.ir/News/55319/شاهین-ترازوی-اخلاق-کج-افتاده!-
  21. http://sharghdaily.ir/News/55319/شاهین-ترازوی-اخلاق-کج-افتاده!-
  22. http://www.sharghdaily.ir/News/70612/تلویزیون-را-بیرون-بیندازید!
  23. http://www.sharghdaily.ir/News/70612/تلویزیون-را-بیرون-بیندازید!
  24. http://www.sharghdaily.ir/News/70612/تلویزیون-را-بیرون-بیندازید!