فاطمه زهرا در شعر فارسی
پیشنهاد شده است که این نوشتار یا بخش با [[::فاطمه زهرا|فاطمه زهرا]] ادغام گردد. (گفتگو). |
این نوشتار یا بخش نیازمند ویکیسازی است.
لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را ویکیسازی کنید و در پایان این الگو را بردارید.
- بازگشت به فاطمه زهرا
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه | یارب به خون پاک شهیدان کربلا | |
یارب به صدق سینهٔ پیران راستگوی | یارب به آب دیدهٔ مردان آشنا | |
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست | ای نام اعظمت در گنجینهٔ شفا[۱] |
خدایا به حق بنی فاطمه | که بر قول ایمان کنم خاتمه | |
اگر دعوتم رد کنی ور قبول | من و دست و دامان آل رسول[۲] |
فاطمه مدحست در حق زنان | مرد را گویی بود زخم سنان | |
دست و پا در حق ما استایش است | در حق پاکی حق آلایش است | |
لم یلد لم یولد او را لایق است | والد و مولود را او خالق است | |
هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست | هرچه مولودست او زین سوی جوست[۳] |
آنروز در آن حول و فزع بر سر آن جمع | پیش شهدا دست من و دامن زهرا | |
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر | بدهد بتمام ایزد دادار تعالی[۴] |
جز که زهرا و علی و اولادشان | مر رسول مصطفی را کیست آل؟ |
لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد | او بود جاهلان را ز اول بت نخستین | |
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را | بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین | |
لعنت کنم بر آن بت کو کرد و شیعت او | حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین[۵] |
نشوی غافل از بنی هاشم | وز یَدُ اللهِ فوقَ ایدیهم | |
داد حق شیر این جهان همه را | جز فطامش نداد فاطمه را[۶] |
سراسر جمله عالم پر ز شیرست | ولی شیری چو حیدر باسخا کو | |
سراسر جمله عالم پر زنانند | زنی چون فاطمه خیر النسا کو | |
سراسر جمله عالم پر شهیدست | شهیدی چون حسین کربلا کو[۷] |
وحشی
ویرایشماتم فرزند پیغمبر بود بر جمله فرض | گر یزیدی سیرتی این را نداند گو بدان | |
رفته زهرا عصمتی در خلوت آل رسول | کامده آل علی از فرقت او در فغان | |
مانده چون شبیر و شبر دو بزرگ نامدار | سر به زانو، دست بر سر، خسته دل، آزرده جان |
هاتف
ویرایشحیف از فاطمه آن نخل جوان | که خم از باد اجل شد ناگاه | |
حیف از آن گوهر ارزنده که بود | در جهان خیل نکویان را شاه | |
حیف از آن شمع فروزنده که بود | پرتو آن طربافزا غمگاه | |
بود از پاکی طینت تا بود | عفتش همدم و عصمت همراه | |
بود ذیل وی از آلایش دور | پاک دامان وی از لوث گناه | |
روز و شب تا به جهان داشت مقام | بود آن رشک خور و خجلت ماه | |
خرم از چهرهاش این هفت اقلیم | روشن از عارضش این نه خرگاه | |
چون شد آن سرو قد لاله عذار | از سموم اجلش حال تباه | |
سرو ازین غصه به بر جامه درید | لاله زین غم ز سرافکنده کلاه | |
ریخت در فرقتش آن خاک بسر | کرد در ماتمش این جامه سیاه | |
چون شد از دار فنا سوی بهشت | جانش از شوق ملاقات الله | |
رخت بربست از این غمخانه | بار بگشاد در آن عشرتگاه | |
کلک هاتف پی تاریخ نوشت | رفت از دار فنا فاطمه آه[۸] |
پانویس
ویرایش- ↑ سعدی، مواعظ، قصاید فارسی، شکر و سپاس و منت و عزت خدای را
- ↑ سعدی، بوستان، در نیایش خداوند، فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم از مثنوی، انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان
- ↑ ناصرخسرو، دیوان، تقوی ص ۴
- ↑ ناصرخسرو، دیوان اشعار، قصاید، از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین
- ↑ سنائی، حدیقه. مدرس رضوی، ص ۲۶۱
- ↑ سنایی، دیوان اشعار، قصاید، دریغاگویی از نااهلی روزگار
- ↑ هاتف، دیوان اشعار، ماده تاریخها، حیف از فاطمه آن نخل جوان