ضمانت
ضمانت - فرهنگ فارسی معین این واژه را به معنی: درستی یا صحت چیزی را یا کسی را یا گفتهای را متعهد شدن و یا کفالت کسی رابر عهده گرفتن ترجمه کرده است.
گفتاوردها
ویرایش- «طمع انسان را به هلاکت میکشاند و نجات نمیدهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد؛ و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت میکنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصیرت را کور میکند، و آنچه روزی هر کسی است بی جستجو خواهد رسید.»
- «شهامت از بزرگترین محاسن به شمار میرود، چرا که اگر کسی این حسن را نداشته باشد، هیچ تضمینی برای حفظ بقیه آنها نخواهد داشت.»
- «برترین نزاکت تهی از تشریفات است، برترین عمل تهی از نگرانی است، برترین خِرد تهی از طرح است، برترین عشق تهی از نمایش است و برترین صداقت خالی از ضمانت.»
- «چشماتو با چیزای عجیب پر کن. طوری زندگی کن که انگار ده ثانیه دیگه قراره بمیری. دنیا رو ببین. جالبتر از هر رویاییه که تو کارخونهها ساخته میشه. دنبال ضمانت نباش، دنبال وثیقه نباش، هیچ وقت همچین حیوونی نبوده؛ و اگر هم بوده از اونایی بوده که تمام روز رو بالای یه درخت لم میده و تمام زندگیشو میخوابه. لعنتی. درختو تکون بده و این نماد تنبلی رو با سر بنداز زمین.»
- «نادر: معادل فارسی کلمات زیر را بگویید… کپسول گاز؟ ترمه: استوانک گاز. نادر: ماکت؟ ترمه: نمونک. نادر: کمپوت؟ ترمه: خوش آب. نادر: گارانتی؟ ترمه: تضمین، ضمانت. نادر: اینکه عربیه! معادل فارسی؟ ترمه: تو کتابمون نوشته. نادر: قرار شد این جمله رو دیگه به من نگی، چیزی که غلطه تو هر جا میخواد باشه غلطه… برا گارانتی بنویس (کمی فکر میکند) ترمه: چیز دیگه بنویسم نمرهمو کم میکنه. نادر: عیب نداره، کم کنه… بنویس پشتوانه.»