از عشق و شیاطین دیگر
رمانی از گابریل گارسیا مارکز
از عشق و شیاطین دیگر رمانی از نویسنده کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز است که نخستین بار در سال ۱۹۹۴ منتشر شد.
گفتاوردها
ویرایش- «مرا نگذار تا فراموشت کنم.»
- «دیوانگان دیوانه نیستند اگر کسی استدلالشان را بپذیرد.»
- «باور نداشتن از ایمان پایدارتر است، چرا که دائم با حواسمان تأیید میشود.»
- «در این لحظه از او پرسید: آیا حقیقت دارد که در پایان عشق پیروز است؟ او گفت: حقیقت دارد، ولی به نفعت است که آنرا باور نکنی.»
- «مارکی گفت: ایمان داشتن هیچ وقت کاملاً متوقف نمیشود؛ بعضی شکها برای همیشه باقی میمانند. ابرنونسیو منظورش را فهمید. او همیشه فکر میکرد که دست کشیدن از باور زخمی در روان انسان به جای میگذارد که هرگز خوب نمیشود.»
- «به او گفت که عشق یک عاطفهٔ غیرطبیعی است و دو غریبه را به یک وابستگی ناسالم و مبتذل محکوم میکند، و اینکه هرچه شدیدتر باشد موقتیتر است.»
- «من در ترس زنده بودن زندگی میکنم.»
- «حرکاتش آنقدر یواشکی بود که به موجود نامرئی میمانست. مادرش که از طبیعت عجیب او میترسید برای اینکه در تاریکی خانه غافلگیر نشود به دور مچش یک زنگ آویزان کرده بود.»
- «شماها مذهبی از جنس مرگ دارید که آمادهتان میکند تا با شادی و شهامت با آن روبرو شوید… من اینرا ندارم. من عقیده دارم که تنها چیزی که اهمیت دارد زنده بودن است.»
- «آدم نباید به حرف شیاطین گوش کند، حتی وقتی که حقیقت را میگویند.»
- «بدن انسان برای تحمل همهٔ سالهایی که زندگی میکند ساخته نشده.»
- «اسقف او را دعا کرد، به او کمک کرد بایستد، گفت: خدا ترا ببخشد، و او را از قلبش زدود.»
- «جای هر انگوری که برمیداشت و در دهان میگذاشت، یکی دیگر در خوشه میرویید. در رؤیا معلوم بود که دخترک سالها کنار پنچرهٔ رو به بینهایت نشسته و سعی میکند خوشه انگور را تمام کند، ولی عجلهای ندارد چرا که میداند در آخرین دانهٔ انگور مرگ نهفته است.»
- «کمبود ارتباط با اسبها پیشرفت آدمی را کند کرده است؛ اگر این موانع را از سر راه برداریم میتوانیم قنطورس تولید کنیم.»
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- گارسیا مارکز، گابریل از عشق و شیاطین دیگر [Del amor y otros demonios] ترجمهٔ جاهد جهانشاهی انتشارات نگاه