ازوپ
ازوپ در سدهٔ ششم (پیش از میلاد) میزیسته وبه روایتی بردهای از اهالی فریقیه (سارد) بودهاست. مجموعه داستانهای او که به نام «افسانههای ازوپ» معروف است، بین سدهٔ اول و ششم میلادی باز نویسی شدهاست. بسیاری از امثال و حکمی که در زبان بسیاری از ملتها رایج است، ریشه در داستانهای ازوپ دارد.
بدون منبع
ویرایش- «آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود.»
- «از ماست که بر ماست.»
- «از یک پرستو تابستان نشود.»
- «اگر یزد نیست، گـَز هست!»
- «برای نهادن چه سنگ و چه زر.»
- «به ساز کسی رقصیدن.»
- «پای سریع به از شاخ زیبا است.»
- «تخم مرغ دزد شترمرغ دزد میشود.»
- «زبان بهترین و بدترین چیزهای دنیا است.»
- «شجاع بودن از مسافت نسبتأ دور، کار آسانی است.»
- «علم تقسیم را از که باید آموخت؟ از کله کـَنده گرگ عبرت آموز!»
- «کوه کندن و موش برآوردن.»
- «مار در آستین پروراندن.»
- «نه زنگی به حمام گردد سفید.»
پیوند به بیرون
ویرایشاین یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |