گلها (برنامه رادیویی)
برنامه موسیقی رادیویی ایرانی
گلها یک برنامه موسیقی ایرانی بود که به مدت ۲۳ سال از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از رادیو ملی ایران پخش میشد. برنامه گلها در آغاز با نام گلهای جاویدان به ابتکار داوود پیرنیا در رادیو تهران آغاز شد. پس از کنارهگیری پیرنیا از فعالیت در رادیو در سال ۱۳۴۶ و چند سال بیثباتی، در سال ۱۳۵۱ برنامه دیگری با نام گلهای تازه با مدیریت هوشنگ ابتهاج پخش شد.
گفتاوردها
ویرایشگلها در دوره مدیریت داوود پیرنیا
ویرایش- «.. گذشت و گذشت تا روزی که در باغ آقای خواجهنوری میهمان بودیم در مقابل سفیر ایتالیا یک قطعه ترکی خواندم. پس از میهمانی آقایی آمد و گفت که بیا برای من کار کن. گفتم شما را نمیشناسم، گفت من پیرنیا، سازنده برنامه «گلها» هستم. آن زمان برنامه گلها دو بخش ۱۰دقیقهای بود. چندخواننده، از جمله ادیب خوانساری، بنان و فاختهای، خوانندههای اصلی آن برنامه بودند. به استودیوی برنامه گلها رفتم. آقای پیرنیا گفتند یک آواز در باب ضربتخوردن حضرت علی (ع) بخوان. من گفتم باید از استادم اجازه بگیرم، اما ایشان با اصرار خود قانعم کرد که بدون پخش موسیقی و بدون ذکر نام خواننده بخش کوتاهی از یک آواز را اجرا کنم. آن شعر این بود: «در خرابات مغان نور خدا میبینم/ این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم» وقتی این بیت از حافظ را خواندم، دیدم که پیرنیا گریه میکند. چند روز بعد دوباره با من تماس گرفتند و گفتند که بیا و برای برنامهای با آهنگ مرتضی محجوبی آواز بخوان. من هم به دلیلی آنکه همیشه به آواز و نه ترانه علاقه داشتم علاقه داشتم، این پیشنهاد را پذیرفتم.»[۱]
- «داوود پیرنیا آمد و مرگ یک بیمار محتضر به نام موسیقی را با چند آمپول، به تأخیر انداخت»[۲]
- حسن کسایی، به نقل از جواد کسایی.
- «سکوی پرتاب پدر و خیلی دیگر از موسیقیدانها و نوازندهای برنامه گلها داوود پیرنیا بود. وقتی سخن از «گلها» به میان میآید (نه اینکه صرفاً برنامه گلها بلکه مجموعه برنامههایی که خصوصاً در دهه سی و چهل و پنجاه تولید شده) عصر زرین موسیقی ایران را رقم میزند. کلمه موسیقی فاخر که در حال حاضر متداول شدهاست به همان دوره برمیگردد. ما چیزی غیر از آن دوره در موسیقی ایرانی نداریم که بخواهیم به آن ببالیم چون موسیقی دوره قاجار یک موسیقی بسیار ابتدایی بودهاست.»[۲]
- جواد کسایی
- «ای کاش که بعد از درگذشت پیرنیا متوقف شده بود ولی آمدند پس از مرگ او دست درازی کردند به این برنامهها و رشته رشته کردند آن را و صورتها و ابعاد عجیب و غریب دادند به آن و پخش کردند و آنچه را که مرحوم پیرنیا و همکارانش از بزرگان موسیقی و فرهنگ صوتی ایران بودند مانند آثاری از کلنل وزیری، خالقی، عارف و شیدا و بسیاری از آثار ارزنده دیگری را که آرانژمان شده بود و برای تنظیم آنها زحمت فراوان کشیده شده بود متأسفانه دستکاری کردند و قطعه قطعه نمودند و با اظهار نظر کردنهای عجیب و غریب که آقا این درست نیست، این باید اینطوری باشد، بیایید یک کاسه کنیم برنامهها را و اسامی دیگری روی این برنامهها گذاشتند که خود آن اسمها هم غلط و نابجا بود.»[۳]
- پرویز یاحقی؛ در گفت وگویی با حبیبالله نصیری فر در کتاب گشت و گذاری در موسیقی سنتی ایران.
- «در آن برنامه (گلهای پیرنیا) یک هنری وجود داشت که در ساختههای بعدی یافت نشد. به هرحال یادمان نرود که در کارهای هنری نمیشود ادای کسی را درآورد و تقلید کرد و بعد هم موفق بود. هرکسی باید شخصیت خاص خودش را داشته باشد.»[۴]
- «داوود پیرنیا در برنامه گلهای رادیو با وسواسِ عجیبی قطعهها را آماده میکرد. خاطرهای به یاد دارم از نادر گلچین که تعریف میکرد زمانی که داوود پیرنیا برنامه گلها را ضبط میکرد، همیشه هفت، هشت برنامه به صورت ذخیره داشت. گلچین میگفت که یک حاج آقا زرگر بود که در بازار زرگرها حضور داشت و بسیار به ردیف موسیقی آشنا بود. پیرنیا زنگ میزد از حاج آقا دعوت میکرد و نوار برنامه را پیش از پخشِ سراسری از رادیو، برای او پخش میکرد و نظر حاج آقار را میپرسید. تا آن حاج آقا زرگر از نظر تلفظ اشعار و ردیفخوانی و تلفیق شعر و موسیقی تأیید نمیکرد، پیرنیا آن برنامه را از رادیو پخش نمیکرد.»[۵]
- «برنامه گلها، برنامهای بود که نسل جوان کمتر از آن استقبال میکردند البته خیلیها هم به گلها دل داده بودند. آن زمان نامههای قدردانی از مردم برای پیرنیا میآمد. این برنامه با موج کوتاه پخش میشد و در خارج از ایران هم میشنیدند. خارجیها هم دوست داشتند. یادم میآید که از سفارتخانههای خارجی مخصوصاً برای عبدالوهاب شهیدی نامه میآمد. خارجیها هم فهمیده بودند که او تافته جدا بافتهاست. به راستی در این برنامه فقط شعر و آهنگ مطرح نبود، خوانندههای خوبی هم داشتیم. اگر خوانندهها صدای آنچنانی هم نداشتند اما خواندن را بلد بودند.»
- «برنامههای گلها در سرتاسر جهان به شیوههای مختلف به فروش میرسند در صورتی که این برنامهها متعلق به رادیو یا وارثان پیرنیا نیست. متعلق به پدیدآورندگان آن است. هرکسی که آهنگی و برنامهای تولید کرده، طبق قانون حمایت از مؤلفان برای خودش است. حتی برای نوازندگان هم نیست چون همان موقع پولش را گرفتهاند و رفتهاند. این به نوعی سرقت آثار هنری محسوب میشود. فقط کسی که کوزه و مجسمه میدزدد که دزد نیست.»[۶]
- حسین معینی کرمانشاهی، فرزند رحیم معینیکرمانشاهی
گلها در دوره مدیریت هوشنگ ابتهاج (پس از فوت پیرنیا)
ویرایش- «به یاد دارم که روزی با آقای یاحقی به رادیو رفتیم و دیدیم که شرایط بهطورکلی تغییر کردهاست. کسانی که در ظاهر ادعای مردم مداری داشتند، هنر را بر مردم حرام کردند. آنها دریافتند که نمیتوانند باور و رویکرد اشخاصی مثل گلپا، پرویز یاحقی، فرهنگ شریف، مرتضیخان محجوبی و حبیبا… بدیع را تغییر دهند پس مترصد حذف برنامه گلها و به تبع آن نابودکردن موسیقی اصیل ما برآمدند. به دلیل آنکه جامعه جایگزینی میخواست، افراد جدیدی را وارد کردند که بعضی از آنها اکنون خود را بزرگ موسیقی ایران میدانند. کسانی که برای ارضای انحصارطلبی خود، استعداد تمام جوانان را زیر پا له کردند. در مقابل جوانان آزاده ایستادند و نه تنها به ایشان کمکی نکردند، پشت پای آخر را زدند. با اطمینان و باور کامل میگویم که آنها دلسوز موسیقی ایران نبودند.»[۱]
- «شجریان گلهای جاویدان را به عمر خود ندیدهاست، او در گلهای رنگارنگ میخواند. بعد هم با آقای ابتهاج تودهای روی هم ریختند و در جشن هنر شیراز مشغول به فعالیت شدند. آنها راهی را انتخاب کردند که مسئولیت دنیوی و اخروی آن راه با خودشان است.»[۱]
- «چند سال پیش آقای ابتهاج را دیدم و به او گفتم که شما به موسیقی خیانت کردید چون همه ما در آن زمان در بهترین شرایط نوازندگی بودیم اما شما کاری کردید که ما خانه نشین شویم و با آنکه حقوق ما را میدادید، نمیگذاشتید برنامه ای ضبط کنیم. همه ما در آن زمان در اوج جوانی و خلاقیت نوازندگی بودیم. به ایشان گفتم ای کاش برنامهها را ضبط میکردید اما پخش نمیکردید. باور کنید در آن سالها به واسطه بداهه نوازی هر کدام از ما آثاری میتوانست ضبط شود که امروزه جزو میراث موسیقی ما بهشمار روند اما متأسفانه با این نحوه برخورد و سوء مدیریت از بین رفتهاند.»[۷][۸]
- «پرویز تا حدودی پرخاشگر بود. یک روز به رادیو رفته بود. آقای ابتهاج میگوید شما نیم ساعت دیر رسیدهاید. یاحقی هم در پاسخ میگوید: شما اصلاً اطلاعی از موسیقی دارید که این حرف را میزنید؟ گویا با هم گلاویز میشوند و ایرج آنها را جدا میکند. بعداً بسیاری از نوازندگان نام دار که در برنامه گلها ساز میزدند به همین دلایل و مسائل دیگر از برنامه گلها فاصله گرفتند. من هم جزو همین هنرمندان بودم.».[۹][۸]
- «اتفاقاً آقای ابتهاج به استاد شهناز، آقای یاحقی، استاد پایور و دیگر اساتید خیلی اهمیت میداد و آقای ابتهاج موجب آن شد که برنامههایی از استادان حسین تهرانی، فرامرز پایور و دیگران از رادیو پخش شود. من فکر نمیکنم ایشان عاملی بودهاند برای رفتن استاد شهناز و استاد یاحقی از رادیو بلکه قضیه برعکس است.»[۹]
- «با آن همه مرارت و زحمت درست شده بود که تعدادی از این هنرمندان را فریدون ناصری هنرمند ارجمند از دیگر دستگاههای هنری مملکت با چه خون دلی برای همکاری با برنامههای گلها به رادیو آورده بود، نمیآمدند همکاری کنند و میگفتند آقا، آن دستگاه ما را اخراج میکند و حقوقمان را نمیدهد ولی آقای ناصری به خاطر سوابق دوستی و معنوی که با زنده نام داود پیرنیا داشت این هنرمندان را آوردند و آن برنامههای ارزنده را نواخته و ضبط گردید … در هر حال بعد از پیرنیا، با یک دست گروهی از آدمهایی که با این مسایل بیگانه بودند و نمیدانستند کار هنری، موسیقی، شعر، شاعری و فرهنگ صوتی چیست، ضابطه به رابطه بدل شد، یعنی حسن علی خان هم که در ارکستر مثلاً شماره ۲ کاری ارایه کرده بود آوردند و گفتند آقا یک شعر اول و یک شعر هم آخر و یک قطعه ساز هم وسطش بگذار! این هم میشود برنامه گلها. اولاً اینجا این ضابطه شکست و هر کسی راه پیدا کرد، البته اشتباه نشود، اینجا مسئله راه بندان نبود و این فکر پیش نیاید راه برای عده ای بسته شده بود. گلها یک برنامه وسیع و پر محتوا با تکنیکی عالی بود که هر کسی راهی در آن نداشت و نمیتوانست در یک چنین برنامه ای راه داشته باشد جز اساتید و چیزی لازم بود که در حد و شان گلها بود که در وجود خیلیها آن چیز وجود نداشت و متأسفانه با فوت داود پیرنیا، این حد و مرز به هم خورد. همه راه پیدا کردند و برنامه گلها به حد یک برنامه معمولی و عادی و بعضی مواقع حتی به صورت یک برنامه ساده تنزل پیدا کرد.»
- پرویز یاحقی؛ در گفت وگویی با حبیبالله نصیری فر در کتاب گشت و گذاری در موسیقی سنتی ایران.[۳]
- «جناب ابتهاج، شاعر بسیار فرهیختهای هستند و خیلی هم دوستشان دارم اما فکر کنم برای کار مدیریتی آمادگی لازم را در آن کار (سرپرستی برنامه گلها) نداشتند.»[۴]
- «بعد از مرحوم پیرنیا آقای ابتهاج گلها را دست گرفت و آن را تودهای کرد. در سال ۵۰ رادیو و تلویزیون دستکمونیستها و تودهایها افتاد. به طوریکه آقای پرویز نیکخواه بعد از اخبار درس انقلاب سفید میداد. آقای ابتهاج همه را خانهنشین کرد و عدهای دیگر را روی کار آورد و آنها شدند گردانندگان گلها. اسم برنامه را هم گذاشتند «گلهای تازه» که اسم بیمسمایی است. تازگی گل در کلمهاش نهفته. گل وقتی کهنه باشد که دیگر گل نیست. به هر حال، آنها فقط شروع کردند به پیشدرآمد زدن و چهارمضراب زدن و غزل و آواز. در صورتی که هدف مرحوم پیرنیا چنین چیزی نبود. برنامه یک شاخه گل اصلاً ادبیات ایران را درس میداد و موسیقی فاخری با ارکستراسیون اجرا میکرد. شما تمام گلهای تازه را بگردید ۱۰ تا ارکستراسیون هم نمیبینید. به همین دلیل به سرعت تولید میکردند. ضربهای را که اینها به موسیقی زدند هیچکس نزد. هوشنگ ابتهاج غزلسراست و در ترانهسرایی دستی ندارد. فقط یک ترانه تو ای پری کجایی را گفت و بیشتر غزلهای ایشان را به فرم آوازی اجرا میکردند. بقیه روی غزلهایش آهنگ گذاشتند که آهنگسازی نمیشود به آن اطلاق کرد.».[۶]
- «از زمان آقای ابتهاج برنامه گلهای تازه تریبون آنها (حزب توده) نشد اما در آنجا تصمیمگیرندهها تودهایها بودند و میگفتند چه کسانی باشند و چه کسانی نباشند. در واقع نوعی ممیزی ایجاد شد. آقای ابتهاج نمایندگی دستگاههای صوتی دانمارکی را داشت. اغلب دستگاههای رادیو را که ایرادی نداشت، عوض کردند. در صورتی که دستگاههایی که آنجا بود ایرادی نداشتند. ایشان ماهی ۳۰ هزار تومان هم حقوق میگرفت اما آقای پیرنیا اصلاً حقوقی نمیگرفت.»
- «هنرمندان زمان قدیم امثال آقای یاحقی و آقای تجویدی شاید هم گفتهاند یا شاید ترسیدهاند که کنار گذاشته شوند. تجویدی یا مرحوم بدیعی اگر در گلهای تازهکار کردهاند فقط نوازندگی کردهاند در صورتی که از آهنگسازان طراز اول بودند چراکه اصلاً نمیخواستند دیگر آهنگی بیرون بیاید. حتی آقای ابتهاج و همراهانش اشتباهات دیگری هم داشتند. مثلاً آقایان لطفی و ابتهاج صدای یک خواننده زن را کشف کردند در صورتی که ایشان مثل خوانندگان ۶۰ سال پیش میخواند و اصلاً چیز تازهای نبود که کشف شود. نتیجهاش این شد که آن خواننده ماندگار نبود.»[۶]
- حسین معینی کرمانشاهی
- «آقای ابتهاج در کتاب «پیر پرنیان اندیش» نظراتی دادهاست که محترم است اما ایراداتی هم دارد. انتظاری که ما از پیرنیا و مدیریتش داشتیم نباید از آقای ابتهاج نیز میداشتیم.»
- «در این میان نباید نقش فرانسویها در شکلدادن به این موسیقی بازگشت و پایان دادن به دوره موسیقی نوین را هم نادیده گرفت. بعداً این جریان را داریوش صفوت در سال ۱۳۴۷ اجرایی کرد و بعد از آن هم آقای سایه (نه به عنوان عامل اصلی) لیست سپاسی را تهیه کرد به این معنا که بزرگترین و برجستهترین موسیقیدانها را به خانههایشان میفرستادند و به آنها میگفتند که دیگر به شما نیازی نداریم و رسماً و عملاً این هنرمندان را خانه نشین کردند و به آنها گفتند که شما فقط این مستمری را بگیرید و بفرمایید منزل؛ حالا دور، دور عده دیگری است. بله طبیعتاً آقای ابتهاج در دهه ۵۰ به موسیقی بازگشت جانی تازه داد.»[۲]
- جواد کسایی، فرزند حسن کسایی
منابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ گفت و گوی«قانون»بااکبر گلپایگانی:مدعیان موسیقی اصیل دلسوز جوانان نیستند
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ زندگی حسن کسایی به روایت فرزندانش، ۲۹ دی ۱۳۹۳
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ درباره داود پیرنیا | استعفایی که گلها را پژمرده کرد
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ نغمه ناکوک «تقلید» در موسیقی ایرانی در گفتوگو با فضلالله توکل نوازنده سنتور، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، فروردین ۱۳۹۴
- ↑ گفتوگوی مفصل ایرنا با آهنگساز نامدار موسیقی ایران؛با استاد عباس خوشدل؛ از نیلبک تا نوای کاروان و نیلوفرانه
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ گفتوگو با حسین معینیکرمانشاهی فرزند رحیم معینیکرمانشاهی،(شاعر گلها):هیچکس سر جای خودش نیست
- ↑ گفت وگو با فرهنگ شریف و بابک بختیاری پیرامون زندگی پرویز یاحقی و موسیقی «گلها»:آن روز که یاحقی یقه ابتهاج را گرفت، روزنامه اعتماد، ۲ اسفند ۱۳۹۳.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ گفتوگو با فرهنگ شریف و بابک بختیاری آن روز که یاحقی یقه ابتهاج را گرفت
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ بازگشت سایه به رادیو
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |