گربه روی شیروانی داغ

نمایش‌نامه‌ای از تنسی ویلیامز

گربه روی شیروانی داغ کتابی نوشتهٔ تنسی ویلیامز نویسندهٔ آمریکایی است.

جملاتی از این کتاب

ویرایش
  • «نه! قوانین سکوت کار نمی‌کنند.»
  • «وقتی بعضی چیزها در خاطراتت یا در تصوراتت می‌پوسند، قوانین سکوت دیگر کار نمی‌کنند. این درست مثل این است که خانه دارد در آتش می‌سوزد و تو دلت می‌خواهد فراموش کنی که خانه در حال سوختن است. اما نبودن آتش هم تو را نجات نمی‌دهد. سکوت دربارهٔ یک مسئله فقط آن را بزرگ‌تر می‌کند، رشد می‌دهد و همه چیز را می‌پوشاند.»
  • «حیوان انسان‌نما دیوی است که می‌میرد. اگر پول داشته‌باشد، می‌خرد، می‌خرد و می‌خرد. فکر می‌کنم به این دلیل هر چیزی را می‌خرد که در ته مغزش دیوانه‌وار امید دارد که یکی از آن‌ها زندگی جاودانه به او ببخشد. چیزی که هرگز اتفاق نمی‌افتد.»
  • «در تمام زندگی مثل یک مشت گره‌کرده بودم. کوبیدن، خرد شدن، در هم‌شکستن! اما حالا این دست‌های مشت‌شده را باز می‌کنم و چیزهای بهتری را با آن لمس می‌کنم.»
  • «زمان خیلی زود می‌گذرد و هیچ‌کس نمی‌تواند از آن پیشی بگیرد. مرگ خیلی زود می‌آید، حتی قبل از آن‌که با زندگی نیمه آشنا شوی.»

جملاتی دربارهٔ این کتاب

ویرایش
  • «همهٔ این دروغ‌ها نشان‌دهندهٔ مجموعه نیروهایی هستند که با دروغ سعی دارند، واقعیت‌ها را بپوشانند»[۱]

جستارهای وابسته

ویرایش

پانویس

ویرایش
  1. تنسی ویلیامز / مقدمه کتاب

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ