|
در متن این گفتاورد از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشدهاست. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول اثباتپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیگفتاورد کمک کنید. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد. |
پوریای ولی (نامهای دیگر: محمود خوارزمی، پریار) پهلوان نامدار، محبوب، مردمدار و شاعر ایرانی اهل سرزمین خوارزم است که در ورزشهای زورخانهای و پهلوانی پیشینهٔ زیادی داشته و در سادهزیستی، دستگیری از مستمندان و ستمدیدگان، و چشم بستن بر زرق و برق دنیای فانی، به معرفتی ناب رسیده بودهاست.
گر مرد رهی، نظر به ره باید داشت | |
خود را نگه از هزار چَه باید داشت |
|
در خانهٔ دوستان چو گشتی مَحرم |
|
|
دست و دل و دیده را نگه باید داشت |
|
پوریای ولی گفت که صیدم به کند است | |
از همت داود نبی بخت بلند است |
|
افتادگی آموز اگر طالب فیضی |
|
|
هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است |
|
گر بر سر نفس خود امیری مردی | |
ور بردگری، خرده نگیری مردی |
|
مردی نبُوَد فتاده را پای زدن |
|
|
گر دست فتادهای بگیری مردی |
|
گر به مکنت برسی، مست نگردی مردی | |
ور به ذلت برسی، پست نگردی مردی |
|
اهل عالم همه بازیچهٔ دست هوساند |
|
|
گر تو بازیچهٔ این دست نگردی مردی! |
|
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن | |
به دمی یا دِرَمی یا قدمی یا قلمی |