پسرعمه زا
پسرعمه زا نام شخصیتی عروسکی در سری برنامههای کلاهقرمزی در تلویزیون و سینما است.
نقل قولها
ویرایش- سلام هووووووووووو، کلاه قرمزی هووووووووو، شب به خیر هووووووووووو
- ها؟ هَه؟ هِم؟ (در پاسخ به پرسش دیگران، وقتی منظور آنها را نفهمیده، با دهانی باز ادا میکند)
- اینجانب پسرعمه زا میباشِم.
- مَه از عقل بهرهٔ کمی بُردِم.
- (وقتی ببعی انگلیسی صحبت میکند): ای چرت و پرتا چیَه میگی؟
- میخند؟
- (به فامیل دور): از او سند و سالت خجالت نمیکشی؟ از او سیبیلات خجالت نمیکشی؟
دیالوگها
ویرایشکلاه قرمزی ۸۸، قسمت پانزدهم
ویرایش- کلاه قرمزی: آقای مجری، اصلاً من از همون اولش هیچ کدوم از اینها رو قبول ندارم. به درخت دست نزنم، به آب دست نزنم، هیچی نخوریم، آشغال نریزیم، سنگ رو ورنداریم. پس چیکار کنیم؟! پس من رو ببرید بندازید زندان، خودتون برید گردش.
- کلاه قرمزی: خاله جان، من فشارم آنقدر رفته پایین. یه خرده هم رفته توی زمین.
- کلاه قرمزی: پسرعمهزا جان، تو خروس پسرعمه نیستی، تو خود پسرعمهزا جانی.
- آقای مجری: اجازه بدید من یه چکی بزنم، شاید درست بشه.
- کلاه قرمزی: این آستینشو آوردم، ببینم اگه اندازه است. برم باقیشو بیارم.
- پسرعمهزا: لباس پر باده.
- کلاه قرمزی: من میگم آقای مجری رو ببریم، از درخت با کله بندازیم پایین، خوب شه.
- پسرعمهزا: اون مریض پول نداره، کاهگل بگیر.
- پسرعمهزا: ته حلقش پیدا بشه.
- کلاه قرمزی: دندان سوم، سمت چپ، کوچهٔ دوم، پلاک ۲۵. برو چرخ کن تا من بیام.
- کلاه قرمزی: نسخه رو بگیرید، بپیچید.
- کلاه قرمزی: مسواک ترس داره، مسواک لولوئه؟!
- پسرعمهزا: فشارش زیاده.
- کلاه قرمزی: آقای مریض بچه، خیلی فشارت زیادهها.
- کلاه قرمزی: چجوری از مهد کودک اومده رفته خواستگاری؟!
- پسرعمهزا: آقا اجازه، عروسی یاسیه.
کلاه قرمزی ۸۸، قسمت شانزدهم
ویرایش- کلاه قرمزی: آخه گوسفند نباشه، بره از کجا شیر بخوره؟!
- کلاه قرمزی: میگه آقای مجری به جای این که پاش رو خوب کنه، تور عروس بسته به پاش.
- کلاه قرمزی: فهمیدی پسرعمهزا جان، مثل گوسفند، صدای بع میده. این اِیه، صدای اَ میده.
- کلاه قرمزی: بگی یه دونه بی، فکر میکنه بیبیش نصف شده.
- کلاه قرمزی: حرف بعدی؟! یعنی حرف بدیه؟!
- کلاه قرمزی: اِی بی سی دی. گم نکنی دیگه سیدیت روها.
- کلاه قرمزی: سنگینی یعنی چاق بشم، نتونم تکون بخورم؟!
- دوست خاله باران: کودکان آتشفشان انرژیند.
- پسرعمهزا: فرضیه بده، تئوری خوبه.
کلاه قرمزی ۹۱
ویرایش- فامیل دور: چی بگم؟!
- آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
- فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
- پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
- آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
- پسرعمه زا: می تو پسر نمیشود... خوبه؟!
- فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
- آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
- پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
- ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
- پسرعمه زا: سلطان غم مادر !!!
نامشخص
ویرایش- فامیل دور: راه رفتنـی را، باید رفت! در بستنی را، باید بست!
- پسر عمه زا: در بستنی رو باید لیسید![۱]
- آقای مجری: دارید چیکار میکنید؟
- پسر عمه زا: داریم میریم بیرون لپ تاپو خاموش کنیم
- آقای مجری: لپ تاپ که اینجا رو میزه
- کلاه قرمزی: آره. از برق در آوردیمش خاموش نشد، داریم میریم فیوز رو قطع کنیم!
- آقای مجری: من دو ساعته دارم تو رو صدا میزنم. صدامو نشنیدی؟
- پسر عمه زا: چرا شنیدم
- آقای مجری: پس چرا نیومدی؟
- پسر عمه زا: اهمیت ندادم
- پسر عمه زا: من آنقدر دوس دارم که قاشق میبودم
- آقای مجری: آخی، چرا؟
- پسر عمه زا: برای اینکه این قاشق تو هر ظرفی میره، همهٔ غذاها رو میچشه، به هیچ غذایی نه نمیگه، تو عسل میره، تو مربا میره، تو خورشت میره ...
- آقای مجری: خب هم کاسه خوبه، هم بشقاب خوبه، هم لیوان خوبه، هم قاشق خوبه، هم چنگال
- پسر عمه زا: آقای مجری، چنگال برای خاروندن خوبه !!