هویت ایرانی
هویت ایرانی حالت عینی یا ذهنی درک خود به عنوان یک ایرانی و مرتبط با ایرانی بودن است.
گفتاوردها
ویرایش- نخستین روایتی که از هویت ایرانی در عصر جدید تدوین شد و میان روشنفکران رواج گرفت بازسازی هویت ایرانی بر مبنای دیدگاه تخیلی و احساساتی ملتپرستانه یا ناسیونالیزم رومانتیک بود. این روایت، که از دیدگاه رومانتیک به منشأ پیدایش ملل مینگرد، از اواخر قرن ۱۸ در اروپا و آمریکا سر برآورد … در ایران نیز روشنفکرانی که با کشورهای اروپایی در تماس بودند و ناسیونالیزم رمانتیک را راهحل نهایی عقبماندگی ایران میپنداشتند از این دیدگاه به بازسازی مفاهیم تازه «ملت ایران»، «وطنپرستی»، «عشق به سرزمین پدری و مادری» پرداختند… آثار آنان مشحون از احساس دلتنگی برای میهن باستانی، بزرگداشت اساطیر ایرانی، دین زرتشت و تکریم زرتشتیان، برتری ملیّت بر دین و وطنپرستی در معنای فداکاری و شهادت برای حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی سرزمین پدری و مادری و بیزاری از تازیان و مغولان و ترکان که از این دیدگاه پایه و مایه تمام ناکامیها و عقبماندگیهای ایران و ایرانی بودهاند.
- … درجهٔ ایرانی بودن - چه کسی در داخل زندگی کند و چه در خارج - دو ممیّزه دارد: یکی شناخت ایران و فرهنگ آن، و دیگری وابستگی به مردم کشور. منظور از شناخت آن بود که ارتباطی از طریق عمق با ایران و فرهنگش برقرار شود، زیرا هر نوع دلبستگی، فرغ بر آگاهی است؛ وامّا ممیّزه دوم، سرنوشت خود را با سرنوشت دیگران پیوند دادن است. کسی که فقط خود و منافع خود را ببیند، صفت ایرانی بودن دربارهاش تحقّق نمییابد.
- محمدعلی اسلامی ندوشن، «بازتابها»، «گذاری دیگر به آمریکا و کانادا»، بهار ۱۹۹۵م/ ۱۳۷۴ش[۲]
- من هیچگونه هراسی دربارهٔ هویّت ایرانی در دورهٔ جهانی شدن ندارم. هویّتِ ملّی حاصل استمرار حافظهٔ جمعی یک ملّتِ است و در تاریخ، زبان و احساس همبستگی میانِ آدمها ظاهر میشود. فرهنگِ ایرانی فرهنگی قدیمی و غنی است و با تأثیرگذاری و تأثیرپذیری فرهنگها آشنایی دارد.
- ما ایرانیان میبایستی به مفهوم فرهنگی و جغرافیایی «آسیا» بیشتر توّجه کنیم. ما در آسیا نه تنها با هند بلکه به دلایل دیگری با ژاپن - به خاطرِ مدرنیتهٔ خاصِّ آن کشور- یا چین - به دلیلِ عظمتِ فرهنگی و سیاسی آن - در ارتباط باشیم… به نظر من چون ایران از وضعیّتِ اروپایی ترکیه برخوردار نیست و هیچگاه نمیتواند عضو اتحادیه اروپا شود و در مجموعههای دیگری مثل کشورهای خاور دور یا شبه قارهٔ هند یا دنیای عرب قرار نمیگیرد، بنابراین بهترین روش برای کشور تنهایی چون ایران نزدیک شدن به قدرتهای چون چین و هند است.
- به نظرِ من میتوان در جهانِ امروز مدرن بود و تفاوتِ فرهنگی خود را حفظ کرد. میتوان مثلِ ایرانیان میراثی استثنایی داشت ولی مدرن هم بود. من جای نگرانی نمیبینیم.
- جمشید بهنام، ۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش[۳]
- جوانان ایرانی اکثراً دچار نوعی سردرگمی و گمگشتگی فلسفی هستند و به قول معروف نمیدانند کدام تخته شناوری را در این اقیانوس موّاج جهانی بچسبند و خود را از تلاطم امواج نجات ندهند، ولی به هر حال همهٔ آنها چه در داخل و چه در خارج خود را ایرانی حس میکنند. البتّه یک ایرانی با هزار و یک مشکل. مشکلات روحی و روانی که نتیجهٔ آن را در طلاقهای متعدّد میانِ جوانان ایرانی میبینیم، مشکلات اقتصادی که موجب شدهاست اکثراً به دنبال ارزشهای مالی باشند و مشکلاتِ دینی و فلسفی که در نوعی نیهلیسم و بی اعتقادی خلاصه میشود…
- جالب اینجاست که وقتی شما با هموطنان ما صحبت میکنید میبینید که اکثراً نگرش مٌثله شدهای در موردِ هویّتِ ایرانی دارند و این امر در تاریخ معاصر ایران بسیار مشاهده میشود. اسلامیها میگویند تاریخ و هویّتِ ایرانی یعنی تشیّع و بس. آنهایی که به ما قبلِ اسلام علاقه دارند میگویند اسلام را باید کنار گذاشت چون ما، قبل از اسلام زرتشتی بودهایم و میبایستی به ایرانِ بزرگ و سلطنتی بازگشت. طرفداران بی چون و چرای غرب هم میگویند بیاییم غربی شویم و خود را از دردسرِ تاریخ ایران و اتّفاقاتِ آتی خلاص کنیم… انسان ایرانی کیست؟ به نظر من انسان ایرانی حاصلی از هر سه این گفتمان هاست. او هم به اسلامِ شیعه با تمامِ منضماتش اعتقاد دارد، حتّی اگر مدرن هم باشد روزه میگیرد … ضمناً به ایران باستان هم علاقه دارد و برای کورش و داریوش احترام خاصّی دارد… پس انسان ایرانی لایههای فرهنگی یا تمدّنی یا بهتر بگویم انسان شناختی و متافیزیکی گوناگونی دارد که به این سادگی نمیتوان یکی را به نام دیگری از بین برد. از جای دیگری بیرون میزند و قد علم میکند. انقلاب ایران نمونهٔ بارز آن است.
- رامین جهانبگلو، ۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش[۴]
- «هویت» را نمیتوان با یک سطحینگری به «جغرافیا» تعمیم و ربط داد؛ چون من ایرانیام، پس دارای هویت ایرانی هستم. این سطحیترین شکل صورتبندی و طرح مسئله از «هویت» است. همه اینها بهشکلی از «ناسیونالیسم» میرسد، و «ناسیونالیسم» هم دستِآخر به «فاشیسم» منتهی میشود. من انسانی هستم که در این دنیا، در ارتباط با انسانهای دیگر چیزهایی میآموزم، چیزهایی را در خودم و دیگران نفی میکنم، و در این فرایند «هویت» من شکل میگیرد؛ بنابراین در یک «رفتوبرگشت»، در تماس با «دیگری»، در دریافت از «دیگری» و هدایت «دیگری» - بهشکل متقابل- «هویت» شکل میگیرد؛ بنابراین شیوهای را که ناشی از ملیگراییِ فاقد تفکر است، و «هویت» را در ارتباط با «ملیت»، «جغرافیا» و «اقلیم» قابلطرح میداند، بسیار سطحی میدانم و با آن مخالفم…
«هویت» برخلاف آنچه در ایران در ارتباط با این واژه به یک مُد تبدیل شده، فاقد هرگونه «الزام» در ارتباط با مفهوم «ملیت» است.» [۵]- علیرضا مشایخی (۱۳ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۲۳ تیر ۱۳۹۵)
منابع
ویرایش- ↑ «هویت ایرانی به سه روایت / دکتر احمد اشرف». مجلهٔ بخارا. ۱ مهر ۱۳۸۷.
- ↑ اسلامی ندوشن، محمدعلی. مرزهای ناپیدا. تهران: انتشارات یزدان، ۱۳۷۶ش. ۲۶. شابک ۹۶۴۶۵۴۵۰۲۵.
- ↑ بهنام، جمشید و رامین جهانبگلو. تمدّن و تجدّد. تهران: نشر مرکز، ۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش. ۴۴. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۷۲۱۳.
- ↑ بهنام، جمشید و رامین جهانبگلو. تمدّن و تجدّد. تهران: نشر مرکز، ۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش. ۴۴. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۷۲۱۳.
- ↑ «گفتوگو با علیرضا مشایخی؛ چندفرهنگگرایی راهِ آینده «موسیقی تفکر»». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۲۳ تیر ۱۳۹۵.