شاهنامه
شعر بلند حماسی به زبان پارسی، سروده شده بهدست فردوسی
شاهنامه اثر ابوالقاسم فردوسی، حماسهای منظوم حدود ۶۰٬۰۰۰ بیت دارد و یکی از بزرگترین و برجستهترین حماسههای جهان است که سرایش آن سی سال به طول انجامید.
درباره
ویرایش- «شاهنامه، اقیانوسی از داستانهاست.»
- «شعر شاهنامه، حدیث شاهان نیست؛ بلکه شعر روانشناختی اساطیر ایرانی است. فردوسی، پاسدار زبان امروز ما، شخصیت تاریخی و شخصیت ایرانی ماست.»
- میهن بهرامی ۲۸ نوامبر ۲۰۰۰/ ۱ دی ۱۳۸۱؛ «در نشست پژوهشی ـ روانشناسی، مجتمع فرهنگی امام رضا (ع)، مشهد» [۲]
- «داستانهای شاهنامه آیینه فراز و فرود جسم و جان آدمی است: زیان ویرانگر آز (سلم و تور، سهراب، اسفندیار)، دروغ (سودابه)، غرور بد فرجام (جمشید، کاوس، گشتاسب)، پادشاهی اهریمنی و ایزدی (ضحاک و فریدون)، وفای به عهد با خدا، خود و جهان (سیاوش)، نبرد داد و بیداد (کیخسرو و افراسیاب)، بزرگداشت «نام» به بهای جان، چیرگی انسان هوشیار برطبیعت خام (هفت خانهای رستم و اسفندیار) و بسا چیزها از این دست. در قیاس با رمان واقعگرا، این داستانهای آرمانگرا، آموزش «جاویدان خرد» فرهنگ و تمدن دیرین است، از روزگار ساسانیان و بیشترها، که نمونههای مستقیم و بیپیرایه آن را، در سخنان بوذرجمهر و موبدان و نوشیروان، و در خطبههای تاجگذاری شاهان به فراوانی میتوان یافت. «آرمان» این داستانها بیگانه و دور از «واقعیت» نیست. مگر نه آن که داشتن آرمان از واقعیتهای انسان بودن است؟ آیا میتوان انسان بود و از هر آرمان بری بود؟ پس داستانهای شاهنامه نیز در نهایت واقعی است، منتها «واقعیتی» متعالی و پس از چرخش و گذر از صافی آرمانی فرهنگی (خرد).»
- «داستانهای دوران تاریخی شاهنامه سرشتی و منشی دیگر دارد. در این دوران با تاریخ «واقعی» - نه آرمان- و تاریخنگاری بی واسطه- نه درآیینه اسطوره و حماسه- سروکار داریم. درنتیجه داستانهای این دوران نیز با دریافت و ساختاری تازه، نمودار واقعیتی بی میانجی اند، نه متعالی و آرمانی؛ و در پهنه زندگی روزانه میگذرند، مانند کارنامه اردشیر و به پادشاهی رسیدن او؛ داستانهای رزم و بزم و شکار و سفر بهرام گور، و یا داستان نهادن شطرنج، آوردن کلیله و دمنه و یا سرانجام داستان تاریخی بهرام چوبین، که درست به خلاف افسانه شیخ صنعان با ترکیب ماجراهای «واقع گرا»، بهم پیوسته و پیاپی ساخته شده، ۱۶همه نمونه درخشان روایت و حکایت و داستان پردازی، و سرشار از گوهر اندیشههای ادب آموزشی دوران ساسانی است درآمیخته با همان زبان بی مانند شاعر.»
- «جان زندگی بخش رویدادهای شاهنامه، از همه دست- حتی عاشقانه- کردار است. کردار سرشت حماسه و خونی است که اگر در رگهای آن ندود داستان هر رزم و بزم از نفس میافتد و خاموش میشود. در رزم خود روشن است، اما در داستان گام به گام با کوشش و کار پهلوانان به پیش رانده میشود مانند رفتن کاوس به مازندران و شتافتن رستم برای نجات او. در عالم حماسه بزدلان و دریادلان همه به کردار ساخته و شناخته میشوند و آنچه در هفت خان رستم یا اسفندیار میگذرد، از نقش برف و بیابان و رخش و سیمرغ، اژدها و گرگ و جادو، نشان میدهد که عالم و آدم درکارند ت اداستانی آغاز شود وبه انجام برسد.»
- «بد نیست گفته شود که زنان شاهنامه نه تنها در خطرگاه عشق و عاشقی که در رایزنی و برآمدن از دشواریها نیز، مانند سیندخت، گاه از مردان داناتر و جگردارترند. در شورش بهرام چوبین و خیال خام او که هرمزد را براندازد و خود به پادشاهی نشیند، خواهرش گردیه، به خلاف سران سپاه بهرام، به وی هشدار میدهد که درهوای پادشاهی جان خود و کار و نام دودمانت را برباد میدهی.»
- «شاهنامه کتاب بزرگی است، از جمله در سیاست. و سیاست جای سوءتفاهم و بدتر از آن سوءنیت است. بدفهمی و بداندیشی دربارهٔ شاهنامه از همان زمان زندگی فردوسی و هدیه کتاب به سلطان محمود آغازشد و بامرگ وی و تعصب مذکِّر طابران طوس- که نگذاشت جنازه شاعر را در گورستان مسلمانان به خاک سپارند- ادامه یافت؛ تا به امروزکه نادانان و بدخواهان، به ویژه دربارهٔ زن و پادشاهی دراین کتاب، ندانسته و دانسته، هرچه خواستهاند گفتهاند و معنای دلخواهشان را به آن بستهاند.»
- «شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است که پهلوانان قدیم ایرانی را احیا کرده و ادبیات ماقبل اسلامی ایران را از نو متداول ساخته است، اما در این باب مبالغه نباید کرد و فردوسی را در این خدمت یگانه نباید شمرد و کوششی که دیگران از زمان ابن مقفّع تا عهد رودکی و دقیقی در این راه کردهاند، از یاد نباید برد.»
- «خواندن شاهنامه دست آویزی میشود که فرانسویان از خودپسندی و بزرگنمایی بیجای خود دست بشویند، چرا که خودپسندی زاییدهی نادانی است. نادانی دربارهی آنچه دیگران دارند. آدمی آنچه را خود دارد، همواره بزرگ میپندارد و از اینرو بر خویش میبالد. من هرگاه از گردش روزگار خسته میشوم به خواندن دربارهی ایران یا چین میپردازم تا از خودپسندی و خودخواهی در زنهار بمانم. بهویژه ایرانیان که مَنشی چامهسرایانه دارند ستایش مرا بیشتر برمیانگیزند. شاهنامهی فردوسی و هانرینامهی ولتر (رزمنامهای که ولتر در ستایش هانری چهارم سروده) را با هم بخوانیم تا دوگانگی آنها را دریابیم ناهمسانی چنان است که گویی بخواهیم شکوه و بزرگی رود پرخروش گَنگ را با یکی از تالابهای کاخ ورسای همانند کنیم.»
منابع
ویرایش- ↑ http://www.nytimes.com/2012/11/11/books/review/orhan-pamuk-by-the-book.html?_r=0
- ↑ «شعر شاهنامه، حدیث شاهان نیست؛ روانشناختی اساطیر ایرانی است». ایسنا. ۱ دی ۱۳۸۱.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ نقل از شاهرخ مسکوب، «سخن در شاهنامه»، برگرفته از سایت بنیاد مطالعات ایران.
- ↑ مینوی، مجتبی. تاریخ و فرهنک. شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۹. ۴۹۹.
- ↑ کتاب دوشنبه های اول (Premiers Lundis)