بر جادههای آبی سرخ
گفتاوردها
ویرایش- عزیز خوب من! تو هرگز دیر مکن! حوادث اما اگر دیر کردند، چارهای نیست... صبور باش!
یار! نمیشود عمری نشست و حسرت خورد که: «ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود، و آن حادثه، قدری پیش از آن، و آن یار که میطلبیدم، زودتر به دیدارم میآمد و این مال، که حال به من تعلق گرفته است، پارسال میگرفت.» نمیشود یارا! اینها که حسرت خوردنیست ابلهانه و باطل، حق آدمیان کمعقل است. باید دوید، رسید، حادثهای دیر را در آغوش کشید و گفت: دیر آمدی ای نگار سرمست، زودت ندهیم دامن از دست. تو هرگز دیر مکن یارا! بگذار که حوادث دیر کنند _ اگر که ناگزیر، دیر کردنی هستند. تو هیچ راهی را به سوی رسیدن نبند؛ بگذار که راهبندان، اگر بیرون ارادهٔ توست، کار خودش را بکند. آنگاه تو بشتاب و بگو: اگر من خطا کرده بودم، هرگز نرسیدن بسیار خوبتر از کمی دیر رسیدن بود، اما حال، دیر رسیدن، بهتر از هرگز نرسیدن است؛ چرا که تأخیر، خارج از ارادهٔ من و تو بوده است.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |