اثیرالدین اومانی
شاعر ایرانی
اثیرالدین، عبدالله اومانی همدانی (دههٔ ۱۱۹۰ - دههٔ ۱۲۶۰م) شاعر فارسیسرای ایرانی در سدهٔ هفتم هجری بود.[۱]
گفتاوردهاویرایش
ای نظیر تو در اندیشه چو تقدیر محال | داده ایزد همه چیزیت مگر شبه و مثال | |
باد فراش پریر از سر گستاخ روی | خاک درگاه تو میرفت به گیسوی شمال | |
فلکش گفت مرو پیش که آنجا که تویی | مرغ اندیشه نیارد که بجنباند بال | |
نا که پوشیدگی ذات تواش روشن شد | از حیا گشت سیهروی شب مشکین خال[۱] |
دگر باز آمد آن موسم که در باغ | نشیند غنچه ی گل در عماری | |
شود بویا به طبع ار خود گلی را | به نوک خامه بر کاغذ نگاری | |
همی ماند بدان شاخ گل از دور | چو در جنباندیش باد بهاری | |
که خفته دلبر خود را تو خواهی | که نرمک نرمک از خوابش برآری[۱] |
ای چرخ ز گردش تو خرسند نیام | آزادم کن که لایق بند نیام | |
ور میل تو با بیخرد و نادان است | من نیز چنان اهل و خردمند نیام[۱] |
چشمم که همیشه جوی خون آید ازو | سیلاب سرشک لالهگون آید ازو | |
زان ترس نگریم که خیال رخ تو | با اشک مبادا که برون آید ازو[۱] |
منابعویرایش
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ هدایت، رضاقلیخان. «۱۷۴. اثیرالدّین اومانی». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۳۸۷.