آدولف هیتلر

پیشوای آلمان نازی (۱۹۳۴–۱۹۴۵)

آدولف هیتلر (۲۰ آوریل ۱۸۸۹ - ۳۰ آوریل ۱۹۴۵)، سیاستمدار آلمانی، رهبر حزب نازی، صدراعظم آلمان از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ و پیشوا آلمان نازی از ۱۹۳۴ تا ۱۹۴۵ بود.

نبرد من

ویرایش
 
باشد که این کتاب -نبرد من- چون سنگِ بنایی به کار آید، که من به کار مشترک، اهدا می‌کنم.
  • «قوی‌ها هنگام تنهایی قوی تر هستند.»
  • «مکتب دوران جوانی به منزلهٔ مادهٔ اولیهٔ اعمال آینده است.»
  • «همیشه مردان خوب در منجلاب بدبختی دست و پا می‌زنند.»
  • «باشد که این کتاب -نبرد من- چون سنگِ بنایی به کار آید، که من به کار مشترک، اهدا می‌کنم.»
  • « نتایجی که در جوانی به آن‌ها پی بردم:
  1. تجزیه و انحلال امپراتوری اتریش شرط مقدماتی حفظ آلمان است.
  2. این که احساس ملی‌گرایی به هیچ وجه با وطن‌پرستی سلطنتی یکی نیست.
  3. کاخ هاپسبورگ برای ملت آلمان بدبختی به بار آورد.»
  • «یهودی، کسی نیست که آشتی پذیر باشد. باید همه را نابود ساخت.»
  • «مذهب برای آنها (یهودیان) بازیچه‌ای است که می‌توانند مانند سایر چیزها آن را از دیگران بدزدند.»
  • «اگر یهودی با ایمان دیوانه کننده‌ای که به مارکسیست دارد روزی در زمین، در روی زمین پیروزی به دست بیاورد؛ تاج او روی مرگ عالم انسانی است و طولی نخواهدکشید که در روی زمین موجود زنده‌ای باقی نخواهد ماند.»
  • «انگلیسی‌ها مثال خوبی برای مردم جهان به‌شمار می‌روند آنها با محافظه کاری خود، هرگز خود را به جائی نمی‌کشانند که سرانجام دچار پشیمانی شوند؛ جنگ آنها برای آزادی خودشان است واگر نان ندارند خوب می‌دانند که چگونه باید برای قاپیدن نان از دست دیگری دولت‌ها را به جان یکدیگر بیندازند. زمانی که ما برای به دست آوردن یک لقمه نان نقشه می‌کشیدیم که با کدام دولت متحد شویم و از چه کسی کناره بگیریم انگلستان برای آزادی خودش از اتحادهای دول اروپا بهره‌برداری می‌کرد .»
  • «کسی که می‌خواهد زندگی کند باید مبارزه کند و کسی که دست از مبارزه بردارد، آن هم در جهانی که هستی ان مربوط به مبارزه است استحقاق زنده ماندن ندارد.»
  • «قدرت در دفاع کردن نیست. در حمله کردن است.»
  • «حقیقت همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده‌است.»
  • «انقلاب عظیمی را که ما در نظر داریم به وجود بیاوریم اساس آن روی این فلسفه پایه‌گذاری شده‌است که اگر خطر یهود از المان دور نشود دیر یا زود یهودیان دنیا را می‌بلعند و آقا و فرمانروای دنیا خواهند شد.»
  • «وقتی برنده می‌شوی نیازی به توضیح نداری! وقتی می‌بازی، چیزی برای توضیح دادن نداری!»
  • «بهترین وسیله برای شکست یک ملت، ناتوان ساختن انرژی و ارادهٔ معنوی آن ملت است.»
  • «وقتی کسی شمشیری در یک طرف ترازو می‌گذارد، برای حفظ تعادل باید شمشیری از همان جنس در کفه دیگر ترازو قرار داد.. !»
  • «آری، این حرف درستی است که انسان خیلی زود به فقر و گرسنگی و بسیاری چیزها عادت می‌کند و نسبت به همه چیز بدبین می‌شود. بسیاری از کارگران را دیده بودم که در دوران روستاگری چون درآمد مرتبی داشتند با ملت و دولت دوست و مهربان بودند و اگر هم از آنان نامهربانی می‌دید باز هم از آرامش و صلح لذت می‌بردند. اما وقتی به شهر میامدند در اثر چند بار بیکاریهای مکرر و تحمل بی نوایی، عاطفه و احساس انسانی را از دست داده و خوی یغماگری در آنها زنده می‌شد و برای ارتکا به هرعملی آمادگی پیدا می‌کردند. وای به وقتی که این کارگران صاحب زن و فرزند هم بودند…تا پولی در منزل بود با لقمه نانی می‌ساختند، اما وقتی کارد به استخوان می‌رسید، لطف و شفقت خانوادگی نیز از بین می‌رفت و کارگر بدبخت باید با دوجبهه یکی در خانه و یکی در خارج از خانه نبرد می‌کرد…کشمکش‌ها و منازعات خانوادگی از اینجا آغاز شد، دیگر نه پسر پدر را و نه پدر پسر را دوست داشت. پدر برای سرگرمی و تسکین به مشروب پناه می‌برد، روزهای تعطیل روز بدمستی و مشروب خوری او بود و برای اینکه بتواند با زن و فرزند خود خوب نبرد کند، به مشروب توسل می‌جوید و زن بدبخت با هزار کشمکش و دعوا یک سکه پول از شوهرش می‌گیرد، با این حال او مست و مدهوش به منزل می‌آید و پس فردا چون می‌بیند که باید با جیب خالی از منزل خارج شود خدا می‌داند که چه صحنه‌ها و تراژدی‌ها بین زن و شوهر به وجود می آبد…»

منابع دیگر

ویرایش
  • «دو امکان برای من وجود دارد: پیروزی با تمامی برنامه‌هایم، یا شکست. اگر پیروز شوم، به یکی از بزرگ‌ترین مردان تاریخ بدل خواهم شد. اگر شکست بخورم، محکوم، تحقیر و لعن خواهم شد.»
    • ماه فوریه سال ۱۹۳۶، خطاب به آلبرت اشپر در اوبرزالتسبرگ. کتاب "The Year Germany Lost The War"، نوشته "Andrew Nagorski"، صفحهٔ ۴

دربارهٔ او

ویرایش
  • هیتلر را می‌شناختم، در طی سال‌های تحصیل تابستان‌ها را برای تمرین زبان در آلمان می‌گذراندم. در سال ۱۹۳۸ به لطف دوستی.. در گردهمایی نورنبرگ Nurenberg شرکت جستم؛ از آن نوع مجالس شکوهمندی که فوت و فنش را فقط نازی‌ها بلد بودند. من در سی متری هیتلر بودم. از نظر من ظاهر و قیافه‌اش مطلقاً گیرا نبود. جلوی چشمان من صورتی غیرانسانی قرار داشت که به شدت مرا می‌رَماند. با این حال اعتقاد دارم که او برخلاف موسولینی، به آنچه می‌گفت اعتقاد داشت و مثل دوچه Duce نقش بازی نمی‌کرد. وقتی در یکی از سخنرانی‌های پرهیاهویش نعره می‌کشید: «خون آلمانی بر زمین ریخته‌است» صورتش چنان منقلب و آشفته می‌شد که من فقط می‌توانم بر آن نام جنون صمیمانه بگذارم. تا قبل از اشغال چکسلواکی می‌شد فکر کرد که بعضی از حرف‌هایش برحق است. ولی از لحظه‌ای که تجاوز به حقوق دیگران آغاز شد دیگر چنین تصوری ممکن نبود.
  • در قضاوتی که پس از واقعه از هیتلر می‌شود، مسلک ضد یهود او نقش عمدهای را برعهده دارد. قبل از آغاز سیاست «راه‌حل نهایی»، نظرات هیتلر فقط ادامهٔ پدیده‌ای سنتی به گمان می‌آمد.
  • آلمان‌ها وقتی به قفقاز، یعنی به دویست و هفتاد کیلومتری و دم گوش ایران رسیدند توسط چترباز برای پیروان خود اسلحه و فشنگ و پول در خاک ما ریختند. در ایران طرفدار داشتند. ایرانی‌ها در حقیقت با حرارت از هیتلر جانبداری می‌کردند. به قول سپینوزا: «وقتی همه چیز را دریافتید همه چیز را می‌بخشید.» ایرانیان نمی‌دانستند چه می‌کنند. شکل ساده مسئله این بود: هموطنان ما که هم مظالم انگلیس‌ها را متحمل شده بودند و هم از فجایع روسیهٔ استالینی باخبر بودند، از آلمانی که می‌خواست این هر دو قدرت را در هم شکند استقبال کردند.

پانویس

ویرایش
  1. بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. ویرایش چهارم، ۲۰۰۶. پاریس: انتشارات خاوران، ۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش. ۳۱ و ۳۴. شابک ‎۹۷۸۲۹۱۲۴۹۰۶۴۳. 
  2. بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. ویرایش چهارم، ۲۰۰۶. پاریس: انتشارات خاوران، ۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش. ۵۴ و ۵۵. شابک ‎۹۷۸۲۹۱۲۴۹۰۶۴۳. 

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ