یوسف اباذری
جامعهشناس ایرانی
یوسفعلی اباذری معروف به یوسف اباذری (زادهٔ ۱۳۳۱-) جامعهشناس و دانشگاهی ایرانی است.
گفتاوردها
ویرایش- «ما شعار مرگ بر آمریکا سر میدهیم، ولی همه چیزمان تا مرفق (آرنج) آمریکایی است.»
- ۳ اسفند ۱۳۹۵/ ۲۱ فوریه ۲۰۱۷، شرق
- «زمانی مدگرایی محدود به لباس بود، ولی امروز به بدن هم رسیدهاست. ربطی به شمال و جنوب شهر هم ندارد.»
- ۳ اسفند ۱۳۹۵/ ۲۱ فوریه ۲۰۱۷، شرق
- «مسئله پزشک و بیمار یکی از مسائلی است که من به عنوان یک آدم ایرانی با آن درگیرم.»
- ۳ اسفند ۱۳۹۵/ ۲۱ فوریه ۲۰۱۷، شرق
- «ماجرا از این قرار است که در ابتدای انقلاب، علوم انسانی را متهم به ایدئولوژیک بودن و غربی بودن کردند. عدهای هم برای آنکه جامعهشناسی را از اتهام ایدئولوژیک بودن و غربی بودن برهانند و بگویند چیزی به نام «علم» جامعهشناسی وجود دارد، پشت سر امر خنثی جمع شدند و از یک روش یکه ـ که همان روش کمی باشدـ دفاع کردند و کل علوم انسانی را به روشهای کمی و پوزیتیویستی تقلیل دادند. ادعا شد که چنین روشی وجود دارد و لازمه آن هم این است که هیچ نوع جهتگیری ارزشی و سیاسی در تحقیق نداشته باشید. این رویکردی بود که جامعهشناسان و آکادمیسینهای ایرانی پشت آن جمع شدند تا از موجودیتشان دفاع کنند. چنین چیزی نه واقعیت دارد نه جذاب است. این پدیده ساخته و پرداخته وضعیتی بود که گفتم. این پدیده محکوم به شکست بود. چرا که به محض جوانه زدن اولین جریانهای فکری در خارج از دانشگاه، فروپاشید. دانشجویان در این فروپاشی سهم عظیمی داشتند. چرا که دانشجو در برابر این نظم ساختگی، میشل فوکویی را دوست داشت که این نظم را به مبارزه میطلبید، دریدا و بوردیو و هابرماسی را دوست داشت که این نظم را برهم میزدند؛ بنابراین در این بازی دانشگاه باخت و فضای بیرون دانشگاه برد.»
- مصاحبه با مجلهٔ خردنامه ۱۳۸۸[۱]
- «قبل از انقلاب در نبرد هژمونی، روشنفکران خارج از دانشگاه مانند شریعتی و آلاحمد پیروز شدند و دانشگاه شکست خورد. بعد از انقلاب در دوره اصلاحات تلاش شد این دو بههم نزدیک شوند ولی بعد این تلاشها ناتمام ماند. واضح است که در نبرد دانشگاه و بیرون دانشگاه، دانشگاه همواره شکست میخورد.»
- مصاحبه با مجلهٔ خردنامه ۱۳۸۸[۱]
- «بارها بدون آنکه حاصلی داشته باشد، گفتهام که نگذارید فاصلهای که زمان شاه میان دانشگاه و فضای بیرون از دانشگاه به وجود آمد به وجود بیاید. الان روشنفکران با ترجمه و شرح آن ترجمهها توجه دانشجویان را به خود جلب کردهاند و اگر استاد دانشگاهی هم اسم و رسمی دارد به سبب فعالیتهایش در بیرون از دانشگاه است.»
- مصاحبه با مجلهٔ خردنامه ۱۳۸۸[۱]
- «ترجمههای بیرون دانشگاه نوعی فداکاری است چرا که مترجمان ایرانی مورد حمایت هیچکس و هیچ نهادی نیستند.»
- مصاحبه با مجلهٔ خردنامه ۱۳۸۸[۱]
- «عدهای فکر میکردند ترجمه، کار بیحاصل و بیارزشی است یا باج دادن به غرب و شرق است. در حالی که همین الان منبع استادان دانشگاه ترجمههایی است حاصل زحمت استادان قدیمی و گروهی از جوانان که شاید علاقهای به دانشگاه واقعاً موجود نداشته باشند.»
- مصاحبه با مجلهٔ خردنامه ۱۳۸۸[۱]
- «اولین جای مواجهه دانشجو با دولت، نهاد دانشگاه است. دانشجو وقتی این تضاد را میبیند، وقتی میبیند که برنامه تحقیقاتی مورد علاقهاش در دانشگاه وجود ندارد و خود نیز نمیتواند برنامهای را پیش ببرد از دانشگاه سرخورده میشود و نهاد دانشگاه را نماد کل دولت ـ هر دولتی که باشدـ میبیند و از آن هم ناراضی میشود و جدیت دانشگاه از نظرش میافتد. ثانیاً طرح رسالههایی را به استادان پیشنهاد میدهد که مطلقاً در دانشگاه نماینده ندارد. استادان که اغلب تدریس را وانهادهاند و در جستوجوی تحقیقاند چندان وقعی به دانشجو نمیگذارد، دانشجو نیز با سکوت یا با غر زدن تلافی میکند. نتیجه آنکه جدیت کار دانشگاهی برای استاد هم از دست میرود. در چنین وضعیتی که علوم انسانی برای هیچکس منجمله متولیان آن جدی نیست معلوم است که عدهای هم به صرافت میافتند که در کل آن شک کنند بدون آنکه چیزی جایگزین کنند.»
- مصاحبه با مجلهٔ خردنامه ۱۳۸۸[۱]
- «نامیدانه میگویم باید توازنی میان دانشگاه و فضای روشنفکری خارج از دانشگاه ایجاد شود. زمانی در اروپا روشنفکرانی آزاد (Free Lance) وجود داشتند که فکر میکردند دانشگاه حقیرتر از آن است که جای آنها باشد. بزرگترینشان سارتر بود. بعد از وقایع مه ۶۸ دانشگاه جا باز کرد که منتقدانش هم در درونش قرار بگیرند، به میشل فوکو میدان داد تا به همان خردی حمله کند که کانت دانشگاه را جای آن میدانست. به بوردیو میدان داد تا کل نظام آموزشی دانشگاهی را به باد شدیدترین انتقادات بگیرد، به نظریهپردازان پسااستعماری میدان داد تا کل نظام جدید غرب را واسازی کنند و منتقدان ژیژک ـکه ضدآکادمی سازشناپذیری استـ او را متهم میسازند بیشتر از ساعات تدریس آنان در دانشگاهها سخنرانی میکند. همه اینها طرحی تحقیقاتی دارند که در تدریس و تحقیق آدابش را رعایت میکنند. آنان فهمیدهاند که در هر نوع رقابتی میان دانشگاه و بیرون دانشگاه، همواره دانشگاه است که میبازد.»
- مصاحبه با مجلهٔ خردنامه ۱۳۸۸[۱]
- «در ایران گارد جدید در اواخر دوران سازندگی حمله خود را از جناح فرهنگی به گارد قدیمی آغاز کرد و گارد قدیمی را متهم ساخت که از حیث فرهنگی به غرب واداده است. گارد جدید مثل گارد قدیم در آن زمان سیاستهای اقتصادی بازار آزاد را که در سطح جهانی، آشکار و پنهان، دنبال میشد، قبول داشت و آن را «علم» اقتصاد میدانست. اما گمان میکرد که در جبهه فرهنگی نباید واداد. ربط میان آن علم و این فرهنگ چندان برایش مشخص نبود. با ادغام اقتصاد در فرهنگ، اقتصاد به حال خود رها شد و رویارویی گارد جدید با گارد قدیم در جبهه فرهنگ صورت گرفت. دوم خرداد رخ داد و این جنگ تشدید شد. رونق اقتصادی این دوره گارد جدید را که در جریان اجرای تعدیل اقتصادی چندان چیز دندانگیری نصیباش نشده بود به این فکر انداخت که میتواند کل گارد قدیم را از میدان بازی بیرون کند، و با اجرای تمام و کمال و برقآسای این برنامه یکشبه ره صد ساله بپیماید. در نتیجه معجونی ساخت مرکب از اقتصاد آزاد و غربستیزی «ریشهای». این معجون بسیار کارآمدْ گارد قدیم را در آغاز حیران ساخت و به نظر رسید که آنان قافیه را باختهاند. علم بومی سکه رایج روزگار شد.»
- «گارد جدید، گارد قدیم» ۱۳۹۲[۲]
- «جامعهشناسی و فلسفه و روانشناسی و علوم انسانی و ترجمه زیر ضربات سهمگین کسانی قرار گرفت که گمان میکردند اینبار کار را میبایست از «ریشه» درست کنند. مشکلْ آن زلف بیرون افتاده جوانان نیست، مشکلْ آن علومی است که به قول سولژنیستین از زیر پرده، کثافت غرب را به درون میکشند. کار به جایی کشید که یکی از مبلغان اعظم بازار آزاد مدعی شد که مفهوم «عدالت» مفهومی وارداتی است، بومی نیست، چیزی مثل جامعهشناسی و فلسفه و روانشناسی است، غربی است، کثافتی است که به درون خزیدهاست. اما مکتب مورد نظر آقایان عین «علم» اقتصاد است که جهانی است و ربطی به بوم این و آن ندارد و همین علم میگوید که دولت باید اموال را بالاخره یکجوری به کسانی به اسم کارآفرین بدهد، هرکه باشند. البته آنها در علن رانتخواری را ملامت میکردند. کجا نکردهاند؟»
- «گارد جدید، گارد قدیم» ۱۳۹۲[۲]
- «در جهان نوکیسگی فقط مصرف مهم نیست، نمایش آن هم مهم است. اینجا بود که دولت نهم و دهم دست به دامن کوروش کبیر و امثالهم شدند تا جایی برای برونرفت از این معضل پیدا کنند. اعلام کردند که اسب هست، اما دوران اسبسواری گذشتهاست و غیره: یعنی با واردات از پائین به گارد قدیمی و مردم فشار آوردند و با درست کردن ایدئولوژی جدید با کل سیستم شروع به چانهزنی کردند.»
- «گارد جدید، گارد قدیم» ۱۳۹۲[۲]
- «موضوع «تهاجم فرهنگی» جابهجا شد و از مبارزه با بچه مزلفها به مبارزه با علوم انسانی بدل شد.»
- «گارد جدید، گارد قدیم» ۱۳۹۲[۲]
- «از زمان مشروطیت تا کنون علما و دانشمندان ملت ایران را نکوهش کردهاند چون احساساتی هستند، جامعه مدنی بلد نیستند، دمدمیمزاجاند، نمیدانند چه میخواهند. آنان به جامعه ایران تاختهاند چون کلنگی است، نهاد ندارد، کوتاهمدت است و جز آن. ناسزاهای آکادمیک دیگر یادم نمیآید. آنان در عینحال غرب را ستودهاند زیرا که تحولاتی درونی و ذاتی در آن روی دادهاست. جامعه مدنی دارد، نهاد دارد، حزب دارد و جز آن. من این حرفها را رها میکنم و به مسئله حزب بازمیگردم. مقولات درون و ریشه و تاریخ را هم کنار میگذارم چون بر طبق ملاکهای خود غربیان مسئله درون و ریشه و تاریخ را میتوان به قول معروف واسازی (deconstruct) کرد و نشان داد که نمیتوان معنای تقابلهای درون/ بیرون، ریشه/ بیریشه، و ساخت/ تاریخ را معین کرد.»
- «گارد جدید، گارد قدیم» ۱۳۹۲[۲]
- «برای من خیلی جالب است که یک ملتی، یعنی دویست، سیصد هزار یک میلیون نفر میافتند به این ابتذال! میافتند به ابتذالی که میروند در مجلس ترحیم یک همچنین خواننده مسخرهای شرکت میکنند، گریه میکنند، توی سرشان میزنند و یک نفر در فیس بوک مینویسد که من تا ابد میسوزم!»
- سخنرانی در «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» ۱۳۹۴[۳]
- «صحبت من این است که چرا مردم ایران به این افلاس افتادند؟! چطور مردم ایران به این فلاکت افتادند؟... دولت بر مبنای یک سری فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد که یک سری ورزشکار را بیاورد، چون فکر میکردند که محبوبیت مردمی دارند، محبوبیت مردمی اینها هم بر مبنای همین محبوبیت مبتذلی است که همین الان وجود دارد»
- سخنرانی در «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» ۱۳۹۴[۳]
- «بسیار ساده است. (این) یعنی فرهنگ سوسولی.»
- سخنرانی در «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» ۱۳۹۴[۳]
- «پاپ خوانها که اول انقلاب هم همین پاپ خوانها مورد اتهام قرار گرفتند و گفتند اینها سوسولند. چه اتفاقی افتاد؟ لات و سوسول دست به دست هم دادند یعنی پاپ خوان و ورزشکار و امثال آنها که چه کنند؟ که سیاست واقعی این مملکت را داغون کنند و از بین ببرند و دولت، هر که هست، نه تنها با این مسئله مشکلی ندارد، تشویق میکند، استفاده میکند، توی ستادهای تبلیغاتی شان میآورد، سخنگوی شان میکند، مقام به آنها میدهد، کار به آنها میدهد، در تلویزیون برای شان تبلیغ میکند و حاصل هم همین میشود که در مرگ یک خوانندهای که فالش میخواند، در پایینترین سطح موسیقی جهان قرار دارد، … پاپ هم درجات دارد، موقعی که میمیرد به عنوان یک قهرمان ازش استقبال میکنند و تلویزیون میرود پای این ماجرا که تبلیغ کند. این ماجرا کاملادولتی و ملتی است.»
- سخنرانی در «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» ۱۳۹۴[۳]
- «آخرین کتابی را که خواندهام از ژیژک بود. در آن کتاب ژیژک جوکی را به این مضمون بیان میکند: از مارکس، انگلس و لنین سؤال میکنند که شما معشوقه دوست داری یا زن؟ مارکس که خیلی محافظه کار بود گفت زن، انگلس گفت معشوقه و لنین گفت هردو. مارکس و انگلس از لنین پرسیدند چرا هردو؟ لنین گفت برای اینکه به زنم بگویم پیش معشوقهام هستم و به معشوقه بگویم پیش زنم و بعد بروم هگل بخوانم. تمام حرف ژیژک در آنجا این است که یاد بگیرید و یاد بگیرید. وی میگوید بعد از انقلاب تمام توجه لنین این بودهاست که ما باید این فرهنگ بورژوایی غرب را به گونهای داخل روسیه بیاوریم. سوسیالیسم در یک کشور و ساختن سوسیالیسم دغدغه لنین نبود. تمام حرفی که لنین بر آن تأکید داشت، این بود که یاد بگیرید و یاد بگیرید. چی را یاد بگیرید؟ فرهنگ بورژوایی غرب را. گمان میکرد که اگر این فرهنگ بورژوایی غرب را یادنگیرید به باد فنا خواهیم رفت که به باد فنا هم رفتند. برای اینکه یادنگرفتند.»
- «گلایه نکنید، یاد بگیرید» ۱۳۹۵[۴]
- «بعضی از طرفداران جمهوری اسلامی هستند که نه دوره جنگ را قبول دارند، نه دوره اصلاحات، نه دوره مهرورزی و نه هیچ دورهای در تاریخ انقلاب. اینها در حالی که خودشان را رادیکالترین افراد میدانند، در عمل هیچ دورهای را قبول ندارند. اما در نظر خود را مومنترین میدانند. به گونهای صحبت میکنند که گویی تنها آنها وفادار به جمهوری اسلامی هستند و بقیه که از جاهایی دفاع میکنند و جاهایی را نقد میکنند، افراد منافق یا فریبکاری هستند که قصد فریب دادن دارند.»
- «گلایه نکنید، یاد بگیرید» ۱۳۹۵[۴]
- «یک طفولیتی در ما ایرانیان هست که من آرزو میکنم بازار آزاد آن را درمان کنم چرا که بازار آزاد یک طرف دیگر هم دارد که میگوید بخواهید و نخواهید من جای گلایه باقی نمیگذارم.»
- «گلایه نکنید، یاد بگیرید» ۱۳۹۵[۴]
- «دانشگاه دستگاه ایدئولوژیک دولت است و من هم که در آن کار میکنم مسوول این دستگاه هستم.»
- «گلایه نکنید، یاد بگیرید» ۱۳۹۵[۴]
- «طبقه متوسطی که پول دارد و کار نمیکند و شب تا صبح و صبح تا شب مشغول خوشگذرانی و نوشتن لاطائلات در مجازی و جو درست کردن است؛ «چرا زنان نمیروند ورزشگاه؟». برای اینکه تمام رستاخیز جهان را در آزادی جنسی، آزادی خرید، آزادی مصرف میداند و نه آزادی سیاسی. چنین آدمی اصلاً نیاز به آزادی سیاسی ندارد، مگر میخواهد چه بگوید؟! چیزی ندارد!»
- سخنرانی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات[۵]
دربارهٔ او
ویرایش- «ایشان در دهه ۱۳۸۰ هم در یک سخنرانی از مرگ جامعهشناسی… سخن گفت! در جشنواره جامعهشناسی کسی که از مرگ جامعهشناسی حرف بزند، باید کج سلیقه باشد. من با همه احترامی که برای ایشان قایلم… اما گاهی حرفهایی میزند که در شانش نیست. مثل اینکه در قضیه مرگ یک خواننده پاپ، ملت را تحقیر کرد. به هر حال جوان ۱۷–۱۸ ساله این آهنگها را میشناسد و دنبال میکند. ببینید مسائل ما مهمتر از اینهاست. با فرهنگ حذف، جامعه را نمیشود اداره کرد.»
- عبدالحسین نیکگهر، ۱۳۹۴[۶]
منابع
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ متین غفاریان، «مصاحبه یوسف اباذری»، مجله خردنامه (همشهری) شماره ۳۷، دی ۱۳۸۸، صص ۹۰–۸۴.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «گارد جدید، گارد قدیم»، هفتهنامه آسمان، شماره ۵۰، ۲۲ شهریور ۱۳۹۲، صفحهٔ ۳۱.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ «مرگ یک خواننده به مثابه پدیدهای جامعه شناسانه: مروری بر واکنش جامعه شناسان به تشییع جنازه پرشور مرتضی پاشایی»، روزنامه اعتماد، شماره ۳۳۳۱، ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، صفحهٔ ۷.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ «گلایه نکنید، یاد بگیرید»، روزنامه اعتماد، شماره ۳۵۲۶، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، صفحهٔ ۹.
- ↑ «اباذری: قالیباف نئولیبرال حق ندارد از ۹۶ درصد بگوید/ چرا مردم به جای شنیدن موسیقی فرهاد، میروند سراغ گوگوش؟!». خبرآنلاین. ۲۹ آذر ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۸.
- ↑ محسن آزموده، «جامعه ما بر اساس فرهنگ حذف عمل میکند: زمینه و زمانه جامعهشناسی در گفت وگو با عبدالحسین نیک گوهر»، روزنامه اعتماد، شمارهٔ ۳۴۲۴، ۵ دی ۱۳۹۴، صفحهٔ ۹.