کیهان: ادیسه‌ای فضازمانی فصل ۱ قسمت ۴

کیهان: ادیسه‌ای فضازمانی یک مستند علمی سریالی، محصول ۲۰۱۴ آمریکا می‌باشد.

مجری نیل دگراس تایسون.
عالم، همه آن چیزی است که وجود دارد وجود داشته است یا به وجود خواهد آمد. راوی

گفتاوردها

ویرایش
  • دیده‌ها رو نباید باور کرد
  • حس‌های ما میتونن گولمون بزنن
  • حتی ستاره‌ها هم. اون چیزی که نشون میدن نیستن
  • کیهان، همونطور که علم نشون داده
  • قوی تر از اون چیزیه که. ما تاحالا تصور کردیم
  • نور، زمان، فضا، گرانش
  • دست به دست هم واقعیت رو بوجود آوردند
  • چیزی که. از تجربه بشر فراتره
  • این جاییست که ما می‌خواهیم بریم
  • بامن بیاین
  • در سال، در شبی مثل امشب
  • اخترشناسی به نام ویلیام هرشل با پسرش جان
  • تو ساحل قدم می‌زد
  • هرشل اولین کسی بود که
  • به آبهای عمیق تره. اقیانوس کیهان نگاه کرد
  • اینجا جادویی که
  • نور با زمان انجام میده رو دید
  • ... پدر
  • به روح اعتقاد داری؟
  • بله پسرم
  • ج.. جدا؟
  • فکر نمی‌کردم
  • اوه، نه، نه از نوع روحی که آدما بهش اعتقاد دارن
  • نه... نه اصلا
  • بالا رو نگاه کن پسرم
  • و آسمون پر از روح رو ببین
  • ستاره ها؟ پدر
  • متوجه نمیشم
  • هر ستاره یک خورشیده. به بزرگی و روشنی خورشید خودمون
  • فقط تصور کن چقدر دورتر از خودمون خورشیدو باید ببری
  • تا به کم نوری و کوچکی یک ستاره بشه
  • ... سرعت نور ستاره‌ها خیلی زیاده
  • ... سریعتر از هر چیزی
  • اما نه در حد بی‌نهایت سریع
  • زمان میبره تا. نورشون به ما برسه
  • برای نور ستاره‌های نزدیک. سالها طول میکشه
  • برای بقیه، قرن‌ها
  • بعضی ستاره‌ها اونقدر دورن که
  • نورشون میلیون‌ها سال. طول میکشه تا به زمین برسه
  • نور بعضی ستاره‌ها زمانی به اینجا میرسه که
  • قبلا مردن
  • برای اون ستاره‌ها. ما فقط روحشونو می‌بینیم
  • ما نورشونو می‌بینیم
  • اما اجسادشون خیلی خیلی وقت پیش از بین رفته
  • جان، من گذشته رو دیدم
  • بیشتر از هر کسی قبل از خودم
  • میلیون‌ها سال قبل رو
  • ویلیام هرشل اولین کسی بود که فهمید
  • یک تلسکوپ. یک ماشین زمانه
  • ما نمیتونیم به آسمان نگاه کنیم
  • بدون اینکه گذشته رو ببینیم
  • نور در یک ثانیه، سیصد هزار کیلومتر رو طی میکنه
  • یا به عبارتی مایل
  • این تقریبا به اندازه. فاصله بین زمین و ماهه
  • پس ماه تقریبا. یک ثانیه-نوری دوره
  • دفه بعدی که، شما به ماه نگاه می‌کنید
  • شما یک ثانیه. به گذشته نگاه می‌کنید
  • ... خورشید
  • در حقیقت اونجا نیست
  • در واقع دو دقیقه دیگه
  • در بالای خط افق قرار میگیره
  • طلوع خورشید یک توهمه
  • اتمسفر زمین اشعه خورشید وارده به جو رو خم میکنه
  • مثل یک لنز. یا یک لیوان آب
  • پس ما تصویر منعکس شده خورشید رو ... در بالای خط افق می‌بینیم
  • قبل ازینکه خود خورشید. به اون نقطه برسه
  • خورشید پشت سر من یک سرابه
  • چیزی بیشتر از یک تصویر موهوم نیست
  • یک تصویر که تو یک روز گرم
  • در انتهای یک جاده بیابونی قرار میگیره
  • نور خورشید تقریبا دقیقه، طول میکشه تا به زمین برسه
  • پس خورشید دقیقه-نوری دوره
  • از زمین، ما فقط میتونیم خورشید رو
  • طوری که دقیقه پیش بوده، ببینیم
  • و یک چیز دیگه
  • در واقع خورشید اصلا "طلوع" نمیکنه
  • زمین میچرخه. و ما با زمین می‌چرخیم
  • ممکنه اینطور به نظر نیاد، اما دقیقا در همین لحظه
  • من دارم سریع تر از، یک هواپیمای جت حرکت می‌کنم
  • و همینطور شما. و هرکسی روی کره زمین
  • وقتی من روی کره زمینم
  • ... اون افق
  • در واقع اصلا وجود نداره
  • هیچ خطی وجود نداره
  • خط افق یک توهم دیگس
  • فاصله بین زمین
  • و بیرونی ترین سیاره، نپتون
  • همینطور که بدور خورشید میگردن. تغییر میکنه
  • بطور میانگین چهار ساعت-نوری
  • پس برای ما روی زمین
  • نپتونی که می‌بینیم همیشه ... نپتون چهار ساعت گذشته است
  • چهار ساعت-نوری
  • اما فواصل بین سیاره‌ها
  • ... حتی دورترینشون
  • مثل قدم‌های یک نوزادند در مقایسه با مقیاس‌های بزرگتر
  • ستاره‌ها و کهکشان‌ها
  • به محظ اینکه حوالی خورشید (منظومه شمسی) را، ترک می‌کنیم
  • باید مقیاس اندازه‌گیری فواصل رو
  • از ساعت-نوری به سال-نوری تغییر بدیم
  • یک سال-نوری. معیار اندازه‌گیری فاصله در کیهان است
  • یک سال-نوری تقریبا برابر است با، ده تریلیون کیلومتر
  • یا تقریبا شش تریلیون مایل
  • سال-نوری یک مقیاس اندازه‌گیری است. درست مثل متر و مایل
  • یک سال-نوری برابره با. فاصله‌ای که نور در یک سال طی میکنه
  • نزدیکترین ستاره به خورشید، پراکسما سنچیوری
  • کمی بیشتر از چهار سال-نوری. از زمین فاصله داره
  • چهار سال-نوری چقدر دوره؟
  • ویجر، سفینه فضایی ناسا
  • با سرعتی بیشتر از کیلومتر در ساعت حرکت میکنه
  • حتی با این سرعت فضایی بیشتر از سال
  • ویجر طول میکشه تا. به نزدیک ترین ستاره برسه
  • و ستاره‌های خوشه پروین
  • سال-نوری دورند
  • سفینه خیالی
  • دارای قابلیتی خارق العاده است
  • درواقع، قابلیتی خاص
  • این قابلیت برای ما ممکن میکنه که ببینیم
  • وقتی نور از یک ستاره یا کهکشان خیلی دور صاتع میشه
  • در سفر طولانیش به سمت زمین. چه اتفاقی می افته
  • وقتی نوری از خوشه پروین صاتع شد، تقریبا چهارصد سال پیش
  • گالیله داشت برای اولین بار، به درون یک تلسکوپ نگاه می‌کرد
  • چند سال بعد، او تلاش کرد، تا سرعت نور رو اندازه‌گیری کنه
  • اما نتونست
  • او نقشه خیلی هوشمندانه‌ای داشت اما تکنولوژی اون زمان
  • به اندازه کافی خوب نبود برای اندازه‌گیری سرعت
  • اجسامی که باسرعت نور حرکت می‌کنند
  • وقتی ما از زمین به، سحابی خرچنگ نگاه می‌کنیم
  • درواقع ما داریم به زمانی. در گذشته نگاه می‌کنیم
  • سحابی خرچنگ، زمانی ستارهٔ بزرگی بود
  • ده برابر جرم خورشید
  • تا اینکه منفجر شد و. به یک سوپرنوا تبدیل شد
  • حال در قلبش یک پلسار قرار دارد
  • یک ستاره درحال سقوط، به اندازه یک شهر
  • که بار در ثانیه میچرخه
  • مغناطیسی چرخان این پلسار داره
  • به الکترون‌های اطرافش ظربه وارد می‌کند
  • و شتابی تقریبا برابر با. سرعت نور به اونها میده
  • الکترونها با نوری آبی میدرخشن که پیچه‌های گاز اطراف رو روشن میکنه
  • سحابی خرچنگ
  • سال-نوری از زمین فاصله داره
  • بعضی بر این باورند که
  • سال-نوری برابره با. عمر کل جهان هستی
  • اما اگر جهان فقط، سال-نوری عمر داشت
  • چگونه ما می‌توانستیم نور هرچیزی که دورتر از
  • سحابی خرچنگ است رو ببینیم؟
  • نمیتونستیم
  • در این صورت زمان کافی برای نور وجود نداشت
  • تا به زمین برسه از هرچیزی که دورتر
  • از سال-نوری. تا زمین فاصله داره
  • این فقط زمان کافی برای نوریه که
  • در قسمت کوچکی از. کهکشان راه شیری ما قرار داره
  • برای باور جهانی
  • به جوانیه، شش یا هفت هزار سال
  • باید نور قسمت اعظمی از، کهکشان راه شیری دیده نمی‌شد
  • از نور صد میلیون کهکشان دیگه
  • که در جهان بصری وجود داره بگذریم
  • مرکز همین کهکشان خودمون
  • تقریبا سال-نوری. از زمین فاصله داره
  • نور تابیده شده از مرکز کهکشان راه شیری
  • که امروز می‌بینیم ... وقتی صاتع شد که
  • اجداد ما درحال پیدا کردن راهی برای
  • ... مغلوب ساختن مرگ
  • از راه هنر
  • با تاثیر گذاشتن روی کسایی که، سالها بعد از اینکه اونها رفتن، میان
  • نور کهکشان سومبررو، که امروز ما می‌بینیم
  • سی میلیون ساله س
  • اجداد ما روی درختها زندگی میکردن
  • وقتی این نور صاتع شد
  • آنها تقریبا کیلو وزن. و دمهای دراز داشتن
  • اما هنوز سی میلیون سال-نوری
  • حیاط پشتی کیهان ماست
  • اون کهکشان قسمتی، از خوشه کماست
  • که میلیون سال-نوری دوره
  • تو زمین چه اتفاقی داشت می‌افتاد
  • وقتی نوری که دارین میبینبن سفرشو به سمت زمین شروع کرد؟
  • نه قاره آشنا ای. نه اقیانوس یا رودخانه‌ای
  • اجداد دورمون داشتند آب رو به مقصد. خشکی ترک میکردن
  • نور خیلی پیریه
  • اما حتی نزدیکه به. پیرترین نوری که میتونیم ببینیم نیست
  • پیرترین نور خیلی ضعیفه
  • یک روح رنگ پریده در شب
  • اون لکه قرمز درون دایره رو می‌بینید؟
  • اون یکی از پیرترین کهکشان هاییه. که ما تا به حال دیدیم
  • شما دارید به نور یک ستارهٔ. میلیارد ساله نگاه می‌کنید
  • که توسط تلسکوپ هابل. گرفته شده
  • که از اولین نسل ستاره‌ها میاد
  • اون زمان چه اتفاقی داشت روی زمین می‌افتاد؟
  • هیچ اتفاقی
  • هیچ زمینی وجود نداشت، نه خورشیدی، نه کهکشان راه شیری ای
  • اینها چهار میلیارد سال بیشتر عمر ندارند
  • وقتی ما سعی کنیم حتی عمیق‌تر تو، جهان هستی نگاه کنیم
  • به چیزی می‌رسیم که ... انتهای فضا به نظر میرسه
  • ... اما در واقع
  • آغازه زمانه
  • زمین مارو به سمت خودش میکشه
  • زندگی ما یه مبارزه بی امان. با نیروی گرانشه
  • این دختر کوچولو داره تمام تلاششو میکنه
  • تا از چاه جاذبه بیرون بیاد
  • از اولین تلاشهامون برای ایستادن، تا آخرین نفسهامون
  • داریم تلاش می‌کنیم که. به کشش زمین غلبه کنیم
  • ما در یک میدان نیرو به دنیا میایم، زندگی می‌کنیم و می‌میریم
  • چیزی که خودش به اندازه جهان هستی عمر داره
  • اما عمرش چقدره؟
  • برای تجسم عمر. میلیارد سالهٔ جهان
  • ما تمام عمر کیهان رو
  • در یک سال تقویمی فشرده کردیم
  • نیمه شبه دسامبر. همین حال حاضره
  • و اول ژانویه. آغازه زمانه
  • اون مه درخشان رو می‌بینید؟
  • تابشی بازمانده از بیگ بنگه
  • انفجاری که. میلیارد سال پیش
  • جهان رو بوجود آورد
  • الان، ما روی اولین لبهٔ. شناخت فضا و زمان هستیم
  • اما چه اتفاقی داشت قبل از بیگ بنگ می‌افتاد؟
  • هیچکس نمیدونه
  • هیچ شواهدی از قبل. از اون موقع باقی نمونده
  • ما چند ایده احمقانه داریم
  • درمورد اینکه جهان هستی از کجا اومده
  • چیزی که به موقش درموردش صحبت می‌کنیم
  • ما کجای جهانیم؟
  • دقیقا در مرکز
  • در جهان بصری. همه میخوان احساس خاص بودن کنن
  • مهم نیست تو چه کهکشانی زندگی کنی
  • وقتی به جهان هستی نگاه کنی خودت رو در مرکز
  • کیهان می‌بینی
  • اما این فقط یک توهمه
  • در واقعیت، هیچ مرکزی وجود نداره
  • و افق کیهانی دیگه معنا پیدا نمیکنه
  • مثل افق دریا
  • اینو وقتی می‌فهمی که سرعت بینهایت نوری داشته باشی
  • تو جهانی که ابتدای از نظر زمان داره
  • چند صد میلیون سال بعد از بیگ بنگ
  • ابرهای وسیعی از هیدروژن و هلیوم
  • به شکل اولین ستاره‌ها و کهکشان‌ها متراکم شدن
  • با این منابع جدید نور
  • سالهای طولانی تاریکی جهان به پایان رسید
  • همانطور که جهان به پخش شدن ادامه می‌داد
  • تکامل کیهانی در مقیاس‌های بزرگتر آشکار شد
  • وقتی نسل اول ستاره‌ها مردن
  • آنها عناصر مهمتری رو، در فضا کاشتن
  • ممکن کردن فرم سیاره‌ها
  • و در نهایت، زندگی
  • ماده و انرژی در بیگ بنگ شکل گرفتن
  • اما این همش نیست
  • فضا و زمان هم بوجود اومد
  • و همه نیروهایی که مواد رو بهم متصل میکنه
  • مثل گرانش
  • اسحاق نیوتون قانون ریاضی ای رو کشف کرد
  • که توضیح میده گرانش چطور کار میکنه
  • با این قانون، تونست. حرکات سیاره‌ها رو توجیه کنه
  • بیشتر از صد سال بعد
  • ویلیام هرشل فهمید که. گرانش کارهای بیشتری هم میتونه انجام بده
  • جان، میتونی یک راز رو نگه داری؟
  • بله پدر
  • من یه کشفی کردم که. تا به حال به کسی نگفتم
  • نیروی گرانشی که ... مارو روی زمین نگه میداره
  • همون نیروی گرانشی که نیوتون نشون داد
  • ... سیاره هارو توی مدارشون نگه میداره
  • من کشف کردم که
  • درمورد ستاره‌های دور هم صدق میکنه
  • پدر... شما اینو از کجا میدونید؟
  • میتونی صورت فلکی شیر رو پیدا کنی؟
  • اوناهاش
  • آفرین
  • حالا میتونی ستاره‌ای که
  • سر شیر رو به بدنش وصل میکنه رو پیدا کنی؟
  • اون یکی
  • اون ستاره در واقعیت دوتا ستارس
  • اونقدر بهم نزدیکن که. به نظر یکی میان
  • من از خیلی وقت پیش ازین که تو
  • بدنیا بیای با تلسکوپم نگاشون می‌کردم
  • اونا خیلی آروم به دورهم میرقصن
  • آروم تر از هر سیاره‌ای که. بدور خورشید میچرخه
  • خیلی از ستاره‌هایی که، امشب می‌بینیم
  • احتمالا اکثرشون
  • با ستارهٔ نامرعی ای میرقصن
  • نیروی گرانش. تمام آسمان رو کنترل میکنه
  • یک قرن قبل
  • اسحاق نیوتون نیز نظرش به
  • فقدان یک مکانیسم برای گرانش جلب شد
  • چطور اجسام دور از هم که بینشون فضای خالیه
  • میتونن به روی هم تاثیر بگذارن بدون هیچ لمسی؟
  • "این "کنش در فاصله اسمی که نیوتون به رویش گذاشت) گیچش کرد)
  • در قرن نوزدهم مایکل فرودی کشف کرد که
  • ما با میدان‌های نیروی نامرعی احاطه شدیم
  • این نشون داد که گرانش چطور کار میکنه
  • سیب و زمین هم دیگر رو لمس نمیکنن
  • اما میدان بینشون چرا
  • او این میدانهارو به شکله خطوط نیروی گرانش تصور کرد
  • ... که از هر جسم بزرگی به سمت فضا تابیده میشه
  • زمین، ماه، خورشید، هرچیزی
  • جواب سوالی که نیوتون رو
  • گیج کرده بود اینجا بود
  • در سال، جیمز کلرک مکسول ایده فرودی در مورد
  • میدانهای الکتریکی و مغناطیسی رو
  • به قوانین ریاضی ترجمه کرد
  • او کشف کرد که این میدانها. بصورت امواج در فضا حرکت میکنن
  • وقتی سرعت این امواج رو محاسبه کرد
  • سرعت نور محاسبه شد
  • ما شروع کردیم به کشف ریسمانهای
  • پردهٔ نقش دار آسمان
  • اما ما هنوز توانایی درک طرح غنی ای که
  • زمان، نور، فضا. و گرانش بافته بودن، رو نداشتیم
  • وقتی آلبرت انیشتن در برلین
  • برروی تئوری گرانش کار می‌کرد
  • تصویر این سه مرد رو. در ذهن خودش داشت
  • میدونست که بر روی. شانه‌های اونها ایستاده
  • سالها قبل، وقتی نوجوان بود چیزی به ذهنش رسید
  • که مثل یک زلزله بود
  • این اتفاق در یک روز تابستان
  • در ایتالیا. وقتی درحال رویاپردازی‌های روزانه بود رخ داد
  • در تابستان سال
  • پدر انیشتن در آلمان ورشکست شد
  • و خانواده انیشتن به اینجا. یعنی شمال ایتالیا نقل مکان کردن
  • انیشتن جوان عاشق دور زدن دراین خیابانها
  • و آزاد کردن ذهنش برای گشتن و دیدن بود
  • یه چیزی اینجا هست که. زمان رو بی‌معنی میکنه
  • هیچ چیز اینجا از موقعی که
  • انیشتن اینجا رویاپردازی می‌کرد. عوض نشده
  • یک روز انیشتن شروع کرد به فکر کردن در مورد نور
  • و اینکه نور چقدر سریع حرکت میکنه
  • تو زندگی روزمره ما همیشه سرعت یک جسم متحرک رو
  • نسبت به یک چیز دیگه مقایسه می‌کنیم
  • چیزی که. به نظر حرکت نمیکنه
  • چیزی در کیهان که. در حرکت نیست
  • برای مثال، من تقریبا، باسرعت ده کیلومتر در ساعت حرکت می‌کنم
  • نسبت جسمی به نظر ثابت مثل زمین
  • اما همونطور که قبلا گفتم. زمین حرکت میکنه
  • زمین تقریبا با سرعت کیلومتر در ساعت بدور خودش درحال حرکته
  • و با سرعتی بیشتر از
  • صدهزار کیلومتر بر ساعت. به دور خورشید میچرخه
  • و خورشید در کهکشان راه شیری، با سرعت
  • نیم میلیون مایل در ساعت درحرکته
  • و کهکشان راه شیری در جهان تقریبا با سرعت
  • یک و نیم میلیون در ساعت در حرکته
  • هیج مکان ساکنی در کیهان وجود نداره
  • همهٔ طبیعت در حرکته
  • حتی برای انیشتن جوان هم سخت بود که
  • چند استاندارد مطلق برای اندازه‌گیری
  • تمام آن حرکات نسبی تصور کنه
  • این کتابیه که
  • انیشتن رو وقتی فقط یک. پسر بچه بود، تحت تاثیر قرار داد
  • به یک بچه یک کتاب بده. و دنیا رو عوض کن
  • به طریقی، حتی جهان هستی رو
  • ... به این نگاه کنید، اولین صفحه
  • این صفحه سرعت شگفت آوره
  • الکتریسیته رو در سیمها نشون میده
  • و همینطور سرعت نور در فضا رو
  • انیشتن چیزی رو که وقتی بچه بود ازین کتاب یاد گرفت رو
  • به خاطر سپرد
  • و شاید، برای اولین بار، درست همینجا
  • کنجکاو شد که دنیا چطور بود اگر
  • می‌توانستیم با سرعت نور حرکت کنیم
  • هرچه انیشتن بیشتر درموردش فکر می‌کرد
  • بیشتر سردرگم می‌شد
  • اگه سفر با سرعت نور رو تصور کنید
  • در همه جا تضادهایی به چشم میاد
  • انیشتن شکه شد وقتی فهمید که
  • بیشتر چیزهایی که بی دلیل به عنوان، یک اصل پذیرفته شده بودن
  • حتی با توجیه‌هایی به ظاهر قوی
  • تنها یک اشتباه ساده بودن
  • موقع سفر با سرعت نور
  • مقررات خاصی وجود داره که. باید رعایت بشن
  • انیشتن این مقررات خاص رو "اصول نسبیت" نامید
  • این خانوم جوان رو که باسرعت از جلومون با موتورسیکلت رد شد
  • رو در نظر بگیرید
  • تصور کنید که موتورشو داره
  • تو کیهان میرونه
  • نوری که از یک جسم درحال حرکت صاتع میشه، بازهم با همان
  • سرعت نور حرکت میکنه اهمیتی نداره که جسم
  • ساکن باشه یا درحال حرکت
  • سرعت جسم به سرعت نور اضافه نمیشه
  • نور موتورسیکلت
  • بازهم باهمان سرعت نور حرکت میکنه
  • دستور طبیعت
  • "هیچ سرعتی به سرعت نور اضافه نمیشه"
  • همچنین، هیچ جسم ماده‌ای
  • نمیتونه با سرعت نور. یا با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کنه
  • هیچ چیزی در فیزیک وجود نداره که مانع حرکت شما
  • با سرعتی نزدیک به سرعت نور بشه
  • داشتن سرعتی معادل. درصد سرعت نور مشکلی نداره
  • اما هرچقدر هم که سخت تلاش کنید
  • نمیتونید به درصد برسید
  • درحقیقت برای وجود منطقی سازگار
  • باید یک حد سرعت کیهانی وجود داشته باشه
  • صدای ضربه شلاق، که در نوک شلاق تولید میشه
  • از سرعت صوت سریعتر حرکت میکنه
  • یک شک موجی تولید میکنه
  • یک انفجار صوتی کوچیک. در یکی از مناظر طبیعی ایتالیا
  • صدای رعدوبرق هم به همین روش عمل میکنه
  • صدای جت مافوق صوت درحال گذر هم به همین ترتیب
  • پس برای چی سرعت نور
  • حد سفت و سخت تری نسبت به سرعت صوت داره؟
  • جواب فقط اینکه سرعت نور
  • یک میلیون بار بیشتره، نیست
  • و این فقط هم یک مشکل مهندسی نیست
  • مثل ساختن اولین موتور جت فراصوت
  • درعوض، حد نور
  • یک قانون اساسی طبیعته
  • مثل قانون گرانش
  • انیشتن چارچوب مطلقش رو برای جهان پیدا کرد
  • یک ستون استوار درمیان همه حرکات نسبی
  • درون حرکات کیهان
  • نور با سرعت خودش حرکت میکنه
  • تندی یا کندی سرعت منبع نور درحال حرکت اهمیتی نداره
  • سرعت نور ثابته. مرتبط با هر چیز دیگه‌ای
  • هیچ چیز هیچ وقت نمیتونه به نور برسه
  • قوانین طبیعت چیزهایی اند که
  • غیر قابل شکستن هستن
  • کار علم فیزیک پیدا کردن این احکامه
  • احکامی که در همه فرهنگها یکیست
  • یا در همه زمانها
  • و در همه نقاط کیهان صدق میکنه
  • دلیلش همینه، همونطور که انیشتن نشون داد
  • در سرعتی نزدیک به سرعت نور. اتفاقات جالبی میفته
  • سفر با سرعتی نزدیک به سرعت نور
  • یکی از اکسیرهای زندگیه
  • چون ساعت سیستم بیولوژیکی وابسته به شرایطی که
  • پشت سر گذاشتین سرعتش کم میشه
  • این پدیده ممکنه برای ما انسانها
  • کسایی که تنها یک قرن یا بیشتر زندگی میکنن
  • یک وسیله علمی برای، سفر به ستاره‌ها میسر کنه که
  • جایی که جادوی زمان
  • دیوانه کننده میشه
  • در قرن نوزدهم ویلیام هرشل اخترشناس
  • عاشق درمیان گذاشتن شگفتی‌های طبیعت
  • با پسرش جان، بود
  • یه زمانی یه دوستی داشتم، یه رفیق خیلی باهوش
  • یه ستاره‌شناس به اسم جان میچل که
  • تو شهر لیدز زندگی می‌کرد
  • مرد بیچاره وقتی تو بچه بودی مرد
  • خدا بیامرزتش
  • او عقیده داشت که بعضی ستاره‌ها
  • نامرعین
  • اونا وجود دارن، ولی ممکنه ما هیچوقت نبینیمشون
  • جان این ستاره هارو "ستاره‌های تاریک" نام گذاری کرد
  • پدر، با کمال احترام
  • ولی مطمعنا دوستت اشتباه میکرده
  • اگه هیچکس نمیتونه ببینتشون
  • ما از کجا میتونیم بفهمیم که وجود دارن؟
  • جان، تو اون مردی که این رده پاهارو گذاشته رو دیدی؟
  • نه پدر
  • ندیدم
  • اما از کجا میدونی که اون مرد وجود داره؟
  • جان مچل یکی از بزرگترین دانشمندان بود
  • که احتمالا تا به حال اسمشو نشنیدین
  • او در قرن هیجدهم در انگلستان. زندگی و کار می‌کرد
  • فقط یه قاب عکس ازش وجود داشت. که اونم دیگه وجود نداره
  • او یک بار توسط یکی از آشناهاش
  • یک مرد "کوچیکه کوتوله چاقه سیاه" توصیف شد
  • مچل ستاره عظیمی رو درنظر گرفت که
  • اونقدر بزرگه، که هیچ چیز، حتی نور
  • نمیتونه از چنگ جاذبش فرار کنه
  • ستاره تاریکو میتونین پیدا کنین؟
  • نمیتونین با چشم بطور مستقیم ببینیتش
  • اما میتونه در ساحل کیهان یه رده پاهایی
  • از خودش بجا بزاره
  • مچل فهمید که ممکنه ما قادر باشیم بعضی ازین
  • ستاره‌های تاریک رو بخاطر. قدرت جاذبه زیادشون، پیدا کنیم
  • اگر یک ستاره تاریک، نزدیکه
  • یک ستاره کوچکتره نورانی باشه
  • این ستاره نورانی اینطور بنظر میرسه که داره دوره یک مدار کوچک میچرخه
  • مداری که بدور هیچی نیست
  • با اینکه نمیتونیم ببینیمش
  • ولی میدونیم که چیزی با جرمی زیاد
  • بیاد اونجا باشه
  • یک ستاره تاریک
  • یا چیزی که ما امروز بش "چاله تاریک" میگیم
  • یک چاله تاریک چه شکلیه
  • و داخلش چیه؟
  • به اونم می‌رسیم، ولی اول
  • بیاید یه سری به زادگاه من بزنیم
  • شهر نیویورک
  • جایی که انگار
  • همه چیز همیشه. دائماً در حرکته
  • من بیشتر عمرم اینجا زندگی کردم
  • همیشه یه چیز جدید برای دیدن وجود داره
  • اما یک چیز هیچوقت تغییر نمیکنه... جاذبه
  • جاذبه روی زمین تو چهارونیم میلیارد سال گذشته
  • هیچ تغییری نکرده
  • اما چی می‌شد اگه، همین امروز میتونیستیم تغییرش بدیم؟
  • جاذبه یه چیز طبیعی
  • بشکله زمان در فضاست
  • همونطور که انیشتن نشون داد
  • فضا میتونه بدون محدودیت منقبض و
  • منبسط و درهم پیچیده بشه
  • اگر اندازه یا چگالیه زمین
  • ذره‌ای تغییر کنه
  • جاذبش هم تغییر میکنه
  • محدودیه بی‌نهایتی از احتمالات وجود داره
  • نیویورکی‌ها در خونشون احساس راحتی میکنن
  • تو کشش گرانشی زمین
  • چیزی ک "یک جی" نامیده شده
  • فرض کنید جاذبه رو تو یکی از. خیابونای نیویورک خاموش کنیم
  • مردم و اشیا به حرکت در میان
  • و شروع به پرواز کردن میکنن
  • حالا اگه جاذبه رو بیشتر کنم چی؟
  • مثلا، بگیم، هشت یا نه جی
  • بدون دلسوزی
  • بیاید منطقه رو خالی کنیم
  • این تقریبا همون مقدار گرانشیه
  • که یک خلبان در چرخش در سرعت بالا حس میکنه
  • بودن بمدت چند دقیقه، تو این گرانش صدمه‌ای بهتون نمیزنه
  • اما بودن تو این مقدار گرانش راحت نیست
  • تو صدهزار جی
  • حتی شیرهای آتش‌نشانی له میشن
  • بخاطر وزن زیاد خودشون
  • اما در چند میلیون جی
  • حتی نور هم تحت تاثیر جاذبه قرار میگیره
  • نور هنوز در سرعت خودش حرکت میکنه
  • اما راهی برای فرار نداره
  • ... ستارهٔ تاریک مچل
  • چاله سیاه ما
  • نزدیک ترینشون ممکنه. نزدیک تر از اون چیزی باشه که فکر می‌کنید
  • هر ستاره‌ای نمیتون تبدیل به یک چاله سیاه بشه
  • تقریبا یک در هزار ستاره‌ای پیدا میشه که. به اندازه کافی بزرگ باشه
  • نزدیکترینش میتونه در فاصله صد سال-نوری از زمین باشه
  • چاله‌های سیاه خلا پاکن‌های اسطوره ایه کیهانیه علمی تخیلی نیستن
  • اونها نمیرن این طرف و اون طرف. جهان‌های از همه جا بیخبر رو قورت بدن
  • شما باید برید پیششون
  • اما اگه این کارو کنید
  • ممکنه این آخرین چیزی باشه که می‌بینید
  • ما هموناییم که از چند میلیون جی گرانش فراری ایم
  • فراموش نکنید. اینا (چاله‌های سیاه) حتی نور رو هم قورت میدن
  • باید فاصلمونو باهاشون حفظ کنیم
  • وقتی ستاره‌های غول پیکر سوخت هسته‌ای شونو تموم میکنن
  • دیگه نمیتونن به اندازه کافی داغ بمونن
  • تا در مقابل بداخل کشیدن. جاذبه خودشون مقاومت کنن
  • غول پیکر ترین ستاره‌ها در تاریکی ناپدید میشن
  • و فقط از خودشون جاذبشونو باقی میزارن
  • چاله سیاه جسد چروکیده ستاره غول پیکر رو
  • پنهان میکنه
  • ستاره خودشو جمع و چروکیده میکنه
  • به چیزی کوچکتر از تاریکی
  • تنها به عرض کیلومتر
  • ... این اولین چاله سیاه کشف شده است
  • سیگنس ایکس-یک
  • چطور ما از روی زمین چیزی به این کوچکی و تاریکی
  • و دوری رو پیدا کردیم؟
  • ما با نوع دیگه‌ای از نور بهش نگاه کردیم. اشعه ایکس
  • در نور اشعه ایکس، ما نور ستاره آبی رو ازدست میدیم
  • چون سطحش تنها درجه گرمه
  • اما دیسک گاز صد میلیون درجه ایه اطراف چاله سیاه
  • در اشعه ایکس به روشنی میدرخشه
  • همونطور که ویلیام هرشل کشف کرد
  • بیشتر ستاره‌ها یک همراه نزدیک دارند. و بشکل یک سیستم جفت ستاره‌ای هستند
  • اما اگه یکی از این جفت غول پیکر باشه
  • ولی دیگری فشرده شده باشه
  • ستاره کوچکتر میتونه اتمسفر جفتش رو
  • تحلیل و به سمت خودش بکشه
  • این ارتباط نگران کننده. میتونه برای میلیونها سال ادامه پیدا کنه
  • اتمسفر ستاره بزرگتر مکیده میشه به سمت
  • یک دیسک درخشانه داغه پیوسته درحال رشد که به اطراف میچرخه
  • مارپیچیی که به یک چاله سیاه منتهی میشه
  • نیروی جاذبه گاز ستاره آبی رو
  • بسمت مارپیچ مرگ میکشه
  • گاز از مرزهای فضا میگذره
  • و دیگه هیچ وقت دیده نمیشه
  • مرز سرنوشت ساز که یک چاله سیاه‌رو از
  • بقیه هستی جدا میکنه. افق سانحه نامیده شده
  • از نقطه نظر ما ماده موجود در دیسک
  • هرچه به افق سانحه نزدیکتر میشه، سرعتش کمتر میشه
  • اما هیچوقت کاملا بهش نمیرسه
  • ... اما اگر شما سوار بر این گاز در مارپیج باشین
  • ... که من این کارو پیشنهاد نمی‌کنم
  • در عرض چند ثانیه از افق سانحه رد میشید
  • بطرف مکانی کشف نشده. که هیچ مسافری ازش برنمیگرده
  • ما قلب ده‌ها کهکشان رو کنکاش کردیم
  • و در هر مورد، یک چاله سیاه. فوق عظیم پیدا کردیم
  • کهکشان ما استثنا نیست
  • نزدیکترین ستاره‌ها به مرکز کهکشانمان با سرعت
  • چهل میلیون کیلومتر در ساعت حرکت میکنن
  • چه چیزی باعث شده اینقدر سریع حرکت کنن؟
  • تنها توجیه منطقی اینه
  • که یک چیزی با جرمی برابر
  • چهار میلیون خورشید. در مرکز کهکشان ما وجود داره
  • پس نور سوزان چهل میلیون خورشید کجاست؟
  • از اونجایی که نمیتونیم ببینیمش
  • احتمالا باید داخل یک چاله سیاه زندانی شده باشه
  • زمین به اندازه کافی دور هست که امن باشه
  • دنیاهای دیگه شاید اینقدر شانس نداشته باشن
  • اگر به طریقی از سفر پر خطر افق سانحه
  • جون سالم بدر بردید
  • قادر خواهید بود نگاهی بندازید
  • و تمام تاریخ آینده جهان رو ببینید
  • قبل از اینکه قرار باشه چشماتون ببینشون
  • چطور؟
  • چون وقتی فضا با جاذبه زیاده
  • یک چاله سیاه منحرف بشه
  • زمان به سمت پایان کشیده میشه
  • اما چیه چیزی در مقابل تونه؟
  • قبل از اینکه به این برسیم باید بهتون اخطار بدم که
  • داریم به منطقه علمی کشف نشده‌ای پا می‌زاریم
  • تمام چیزی که میدونیم، اینه که ممکنه اونجا قوانین فیزیک کشف نشده‌ای وجود داشته باشه
  • که مرکز یک چاله سیاه‌رو کنترل میکنه
  • اما قبل از اینکه انیشتن بعدی بدنیا بیاد
  • بیاید یک آزمایش ذهنی انجام بدیم
  • این همون روشیه که جان مچل در قرن هجدهم
  • ستاره‌های تاریک رو تصور کرد
  • و همون روشی که انیشتن ... نظریه نسبیت رو درک کرد
  • پدر، شما به روح اعتقاد داری؟
  • اوه، نه، نه روحی که. آدما بهش اعتقاد دارن
  • نه، نه اصلا
  • اما پسرم، بالا رو نگاه کن
  • و آسمان پر از روح رو ببین
  • اگه بتونید از سفر به، یک چاله سیاه جون سالم بدر ببرید
  • ممکنه یه مکان و زمان دیگه
  • در دنیای خودمون پیدا کنید
  • ... که بشه فرمان نسبیت رو دور زد
  • هیچ چیزی سریع تر از. نور نمیتونه حرکت کنه
  • هیچ چیز در فضا نمیتونه. سریع تر از نور حرکت کنه
  • اما فضا همش پوچی نیست
  • خواصش میتونه کم یا زیاد بشه. و یا دست کاری بشه
  • وقتی این اتفاق بیفته. زمان هم میتونه دست کاری بشه
  • انیشتن فهمید که فضا و زمان دو جنبه از
  • یک چیز واحدن، فضا-زمان
  • فضا-زمان میتونه طوری دست کاری بشه که
  • شمارو با هر سرعتی هرجایی ببره
  • چاله‌های سیاه ممکنه. تونل‌هایی درمیان جهان هستی باشن
  • در این سیستم متروی میان-کهشکانی شما میتونید به دورترین
  • مکانهای فضا-زمان سفر کنید
  • یا حتی ممکنه به جایی. جالب تر برسید
  • ممکنه خودمونو تو یه دنیای. کاملا متفاوت ببینیم
  • اما چطور ممکنه یک دنیای کاملا متفاوت، تو یک چاله سیاه جا بشه
  • دنیایی که تنها قسمت کوچکی از دنیای ماست؟
  • این یک جادوی دیگه فضا-زمانه
  • جاذبه شگفت انگیز یک چاله سیاه
  • میتونه کل فضای یک دنیای دیگه. رو داخل خودش جا بده
  • جاذبه زمین میتونه یک کشش برای ما باشه
  • اما در واقع این یک مقایسه اشتباه
  • با اتفاقی که در یک ستاره مرده میفته
  • تاجایی که ما میدونیم
  • وقتی یک ستاره عظیم نابود میشه تا، یک چاله سیاه بوجود بیاد
  • چگالی و فشار فروان مرکز چاله
  • بیگ بنگ رو تقلید میکنه. چیزی که جهان مارو بوجود آورد
  • و یک دنیای درون یک چاله سیاه
  • میتونه چالهای سیاه خودشو بوجود بیاره
  • و اون چاله‌ها هم میتونن راهی به. دنیاهای دیگه‌ای باشن
  • شاید کیهان ماهم همینطور بوجود آمده
  • تاجایی که ما میدونیم
  • اگه میخواید ببینید داخل، یک چاله سیاه چه شکلیه
  • اطراف خودتونو نگاه کنید
  • ویلیام هرشل تا جایی ادامه داد که فهمید خورشید
  • وسیاره هاش در کهکشان راه شیری حرکت میکنن
  • و اما پسرش به کجا رسید؟
  • او اخترشناس بزرگی شد
  • مشاهدات عمیق فضاییش که روی کارهای پدرش انجام شد
  • اساس کاتالوگ استاندارد کهکشانها شد
  • که ما امروز استفاده می‌کنیم
  • وقتی ویلیام هرشل بیمار شد جان در شبهای دراز
  • پای تلسکوپش در کنارش ایستاد
  • و در زیرورو کردن ستاره‌ها کمکش کرد
  • و وقتی پدرش مرد ... جان روی سنگ قبرش نوشت
  • او دیوارهای آسمان را فروریخت" "و از آنها گذشت
  • جان همیشه از شبهای تابستانی
  • که با پدرش بود، یاد می‌کرد
  • شاید این دلیل کنکاش او برای پیدا کردن. راهی برای نگه داشتن گذشته بود
  • جان هرشل یکی از جویندگان
  • شکل جدیدی برای سفر در زمان بود
  • وسیله‌ای برای حفظ خاطرات
  • ،او اسمی هم برایش انتخاب کرد
  • عکاسی
  • وقتی درموردش فکر میکنین
  • عکاسی شکلی از سفر در زمانه
  • این مرد داره از قرنها پیش ... بما نگاه میکنه
  • روحی که با نور حفظ شده
  • سخت نیست که تصور کنیم، در آینده‌ای نزدیک
  • ما قادر باشیم که گذشته رو
  • بطور سه بعدی ضبط کنیم
  • قادر باشیم به درون یک خاطره بریم
  • ممکنه نشه، به گذشته سفر کنیم
  • اما شاید، یک روز. گذشته رو پیش خودمون بیاریم
  • این لحظه ایه از گذشته من
  • جان هرشل
  • ورژن کوچکی از خودم رو بیادم میاره
  • بیستم دسامبر
  • یک روز برفی تو آثاکای نیویورک
  • لحظه‌ای در جاده زندگیم که منو تو این لحظه
  • پیش شما آورد
  • روزی که کارل سیگن ملاقات کردم
  • کسی که منو یاده اون ... روح‌های توی آسمون میندازه
  • همونایی که هنوز نورشون بالای سر ما میدرخشه
  • خیلی وقت بعد از اونکه مردن

پخش کننده

ویرایش
  • فاکس
  • نشنال جئوگرافیک

پیوند به بیرون

ویرایش