کیهان: ادیسهای فضازمانی فصل ۱ قسمت ۲
کیهان: ادیسهای فضازمانی یک مستند علمی سریالی، محصول ۲۰۱۴ آمریکا میباشد.
- مجری نیل دگراس تایسون.
گفتاوردها
ویرایش- این داستانیست در مورد شما
- و من و سگتان
- زمانی بود نه چندان دور... قبل از سگها
- آنها وجود نداشتند
- اما امروزه انواع بزرگ، کوچک، بغلی
- محافظ، شکارچی
- هر جور سگی که دلتون بخواد
- چطور این اتفاق افتاد؟
- این فقط در مورد سگها نیست
- انواع مختلف موجودات زنده
- از کجا آمدهاند؟
- جواب نیرویی تبدیل کننده است که انگار
- درست از افسانهها سر درآورده
- اما همچین چیزی نیست
- کیهان یک اودیسه فضازمانی
- بیایید سی هزار سال به عقب برگردیم، زمانی قبل از سگها
- وقتی نیاکان ما در زمستان بیپایان عصر یخبندان
- زندگی میکردند
- نیاکان ما آوارههایی بودند که در گروههایی کوچک زندگی میکردند
- زیر ستارگان میخوابیدند
- آسمان کتاب داستان، تقویم
- و دستورالعملی برای زندگیشان بود
- به آنها موقع آمدن سرمای سوزناک را میگفت
- وقت رسیدن دانههای وحشی
- موقع کوچ گوزنها و گاومیشها
- تصور آنها از خانه، خود زمین بود
- اما آنها با ترس موجودات گرسنه دیگر زندگی میکردند
- شیرهای کوهی و خرسها
- که با آنها بر سر شکار یکسان رقابت میکردند
- و گرگها که ضعیفترینشان را
- تهدید به خوردن میکردند
- همه گرگها میخواستند به استخوان برسند
- اما اکثر آنها ترسوتر از آن بودند که به اندازه کافی نزدیک شوند
- ترس آنها به خاطر میزان زیاد
- هورمون استرس در خون آنها بود
- مسئله زنده ماندن بود
- چون نزدیک شدن بیش از حد به انسان کشنده بود
- اما تعدادی از گرگها به خاطر تنوعهای طبیعی
- میزان کمتری از آن هورمون داشتند
- این باعث میشد کمتر از انسان بترسند
- این گرگ چیزی را کشف کرده است
- که شاخهای از نیاکان او
- حدود پانزده هزار سال پیش فهمیدند
- یک شیوه زنده ماندن عالی
- رام انسانها شدن
- بگذارند انسانها شکار کنند، آنها را تهدید نکنند
- و در عوض آنها باقی شکار را به تو میدهند
- به طور مداوم بیشتر میخورید، بیشتر زاد و ولد میکنید
- و این اولاد این حالت شما را به ارث میبرند
- این انتخاب اهلی شدن
- با هر نسل تقویت میشود
- تا جایی که خط گرگهای وحشی به
- سگها تبدیل میشود
- شاید به این بگویید -زنده ماندن دوستانهترها-
- این برای انسانها هم معامله خوبی بود
- دادن آشغال غذا به سگها تنها برای تمیزسازی نبود
- آنها امنیت را برقرار میکردند
- در حالی که این رابطه بین نژادی در طول زمان ادامه داشت
- ظاهر سگها هم عوض شد
- خوشکل بودن تبدیل به مزیتی در انتخاب شد
- هر چقدر خوشکلتر بودید، شانس بیشتری برای
- زندگی کردن و انتقال ژن خود به نسلی دیگر داشتید
- حرکتی که برای امنیت بیشتر شروع شد
- به دوستیای تبدیل شد که در طول زمان عمیقتر شد
- برای اینکه ببینیم بعد چه اتفاقی افتاد
- بگذارید نیاکان دور خود مربوط به ۲۰ هزار سال پیش را
- رها کنیم، تا نیاکان نزدیکتر را ملاقات کنیم
- در خلال توقفی در عصر یخبندان
- این تغییر آب و هوایی انقلابی را آغاز کرد
- به جای آواره بودن، مردم ساکن شدند
- چیز جدیدی در دنیا به وجود آمد، روستاها
- مردم هنوز شکار و دانهچینی میکردند
- اما حالا تولید هم میکردند، غذا و لباس
- کشاورزی
- گرگها آزادیشان را
- با غذای همیشگی معامله کرده بودند
- حق خود برای انتخاب جفت را واگذار کردند
- حالا انسانها برای آنها انتخاب میکردند
- انسانها مدام سگهایی که آموزش نمیدیدند را میکشتند
- آنهایی که دست غذا دهنده را گاز میگرفتند
- و سگهایی که راضیشان میکردند را پرورش میدادند
- به سگهایی غذا میدادند که فرمانشان را اطاعت میکردند
- شکار، مراقبت از گله، محافظت، کمک میکردند
- و همدمشان بودند
- از هر توله
- انسانها سگی را انتخاب میکرند که بیشتر دوست میداشتند
- در طول نسلها، سگها تکامل پیدا کردند
- این نوع تکامل، گزینش مصنوعی نامیده میشود
- یا پرورش دادن
- برای اولین بار
- ما انسانها تکامل را در دست گرفته بودیم
- و از آن زمان این کار را برای شکل دادن به
- همه گیاهان و حیواناتی که به آنها وابستهایم انجام میدهیم
- در چشم به هم زدنی از زمان کیهانی، در تنها ۱۵ یا ۲۰ هزار سال
- گرگهای خاکستری را به سگهایی تبدیل کردیم
- که امروز عاشقشان هستیم
- بهش فکر کنید
- هر نژاد سگی که تا حالا دیدهاید
- به دست انسانها شکل گرفتهاند
- بسیاری از بهترین دوستان ما، معروفترین نژادها
- تنها در چند قرن اخیر ساخته شدهاند
- قدرت فوقالعاده تکامل
- گرگهای گرسنه را
- به سگهای گله باوفا تبدیل کرد
- که از گله محافظت میکردند و گرگها را فراری میدادند
- گزینش مصنوعی، گرگ را به محافظ گله تبدیل کرد
- و علف خود رو را به گندم و ذرت
- در واقع، تقریبا تمام گیاهان و حیواناتی که امروزه میخوریم
- از نیاکانی وحشی و کمتر خوردنی پرورش یافتهاند
- اگر گزینش مصنوعی قادر به چنین تغییرات عمیقی
- تنها در ۱۰ یا ۱۵ هزار سال است
- گزینش طبیعی طی میلیاردها سال
- چه میتواند بکند؟
- جواب، تمام زیبایی و تنوع زندگی است
- چگونه عمل میکند؟
- سفینه خیال مامیتواند ما را به هر جای فضا
- و زمان ببرد حتی به ریزعالمهای پنهان
- جایی که نوعی از زندگی میتواند به نوعی دیگر تبدیل شود
- با من همراه شوید
- شاید به نظر نیاید
- اما ما در عصری یخبندان
- به مدت ۲ میلیون سال گذشته زندگی کردهایم
- این یکی از بلندترین دوران گذار است
- در بیشتر این ۲ میلیون سال
- آب و هوا سرد و خشک بوده است
- کلاهک یخی قطب شمال بیشتر از امروز
- به سمت جنوب گسترش داشته است
- در یکی از آن دورههای یخبندان سرد و بلند
- وقتی یخ دریای زمستانی از قطب شمال تا
- جایی که امروز لسآنجلس است کشیده شده بود
- خرسهای بزرگ در زمینهای یخزده ایرلند پرسه میزدند
- این شاید خرسی عادی به نظر بیاید
- اما چیزی فوقالعاده در درون او در حال رخ دادن است
- چیزی که گونه جدیدی را به وجود میآورد
- برای دیدن آن
- باید به سطحی بسیار بسیار کوچکتر برویم
- به سطح سلولی
- تا بتوانیم سیستم تولیدمثل خرس را بررسی کنیم
- از عروق دست به سمت قلب میرویم
- تقریبا رسیدیم
- آنها تعدادی از تخمکهای او هستند
- برای اینکه ببینیم در یکی از آنها چه میگذرد
- باز هم باید کوچکتر شویم
- باید تا سطح مولکولی کوچک شویم
- سفینه خیال ما، حالا آنقدر کوچک است
- که میلیونها از آن را میتوانید در دانهای شن جا دهید
- اون دوستانو میبینید که روی اون بازوها راه میرن؟
- آنها پروتئینهایی هستند به اسم کینسین
- این کینسینها بخشی از بچههای حمل و نقل هستند
- این سیستم مشغول باربری به گوشه و کنار سلول است
- چقدر فضایی به نظر میرسند
- و تازه این موجودات کوچولو و موجودات شبیه آنها
- بخشی از هر سلول زنده هستند، همینطور سلولهای بدن شما
- اگر زندگی مخفیگاهی داشته باشد
- اینجا در هسته سلول است، که شامل دیانای ماست
- متن مقدس باستانی، کد ژنتیک ما
- و به زبانی نوشته شده، که تمام حیات میتواند آن را بخواند
- دیانای مولکولیست که به شکل یک نردبان بلند پیچ خورده درآمده است
- یا یک مارپیچ دوتایی
- پلههای نردبان
- از ۴ نوع متفاوت مولکول کوچکتر درست شدهاند
- اینها حروف الفبای ژنتیک هستند
- چیدمان خاصی از این حروف
- دستور خاصی برای تمام چیزهای زنده دیکته میکند
- به آنها میگوید چگونه رشد و حرکت کنند، هضم کنند
- محیط را حس کنند، التیام یابند و تولید مثل کنند
- مارپیچ دیانای ماشینی مولکولیست
- با حدود ۱۰۰ میلیارد قطعه به نام اتم
- اتمهای موجود در یک مولکول دیانای
- به تعداد ستارهها در یک کهکشان نوعی هستند
- همین برای سگها هم صادق است
- و خرسها
- و هر چیز زنده
- ما، هر کداممان، جهانی کوچک هستیم
- پیام دیانای از سلولی به سلول دیگر دست به دست شده
- و از نسلی به نسل دیگر کپی شده است
- با دقت بینهایت
- تولد یک مولکول دیانای جدید وقتی آغاز میشود که
- یک پروتئین پیچ نخورده، دو رشته از مارپیچ را از هم جدا کرده
- پلهها را در هم میشکند
- در مایع هسته سلول
- حروف مولکولی کد ژنتیک آزادانه شناورند
- هر رشته مارپیچ یار از دست رفته خود را کپی میکند
- که منجر به دو مولکول دیانای شبیه به هم میشود
- اینگونه است که حیات، ژنها را بازتولید میکند و ارسال میکند
- از نسلی به نسل بعدی
- وقتی سلولی زنده به دو سلول تقسیم میشود
- هر کدام با خود یک کپی کامل از دیانای دارد
- پروتئینی متخصص، نمونهخوانی میکند
- تا مطمئن شود تنها حروف درست پذیرفته شدهاند
- به این صورت دیانای به دقت کپی شده است
- اما هیچکس بینقص نیست
- گهگاهی، اشکال نمونهخوانی وارد کار میشود
- تغییری کوچک و تصادفی در دستورات ژنتیک ایجاد میکند
- جهشی در سلول تخمک خرس رخ داده است
- رخدادی چنین کوچک، میتواند تغییری
- بسیار بزرگتر به همراه داشته باشد
- این جهش، ژنی که رنگ مو را کنترل میکند، تغییر داده است
- تولید رنگدانه تیره در موی توله خرس را
- تحت تاثیر قرار داده است
- بسیاری از جهشها بیضرر هستند
- برخی کشنده
- اما اندکی، کاملا شانسی، میتوانند به موجودی زنده
- برتری حیاتیای در یک رقابت بدهند
- یک سال گذشته است
- خرس ما اکنون یک مادر است
- و در نتیجه آن جهش
- یکی از دو توله او، با پوشش سفید به دنیا آمده
- وقتی تولهها به اندازه کافی بزرگ شوندکه روی پای خود دست به ماجراجویی بزنند
- کدام خرس با احتمال بیشتری
- میتواند بدون متوجه شدن شکار به او نزدیک شود؟
- خرس قهوهای در برف از یک مایل دورتر قابل دیدن است
- خرس سفید موفق میشود و مجموعه ویژه ژنهای خود را
- منتقل میکند
- این اتفاق مدام تکرار میشود
- در طول نسلهای موفق
- ژن موی سفید بین تمام جمعیت خرسهای قطبی
- پخش میشود
- ژن موی تیره در رقابت برای بقا
- حذف میشود
- جهشها کاملا تصادفیاند و همیشه اتفاق میافتند
- اما محیط به آنهایی پاداش میدهد
- که شانس بقا را افزایش میدهند
- طبیعتا آنهایی را انتخاب میکند
- که برای زنده ماندن آمادهترند
- و این انتخاب با تصادفی بودن در تضاد است.
- دو گونه خرسها از هم جدا شدهاند
- و در طول هزاران سال
- خصایص دیگری یافتهاند که آنها رااز هم جدا کرده است
- آنها دو گونه متفاوت شدهاند
- این منظوری است که چارلز داروین
- از کتاب خاستگاه گونهها داشت
- یک خرس به تنهایی تکامل نمییابد
- جمعی از خرسها طی نسلها تکامل مییابند
- اگر یخهای قطبی به کوچک شدن بر اثر تغییرات جوی
- ادامه دهند، خرسهای قطبی احتمال دارد منقرض شوند
- آنها با خرسهای قهوهای جایگذین میشوند
- که با محیطی که حالا یخ آن باز شده است بیشتر سازگارند
- این روایتی متفاوت با روایت سگهاست
- هیچ پرورش دهندهای این تغییرات را هدایت نکرده است
- در عوض، خود محیط آنها را انتخاب کرده
- این تکامل با انتخاب طبیعی است
- انقلابیترین مفهوم در تاریخ علم
- داروین ابتدا شواهدی از این ایده در ۱۸۵۹ ارائه کرد
- از غوغایی که به پا کرد هیچگاه کاسته نشد
- چرا؟
- ما حس بدی که از فکر کردن به
- خویشاوند بودن با میمونها حاصل میشه رو درک میکنیم
- هیچکس مثل یک خویشاوند نمیتونه آدمو خجالت زده کنه
- نزدیکترینها به ما، شامپانزهها
- مدام در ملا عام آبروریزی میکنند
- پس قابل درکه که انسانها
- فاصلشون رو با اونها حفظ کنند
- بنیان باورهای سنتی این است
- که ما جدای از همه حیوانات
- خلق شدهایم
- دلیل ماندگاری این نظریه ساده است
- به ما حس... خاص بودن میدهد
- اما خویشاوندی ما با درختان چطور؟
- چه حسی نسبت به این یکی دارید؟
- خب، این بخشی از دیانای درخت بلوط است
- تصور کنید یک بارکد است
- دستور نوشته شده در کد حیات
- نحوه سوخت و ساز قند را به درخت میگوید
- حالا بیایید آن را با بخش یکسانی از دیانای من مقایسه کنیم
- دیانای دروغ نمیگوید
- این درخت و من پسرعموهای قدیمی هستیم
- و این فقط درختها نیستند
- اگر به اندازه کافی به عقب برگردید، متوجه میشوید
- ما نیاکان مشترکی با...
- پروانه...
- گرگ خاکستری...
- قارچ...
- کوسه...
- باکتری...
- گنجشک داریم
- عجب فامیلی!
- بخشهای دیگر بارکد از گونهای به گونه دیگر فرق دارند
- این چیزیست که یک جغد را از یک اختاپوس متمایز میکند
- به جز اینکه دوقلویی همسان داشته باشید،
- هیچ موجود دیگری در جهان نیست
- که دیانایی دقیقا مثل شما داشته باشد
- در میان گونههای دیگر، تفاوتهای ژنتیکی
- ماده خامی برای انتخاب طبیعی فراهم میکند
- محیط، ژنهایی که زنده میمانند را انتخاب و تکثیر میکند
- وقتی پای دستورات ژنتیکی به میان میآید
- برای عملکردهای اصلی حیات
- مثل هضم کردن قند، ما و گونههای دیگر
- تقریبا همسانیم.
- این به این خاطر است که این عملکردها، به حدی برای حیات اساسیاند
- که قبل ازینکه شکلهای گوناگون حیات از یکدیگر منشعب شوند
- تکامل یافتهاند
- این درخت زندگی ماست
- علم، ساختن این درخت زندگی
- برای تمام گونههای زندگی بر روی زمین
- را برای ما ممکن ساخته است
- نزدیکان ژنتیکی، شاخه یکسانی را اشغال کردهاند
- در حالیکه پسرعموهای دورتر، فاصله بیشتری دارند
- هر سرشاخه یک گونه زنده است
- و تنه درخت بیانگر نیاکان مشترک تمام حیات
- در زمین است
- جنس حیات آنچنان انعطافپذیر است
- که به محض شروع شدن، محیط، آن را
- به انواع فرمها شکل داد
- ده هزار برابر آن چیزی که در اینجا امکان نمایش آن را داریم
- زیستشناسان به تنهایی
- نیم میلیون گونه سوسک شناسایی کردهاند
- لازم به گفتن نیست، تعداد بیشمار
- باکتریها
- میلیونها گونه زنده
- حیوانات و گیاهان وجود دارند، که اکثرا
- هنوز برای علم ناشناسند
- به این فکر کنید که ما هنوز باید
- با بیشتر اشکال زندگی زمینی ارتباط برقرار کنیم.
- این بزرگی انواع زندگی
- تنها روی این سیاره کوچک است
- درخت زندگی از همه جهات در حال رشد است
- درحال جستجو و برجسته کردن چیزی که بهتر است
- در حال خلق محیطهای جدید
- و فرصتهایی برای اشکال جدید حیات
- درخت زندگی سه و نیم میلیارد سال دارد
- زمان بسیاریست برای ساختن نمایشی
- از شعبدههای خیرهکننده
- تکامل میتواند حیوانی را تغییر شکل دهد
- به یک گیاه...
- ... هزاران نسل زمان میبرد
- تا پوششی استادانه طرحریزی شود
- که شکارچیان در پی غذا را
- گول بزند
- یا میتواند گیاهی را به شکل یک حیوان تغییر دهد
- شکوفههایی به تکامل برساند که شکل زنبور به خود بگیرند
- روش ارکیده در فریب دادن زنبورهای واقعی برای گردافشانی روی آنها
- این قدرت تغییر شکل دادن فوقالعاده
- انتخاب طبیعی است
- در میان شاخههای انبوه و درهمتنیده درخت پهناور زندگی
- شما اینجایید
- شاخهای کوچک، در میان میلیونها شاخه
- علم نشان داده است که تمام حیات بر روی زمین، یکی هستند
- داروین مکانیزم واقعی تکامل را کشف کرد
- باور غالب این بود که پیچیدگی
- و گوناگونی حیات باید کار
- یک طراح هوشمند باشد، که تک تک
- این میلیونها گونه مختلف را جداگانه خلق کرده است
- میگفتند، موجودات زنده آنچنان پیچیدهاند
- که نمیتوانند محصول یک تکامل هدایت نشده باشند
- چشم انسان را در نظر بگیرید
- شاهکار پیچیدگی
- مستلزم یک قرنیه،
- عنبیه، عدسی، شبکیه،
- اعصاب بینایی و ماهیچههاست
- جدای از شبکه عصبی استادانه مغز
- برای تفسیر تصاویر
- پیچیدهتر از هر دستگاهی
- که با هوش انسانی ساخته شده است
- به همین خاطر، استدلال میشد که
- چشم انسان نمیتواند محصول
- تکاملی فکر نشده باشد
- برای فهمیدن درستی این موضوع، باید در زمان سفر کنیم
- به دنیایی که چشمی برای دیدن نبود
- در ابتدا،
- حیات نابینا بود
- چهار میلیارد سال پیش
- قبل از اینکه چشمی برای دیدن باشد
- جهان ما اینگونه به نظر میرسید
- تا اینکه چند صد میلیون سال گذشت
- و بعد، یک روز،
- اشتباه بسیارکوچکی در کپی کردن
- دیانای یک باکتری رخ داد
- این جهش تصادفی، به آن میکروب
- مولکول پروتئینی داد که نور خورشید را جذب میکرد
- میخواهید بدانید دنیا
- به چشم یک باکتری حساس به نور چگونه بود؟
- به سمت راست تصویر نگاه کنید
- جهشها به طور تصادفی ادامه پیدا کردند
- همانطور که در هر موجود زندهای اتفاق میافتادند
- یک جهش دیگر
- باعث شد یک باکتری تیره از نور شدید فرار کند
- چه اتفاقی داره میافته؟
- شب و روز.
- باکتریهایی که میتوانستند روشنایی را از تاریکی تشخیص دهند
- برتری قاطعی بر آنهایی که نمیتوانستند، داشتند
- چرا؟
- چون روز، نور شدید و امواج ماورابنفش داشت
- که به دیانایها آسیب میزد
- باکتریهای حساس از نور شدید فرار کرده
- تا در محیطی بیخطر، دیانایهای خود را در تاریکی منتقل کنند
- تعداد بیشتری از آنها در مقایسه با باکتریهایی
- که در سطح ماندند، زنده ماندند
- به مرور زمان، پروتئینهای حساس به نور
- در موجودات تک سلولی پیشرفتهتر
- در یک نقطه رنگدانه متمرکز شدند
- این موضوع پیدا کردن نور را ممکن ساخت
- برتری بزرگ
- برای موجودی که از نور خورشید برای تغذیه استفاده میکند
- این دید یک کرم پهن از دنیاست
- این موجود چندسلولی
- گودیای در محل رنگدانه به وجود آورد
- تو رفتگی کاسه شکل
- حیوان را قادر ساخت تا نور را از سایه تشخیص دهد
- تا به صورتی ناقص اطراف خود را تشخیص دهد
- از جمله موجوداتی که باید میخورد و موجوداتی که احتمال داشت او را بخورند
- مزیتی بسیار بزرگ
- بعدتر، چیزها مقداری واضحتر شدند.
- گودی عمیقتر شد
- و به حفرهای با دهانهای کوچک تبدیل شد
- در طول هزاران نسل،
- انتخاب طبیعی به آرامی چشم را شکل میداد
- حفره به سوراخی تبدیل شد
- که با غشایی شفاف محافظت میشد
- نور کمی میتوانست به سوراخ کوچک وارد شود،
- اما برای ساختن تصویری تار
- بر روی سطح حساس داخلی چشم، کافی بود
- این وضوح را بیشتر میکرد
- دهانهای بزرگتر میتوانست نور بیشتری وارد کند
- تا تصویر روشنتری به دست آید، اما در عوض واضح نبود
- این پیشرفت، معادل بصری یک
- رقابت تسلیحاتی بود
- برای زندهماندن نیاز به رقابت بود
- اما بعد یک ویژگی جدید عالی چشم تکامل یافت،
- عدسیای که هم روشنایی و هم وضوح دقیقتر را فراهم میکرد.
- در چشم ماهیهای اولیه،
- ژل شفاف کنار سوراخ، شکل یک عدسی را به خود گرفت
- به موازات آن، سوراخ بزرگتر شد
- تا نور بیشتر و بیشتری وارد شود
- ماهی حالا میتوانست با کیفیت بالا ببیند،
- هم نزدیک و هم دور.
- و بعد چیزی هولناک رخ داد.
- تا حالا توجه کردهاید که نی در یک لیوان آب
- در سطح آب خمیده به نظر میآید؟
- چون نور وقتی از محیطی به محیط دیگر میرود،
- خمیده میشود، برای مثال از آب به هوا.
- چشمان ما در اصل برای دیدن در آب تکامل یافته بودند.
- مایع رقیق در آن چشمها، تقریبا
- اعوجاج آن اثر خمیدگی را کاهش میداد
- اما برای حیوانات خشکی،
- نور، تصویر را از هوا
- به چشمهای هنوز آبکی آنها وارد میکرد
- که شعاعهای نور را خم میکرد،
- و باعث اعوجاجهای بسیاری میشد
- وقتی نیاکان دوزیست ما، از آب به خشکی آمدند،
- چشمهای آنها، که به شدت برای دیدن در آب تکامل یافته بودند
- برای دیدن در هوا ضعیف بودند.
- بینایی ما هیچگاه به خوبی آن موقع نشده است
- ما دوست داریم فکر کنیم که چشمهای ما آخرین مدل هستند
- اما ۳۷۵ میلیون سال بعد،
- ما هنوز چیزهایی که درست جلوی بینیمان هستند را نمیتوانیم ببینیم
- یا جزئیات را در کمی تاریکی تشخیص نمیدهیم
- کاری که ماهیها میتوانند.
- وقتی آب را ترک کردیم،
- چرا طبیعت از اول شروع نکرد
- و یک جفت چشم جدید برایمان نساخت
- که برای دیدن در هوا بهینه باشند؟
- راه و روش طبیعت این نیست.
- تکامل، ساختارهای موجود را طی نسلها تغییرشکل میدهد،
- آنها را با تغییرات کوچک سازگار میکند.
- نمیتواند ناگهان به تابلوی طراحی برگردد
- و طرحی از نو بزند.
- در تمام مراحل تکامل چشم، چشمها
- به اندازه کافی خوب کار میکردند
- تا برتری برگزینندهای برای زنده ماندن فراهم کنند
- و در میان تمام جانوران زنده امروز، ما چشمها را
- در تمام این مراحل پیشرفت میتوانیم ببینیم
- و همه آنها وظیفه خود را انجام میدهند.
- پیچیدگی چشم انسان
- هیچگونه چالشی برای تکامل با انتخاب طبیعت نیست.
- در حقیقت، چشم و همه زیستشناسی بدون تکامل
- معنا و مفهومی ندارند.
- برخی ادعا میکنند که تکامل، تنها یک نظریه است
- مثل اینکه تنها یک گمان باشد.
- نظریه تکامل، مثل نظریه گرانش
- یک حقیقت علمی است.
- تکامل واقعا اتفاق افتاد.
- پذیرش خویشاوندی ما با تمام حیات موجود در زمین
- تنها علم محض نیست.
- به نظر من، تجربه معنوی تعالی بخشیست
- چون تکامل کور است،
- نمیتواند وقایع فاجعهبار را پیشبینی کند یا با آنها سازگار شود.
- درخت زندگی شاخههای شکستهای دارد.
- بسیاری از آنها در ۵ بزرگترین اتفاق فاجعه باری که
- حیات تا کنون دیده است، صدمه دیدهاند.
- جایی، یادبودی هست
- برای گونههای از دست رفته.
- تالار انقراض.
- با من بیایید.
- به تالار انقراض خوش آمدید.
- بنای یادبودی برای شاخههای شکسته درخت زندگی.
- برای تک تک میلیونها گونه زنده امروز،
- شاید هزاران گونه دیگر نابود شدهاند.
- اکثر آنها در رقابت هر روزه
- با شکلهای دیگر حیات، جان دادهاند
- اما بسیاری از آنها در تحولاتی عمده و ناگهانی، برچیده شدهاند
- که سیاره را در هم نوردیده است.
- در ۵۰۰ میلیون سال اخیر،
- این جریان ۵ بار اتفاق افتاده است.
- پنج انقراض عمده که حیات روی زمین را ویران کردهاند.
- بدترین آنها حدود ۲۵۰ میلیون سال پیش رخ داد.
- در پایان دورانی
- معروف به پرمین.
- تریلوبیتها، جانورانی مسلح بودند
- که در گروههای بزرگ در سطح دریا شکار میکردند.
- آنها در میان اولین جانورانی بودند که
- چشمهای تشکیل دهنده تصویر را تکامل دادند.
- تریلوبیتها، دوره خوبی داشتند، حدود ۲۷۰ میلیون سال.
- زمین، زمانی سیاره تریلوبیتها بود.
- اما اکنون همگی مردهاند، منقرض شدهاند.
- آخرین آنها با بیشمار گونههای دیگر
- در حادثه محیطی بینظیری
- از صحنه روزگار محو شدند.
- آخرالزمان در سیبری امروز رخ داد،
- با فورانهای آتشفشانی در مقیاسی
- که بشر تجربه نکرده است.
- در آن زمان زمین بسیار متفاوت بود،
- با یک ابرقاره و یک اقیانوس بزرگ.
- سیل بیرحم گدازههای آتشین
- ناحیهای بزرگتر از اروپای غربی را در خود غرق کرد.
- فورانهای مداوم صدها
- و هزاران سال ادامه پیدا کردند.
- گدازه
- منابع ذغالسنگ را برافروخته و هوا را
- با کربن دیاکسید و سایر گازهای گلخانهای آلوده کرد.
- این جریان، زمین را گرم کرد
- و گردش جریانهای اقیانوس را متوقف ساخت.
- باکتریهای سمی بهوجود آمدند،
- اما تقریبا همه چیز در دریاها از بین رفت.
- آبهای راکد، گاز هیدروژن سولفید مرگبار
- به هوا میدادند،
- که اکثر جانوران خشکی را کشت.
- نود درصد گونههای سیاره منقرض شدند.
- ما به آن میگوییم...
- مرگ عظیم.
- حیات روی زمین آنچنان به نابودی کامل نزدیک شد
- که بیش از ۱۰ میلیون سال طول کشید تا بهبود یابد.
- اما شکلهای حیات جدید به آرامی تکامل یافت
- تا جای خالی باقی مانده از قتلعام دوره پرمین را پر کند.
- دایناسورها در میان بزرگترین برندهها بودند.
- حالا زمین، سیاره آنها بود.
- حکمرانی آنها بیش از ۱۵۰ میلیون سال ادامه یافت.
- تا اینکه، آن هم، در انقراض جمعی دیگری
- در هم شکسته شد.
- حیات زمین در طی اعصار متمادی، ضربات بزرگی خورده است،
- اما هنوز پابرجاست.
- سرسختی زندگی، دیوانهکننده است.
- درست جایی به آن میرسیم که هیچکس فکر آن را نمیکند.
- اون راهروی بیاسم؟
- اون برای یک روز دیگهاست.
- من جانوری را میشناسم که در آب جوشان زندگی میکند
- یا در یخ منجمد.
- میتواند ده سال بدون قطرهای آب زنده بماند.
- میتواند بدون پوشش در خلا سرد
- و تشعشع شدید فضا سفر کند و بدون آسیبی برگردد.
- تاردیگرید (کندرو)، یا خرس آبی.
- بلندای مرتفعترین کوهها
- و عمیقترین گودال دریاها، برای اون مثل خانهای راحت است.
- و در حیاط خانه ما، که بیشمار از آنها
- در میان خزهها زندگی میکنند.
- احتمالا هیچوقت متوجه آنها نشدهاید
- چون بسیار کوچکاند.
- حدودا اندازه سر سوزن.
- اما سرسختاند.
- تاردیگرادها از همه ۵ انقراض بزرگ نجات یافتهاند.
- آنها برای نیم میلیارد سال در کار بودهاند.
- قبلا فکر میکردیم که زندگی سختگیر است،
- که تنها در جایی دوام میآورد که
- خیلی گرم و خیلی سرد نباشد.
- خیلی تاریک، نمکی، اسیدی یا رادیواکتیو نباشد.
- و هر کاری میکنید، اضافه کردن آب رو فراموش نکنید.
- ما اشتباه میکردیم.
- تاردیگرادها نشان دادند
- حیات میتواند شرایطی را تاب بیاورد
- که برای ما انسانها به معنای مرگ قطعیست.
- اما تفاوت ما با حیات پیدا شده
- حتی در دورترین نقاط سیاره ما
- تنها برداشتهای مختلفی از یک موضوع واحدند،
- لهجههای مختلف یک زبان واحد.
- کد ژنتیک حیات زمین.
- اما زندگی در دنیاهای دیگر چگونه خواهد بود؟
- دنیاهایی با تاریخ،
- شیمی و تکامل کاملا متفاوت از سیاره ما؟
- دنیای دوری هست که میخواهم شما را به آنجا ببرم
- دنیای بسیار متفاوت از دنیای ما،
- اما دنیایی که شاید در خود زندگی داشته باشد.
- اگر حیات داشته باشد، نوید چیزی را میدهد
- که با هرآنچه دیدهایم متفاوت است.
- ابرها و مه سطح تیتان را کاملا مخفی کرده است،
- قمر عظیم زحل.
- تیتان من رو مقداری یاد خونه میاندازه.
- مثل زمین، اتمسفری دارد که بیشتر نیتروژن است.
- اما ۴ برابر غلیظتر است.
- هوای تیتان اصلا اکسیژن ندارد.
- و خیلی سردتر از هرجای زمین است.
- اما باز هم... میخواهم به آنجا بروم.
- باید فرود بیاییم
- از میان صدها کیلومتر مه و دود
- تا حتی بتوانیم سطح را ببینیم.
- اما پنهان در پشت پرده، منظرهای به شدت آشناست.
- تیتان تنها دنیایی در منظومه شمسی است
- که همیشه باران میبارد.
- رود و خط ساحلی دارد.
- تیتان صدها دریاچه دارد.
- یکی از آنها بزرگتر از دریاچه "سوپیریر" در آمریکای شمالی است.
- بخار از دریاچهها بلند میشود
- متراکم میشود و دوباره به صورت باران، میریزد.
- باران، رودها را تغذیه میکند
- رودهایی که درهها را به صورت منظرهای میتراشند.
- درست مثل زمین.
- اما با تفاوتی بزرگ.
- در تیتان، دریاها و باران
- از آب نیستند، بلکه از متان و اتان هستند.
- روی زمین، آن مولکولها گازهای طبیعی را شکل میدهند.
- در تیتان بسیار سرد،
- آنها مایعاند.
- تیتان مقدار زیادی آب دارد،
- اما همه آنها به سختی سنگ، یخ زدهاند.
- در حقیقت، مناظر و کوهها
- عموما از آب منجمد درست شدهاند.
- در صدها درجه زیر صفر،
- تیتان بسیار سردتر از آن است که آب، مایع باشد.
- اخترشناسان از زمان کارل سیگان
- به احتمال وجود حیات در دریاچههای هیدروکربنی تیتان فکر میکنند.
- بنیان شیمیایی برای چنین حیاتی
- باید کاملا متفاوت با هر آنچه میدانیم باشد.
- تمام زندگی روی زمین وابسته به آب مایع است.
- و سطح تیتان آن را ندارد.
- اما میتوانیم نوع دیگری از حیات را تصور کنیم.
- ممکن است موجوداتی باشند که به جای اکسیژن
- هیدروژن تنفس میکنند.
- و به جای کربن دیاکسید، متان بیرون میدهند.
- ممکن است به جای قند از استیلن به عنوان منبع انرژی استفاده کنند.
- از کجا بفهمیم که چنین موجوداتی
- قلمرو پنهانی در زیر این امواج به تیرگی نفت ندارند؟
- در اعماق دریای کرکن فرو میرویم
- که از نام هیولای افسانهای دریای شمال، گرفته شده است.
- اگر حتی یکی از آنها آن پایین باشد،
- احتمالا نمیتوانیم آن را ببینیم.
- خیلی تاریک است.
- اگر همه نفتها و گازهای طبیعی زمین را جمع کنید
- به کثر کوچکی از ذخایر تیتان میرسید.
- بگذارید چندتا چراغ روشن کنیم.
- حالا ۲۰۰ متر زیر سطح هستیم.
- چیزی دیدید؟
- آنجا، کنار آن منفذ.
- شاید فقط خیال کردم.
- فکر کنم برای اینکه مطمئن بشیم
- بعدا باید برگردیم.
- فقط یک داستان دیگه هست، که میخوام براتون تعریف کنم.
- و اون بزرگترین داستانیست که علم، تا حالا تعریف کرده.
- اون داستان زندگی در جهان ماست.
- به زمین ۴ میلیارد سال پیش خوش آمدید.
- این زمین ما قبل از حیات بود.
- کسی نمیداند که حیات چگونه شروع شد.
- اکثر شواهد آن دوره بر اثر برخورد و فرسایش
- از بین رفته است.
- علم در خط مقدم، میان جهل و دانایی، مشغول است.
- ما ترسی از پذیرفتن چیزی که نمیدانیم نداریم.
- ننگی در این مسئله نیست.
- تنها جایی ننگین است که وانمود کنیم همه جوابها را داریم.
- شاید کسی که این را میبیند
- اولین کسی باشد که
- راز چگونگی آغاز حیات روی زمین را کشف کند.
- شواهدی از میکروبهای امروزی
- نشان میدهد که نزدیکترین نیاکان آنها
- دماهای بالا را ترجیح میدادهاند.
- حیات روی زمین شاید در آبهای داغ
- اطراف منافذ آتشفشانی زیر آب شکل گرفته باشد.
- در مجموعه اصلی "عالم" کارل سیگن،
- سرنخ از بین نرفتهای را دنبال کرد
- که مستقیما از موجودات تکسلولی مربوط به
- حدود ۴ میلیارد سال پیش...
- به شما رسیده بود.
- چهار میلیارد سال در ۴۰ ثانیه.
- از مخلوقاتی که هنوز مانده بود تا روز را از شب تشخیص دهند
- تا مخلوقاتی که عالم را کاوش میکنند.
- اینها بعضی از کارهاییاند که مولکولها
- در طول ۴ میلیارد سال تکامل انجام دادند.
پخش کننده
ویرایش- فاکس
- نشنال جئوگرافیک