کورش بزرگ
کوروش بزرگ (۵۷۶–۵۲۹ پیش از میلاد) شاه پارسی که بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چندملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شدهاست. کوروش نخستین شاه و بنیانگذار دودمان هخامنشی است.
دربارهٔ کورش بزرگ
ویرایش- بیست و پنج قرن پیش، تاریخ شاهنشاهی ما با منشور آزادیبخش کوروش بزرگ آغاز شد که شاید برای نخستین بار در تاریخ جهان، به جای آنکه اصل استیلای بیقیدو شرط غالب بر مغلوب را اساس حکومت قرار دهد، آزادمنشی و احترام به حقوق و معتقدات افراد را اصل حکومت اعلام کرد، و در همین تاریخ شاهنشاهی آخرین صفحهای که تاکنون نوشته شده است منشور دیگری به نام انقلاب اجتماعی ایران است که به موجب آن طومار بیعدالتیهای اجتماعی و تبعیضات طبقاتی و فقر و جهل برای همیشه در هم نوردیده شده است.»
- اینکه این فرمانروایی چه مقدار با «داد» بودهاست، تاریخ باید جواب آن را بدهد. تا آنجا که از خلال منابع تراوش میکند، کورش یک نوآوری بینظیر کرد، و آن تساهل نسبت به اعتقاد و آئین دیگران بود. گواهیش در فتح بابل و شکرگزاری یهودیان دیده میشود. این، نوعی آزاداندیشی بوده… کورش و داریوش خوب میدانستند که چگونه قدرت را با مدارا همراه کنند. جمع کردن این دو متّضاد، کار کوچکی نبوده، که این دو سردار به جهان آموختند.
- محمدعلی اسلامی ندوشن، «بازتابها»، «سیمنار فارسشناسی»، پاییز ۱۹۹۳م/ ۱۳۷۲ش[۲]
- گوناگونی و گستردگی دستاوردهای او بسیار بیشتر از اسکندر (بزرگ)، پادشاه مقدونیهای بود که امپراتوری هخامنشی را ویران ساخت اما نتوانست جایگزین پایداری برای آن فراهم کند.
- چارلز فریمن (Charles Freeman) در کتاب The Greek Achievement
- دیودروس:
«کورش، پسر کمبوجیه و ماندانه دختر پادشاه ماد، در دلاوری و کارآئی خردمندانه و دیگر فرزانگیها سرآمد مردم روزگار خود گشت، زیرا پدرش او را شاهانه پرورده بود، و برای رسیدن به بزرگترین هدفها و دستیابی به بهترین پایگاهها تشویقش کرده بود. از همان آغاز کارش، پیدا بود که به انجام کارهای بزرگ کامیاب خواهد گشت زیرا فرزانگی و کارآئیش برای کسی چنان جوان و تازه پای بمیدان نهاده، شگفتآور مینمود.
همه گفتهاند که کورش نه تنها در جنگ دلاور و بیباک بود، بلکه در رفتار با زیردستانش میانه رو و پاکاندیش و انساندوست بود، و از این جهت ایرانیان او را «پدر» میخواندند.[۳]
- کنت دوگبینو در ستایش کوروش بزرگ میگوید:
«او هیچگاه نظیر خود را در این عالم نداشته… این یک مسیح بود و مردی که دربارهاش تقدیر مقرر داشته بود باید از دیگران برتر باشد.»
- افلاطون که در فهرست بزرگترین مردمان گذشت روزگاران است میفرماید:
«هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتند و همه مردان آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمان دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند؛ چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و با همه به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آمادهٔ جانفشانی بودند، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیان مرد خدردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همهٔ مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید اما بهمه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد ورای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند، و در دمیان آنان محبت بود و نسبت بهم، حس خویشاوندی میکردند»[۴]
- سخنان ایسکیلوس
«کوروش فهرمان بختیار، چون به قدرت رسید، میان اقوام برادر صلح برقرار کرد، و سپس لودیا و فروگیا را مسخر خود ساخت، و بر نیروی سراسر تسلط یافت. آسمان با او سرکین نداشت چون فرزانه بود»[۵]
- در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کورش شناخته شده است. زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دههای ایران مایهٔ شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب بهنظر میرسیده است که از شگفتیهای اوست.
- پروفسور ایلیف (مدیر موزهٔ لیورپول انگلستان)
- این پادشاه بزرگ برعکس سلاطین قسیالقلب و ضالم بابل و آشور بسیار عادل، رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات (خشترا) میشمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف میکردند.
- دکتر هانری بر (تمدن ایران باستان)
- خوش زبانی او از پاسخی که در داستان رقص ماهیان به یونانیان داده است آشکار است. مطالب کتاب مقدس تورات و نوشتههای یونانی و سنتهای ایرانی همه همداستانند که کوروش سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست میداشتند و پدر میخواندند. ما نیز میتوانیم بدان ببالیم که نخستین مرد بزرگ آریایی که سرگذشتش بر تاریخ روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است.
- سرپرسی سایکس
- بهراستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریایی هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیادگذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد؟.
- سرپرسی سایکس
- در شاهنشاهی کورش زیبایی، مردانگی، شجاعت، قهرمانیت و عدالت به عیان دیده شده است. وی هیچگاه عیاشی نکرد. کاری که اکثر بزرگان گرفتار آن بوده و هستند. آزادیهایی که داشت بههیچوجه به شخصیت او صدمه نزد و افکاری داشت که بهراستی متعلق به تاریخ نبوده است. او هیچگاه خوشگذرانی و تنآسایی نکرد. هیچگاه مغرور نشد و همیشه بهیاد خداوند خود بود. کورش در شوخطبعی و انسانیت سرآمد روزگار خود بود.
- سرپرسی سایکس
- مهمترین علتی که سبب شد، کوروش خیلی از سرزمینها را بدون جنگ و خونریزی فتح کند این بود که شهرت دادگری او به همه جا رسیده بود و مردمان نیز از پادشاهی او خرسند بودند؛ چراکه در سایهٔ پادشاهی او از یورشها و قتل و غارتهای سالیانهٔ این قوم یا آن قوم، نجات مییافتند؛ بنابراین اگر کوروش به بخش بزرگی از فرمان خود عمل کرده باشد که تاریخ این را گواهی میدهد، او نمونه آرمانی یک شهریار دادگر در طول تاریخ است.
- پروفسور عبدالمجید ارفعی
- کورش نه تنها به دورانی سیاه و خون آلود پایان داد، بلکه قلبها و فرهنگها را به هم نزدیک و خویشاوند ساخت. مردم ایران و یونان و هند و بینالنهرین را با هم آشنا کرد و مایه آن شد که فرهنگ و افکار آنان با هم برخورد کند و پیشرفت نماید. وی یکی از مردان تاریخی و از فرمانروایان توانایی است که بر دامن پاکی و انسانیت لکهای به جای نگذارد.
- پروفسور شاپور شهبازی
- هنگامیکه اوضاع تاریک و اندوهبار جهان را در اندک روزگاری پیش از کورش به یاد میآوریم، اهمیت بیکران آن شاه شکوهمند و بزرگ، بهتر نمایان میشود. او را به حق لقب بزرگ دادهاند زیرا بدان گروه انگشت شماری از مردمان تعلق دارد که انسانیت نمیتواند از دادن لقب بزرگ بدانان دریغ کند.
- فلویگل
- کورش پارسیان را از باجگذاری رهایی میدهد و بزرگترین قوم فرمانروای جهان میسازد. وی اندیشههای خردمندانه و هنرهای شاهانه دارد و از اینروی برای پارسیان نیرومندترین شاهنشاهی را بنیاد میریزد. پایه و ارجش چنانست که آنان حتی فرزندان خود را در برابر وی ارزشی نمینهند.
- و ما از آنجا که این بزرگمرد را در خور همه گونه ستایش میدانیم، در بارهٔ تبار و خاندانش، زایش و پرورشش، و گوهرها و هنرهای خدادادیش و فرهنگ و آموختههایش که این همه او را در فرمانروایی کردن بر مردمان کامیابی داده بود، پژوهشها کردهایم. باری میدانم که مردمان به دلخواه خود کورش را فرمان بردند. با آنکه گروهی از آنان از او چندان دور بودند که مسافت میانشان را چند روز و یا حتی چند ماه میبایست طی کرد و بسیاری از آنان هرگزش ندیده بودند و برای بسیاری امیدی هم نمیرفت که روزی به دیدارش رسند، با این همه، همگان او را از صمیم قلب بندگی میکردند… چون او کسی شایسته فرمانروایی از مادر زائیده نشده است.
- گزنفن
- او هیچگاه نظیر خود را در این عالم نداشته است… این یک مسیح بود، مردی که دربارهاش تقدیر مقرر داشته بود باید برتر از دیگران باشد.
- گوبینو
- چنان مینماید که کورش در زندگی خصوصی و خانوادگی نیز همان سادگی و میانهروی آزادانهای را که در کارها داشت، نگه میداشته است. میدانم که وی یک زن بیشتر نگرفت و وی شاهدخت کاسان دانا از تخمه هخامنشی بود… که چون درگذشت، شوهر را به اندوهی گران فرو برد.
- جرج راولینسن
- مشخصات ذکر شده از ذوالقرنین در قرآن کریم و تاریخها، با منش تاریخی کورش بزرگ همسویی دارد و میتوان وی را همان کورش دانست.
- ابوالکلام آزاد
- کورش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شدهاند، و به گفتهٔ امرسون همهٔ مردم از تاجگذاری ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمیخاست. در ادارهٔ امور به همانگونه شایستگی داشت که در کشورگشاییهای حیرتانگیز خود چنین بود. با شکست خوردگان به بزرگواری رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد.
- مدارا و تساهل دینی او، رفتار بزرگوارانه و مهربانانهای که با دشمنان مغلوب خویش داشتو مهارت و قابلیت فوقالعاده او به عنوان یک فرمانده جنگی، توضیح دهنده علت ستایشی است که همه جهان، حتی بابلیان و یونانیان، نسبن به کوروش بزرگداشتند.
- بوسانی. در کتاب (Bausani, The Persians, p.18)
- این مرد شایسته همهگونه تحسین است. کوروش زیباترین چهره، بخشندهترین و بزرگوارترین قلب، آزمندترین فرد برای آموختن و بلندپروازترین پادشاه بود، چنانکه میتوانست انواع سختیها و خطرات را تحمل کند.
- گزنفون. در کتاب (Xenophon, Cyropaedia, vol. 1, p. 11)
- «کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کورش سرداری بزرگ و نیکوخواه بود. او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازهای را تسخیر میکرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب مینمود. او شهرها را ویران نمینمود و قتلعام و کشتار نمیکرد. ایرانیان کورش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار مینامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند میخوانند.»
- پروفسور گیریشمن – ایران از آغاز تا اسلام
منبعدار
ویرایش- چندصدایی در شورا، تکصدایی در فرمان.
- گزارهای که علت موفقیتش را خلاصهوار بیان میکند.[۶]
منشور کورش
ویرایش۱. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.
۲. پسر «کمبوجیه»، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نوه «کورش» (کورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیشپیش»، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
۳. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم.
۴. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
۵. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
۶. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. نَـبونید، مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
۷. من بردهداری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
۸. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
۹. برکت و مهربانیاش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
۱۰. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردمان سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «آموری»، همه چادرنشینان،
۱۱. مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از … تا «آشور» و «شوش».
۱۲. من شهرهای «آگادِه»، «اِشنونا»، «زَمبان»، «مِتورنو»، «دیر»، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آنسوی «دجله» که ویران شده بودند را از نو ساختم.
۱۳. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
۱۴. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَّـد را که نَـبونید بیواهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
۱۵. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم،
۱۶. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.
۱۷. بیگمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم صلح و آرامش به ارمغان آوردم. …
۱۸. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوترها …
۱۹. … باروی بزرگ شهر بابل به نام «ایمگور-اِنلیل» را استوار گردانیدم …
۲۰. … دیوار آجری خندق شهر را،
۲۱. … که هیچیک از شاهان پیشین با بردگانِ بهبیگاریگرفتهشده به پایان نرسانده بودند.
۲۲. … به انجام رسانیدم.
۲۳. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ …
۲۴. … کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»
۲۵. … برای همیشه!
- «من اعلام میکنم که هر کس مسئول اعمال خود میباشد و هیچکس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و بر عکس ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفهای مرتکب تقصیر میشود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران.»
گزنفون میگوید: بزرگان ایرانی عادت دارند که زنهای متعدد را تزویج کنند ولی کوروش بیش از یک زن نگرفت و بعد از اینکه زن وی فوت کرد با زن دیگر ازدواج ننمود و علاوه بر اینکه خود او بیش از یک زن نگرفت، تزویج زنهای متعدد را از طرف مردان منع کرد زیرا رسم تعدد ازدواج طوری در ایران راسخ شده بود که نمیتوانستند آن را لغو نمایند.
استرابون که با اسکندر به ایران رفت و قبر کوروش را دید مینویسد: اسکندر بعد از اینکه مقابل قبر ایستاد، همانطور که در معبد خدایان یونانی رعایت احترام میکرد، مراسم احترام را به جا آورد و به کسانی که اطرافش بودند گفت این کسی است که بزرگترین پادشاه جهان بود و امیدوارم خدایان به من توفیق بدهند که مثل او بشوم.
- پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازهٔ میان بردگی و آزادگی را نگاه داشتند. از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند. در زمان او فرمانروایان به زیردستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابریها راهنمایی میکردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از اینرو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شرکت میکردند. شاهنشاه در راس سپاه، آنان را همراهی میکرد و به آنان اندرز میداد. آزادی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام میگرفت.
- افلاطون (قوانین)
- کورش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی مینمودند. بعلاوه او به همهٔ مللی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی میبخشید و همه او را ستایش مینمودند. سربازان او پیوسته برای وی آمادهٔ جانفشانی بودند و بهخاطر او از هر خطری استقبال میکردند.
- هرودوت (تاریخ هرودوت)
بیمنبع
ویرایش- «هیچ چیز زیباتر از دانش نیست.»
- «جهان آنقدر زیباست که نمیتوان زیباییهای آنرا در چهره یک زن تجلی کرد.»
- «حاکم وقت دولتشهرهای یونان به کوروش بزرگ گفت: ما برای شرف میجنگیم شما برای پول. کوروش پاسخ داد: هرکس برای نداشتههایش میجنگد.»
- «دستهایی که کمک میکنند مقدستر از دستهاییاند که رو به آسمان دعا میکنند.»
- «باران باش و ببار و نگو که این کاسههای خالی از آن کیست.»
- آفتاب به گیاهی حرارت میدهد که سر از خاک بیرون آورده باشد.
- «اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.»
- «خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن.»
- «من یاور یقین و عدالتم من زندگیها خواهم ساخت، من خوشیهای بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.»
- «عمر شما از زمانی شروع میشود که اختیار سرنوشت خویش را در دست میگیرید.»
- «وقتی توبیخ را با تمجید پایان میدهید، افراد دربارهٔ رفتار و عملکرد خود فکر میکنند، نه رفتار و عملکرد شما.»
- «دشوارترین گام، همان گام نخست است .»
- «فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد.»
پانویس
ویرایش- ↑ پهلوی، محمدرضا. (1345). کنگره جهانی ایرانشناسان، یغما، شماره 219، صفحۀ 339
- ↑ اسلامی ندوشن، محمدعلی. بازتابها. تهران: آرمان، ۱۳۸۲ش. ۱۲۳. شابک ۹۶۴۷۶۲۴۰۲۶.
- ↑ Diodorus Siculus, IX, 22, 24
- ↑ (افلاطون، قطعهای از کتاب سوم قوانین؛ ترجمهٔ این فقره از دکتر م. صناعی است: «نظر افلاطون در بارهٔ بزرگی و تباهی خاندان هخامنشیان»، مجله سخن، دورهٔ یازدهم شماره ۱۲ (نورو ۱۳۴۰)، ص ۱۲۸۱ تا ۱۲۸۵)
- ↑ Aesschylus, Persae, 768-82
- ↑ Why Great Leaders Don't Take Yes for an Answer: The Leadership Challenge (2009) by Michael A. Roberto