وضعیت سفید: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ellhaam (بحث | مشارکت‌ها)
Ellhaam (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۶۲:
*'''منیژه''': دیگه تو ماشین آقاهوشنگ نشستی لیچار بارش نکن.
 
=== قسمت چهارم ===
 
''شب – داخلی – مینی بوس عباس آقا''
*'''بهزاد''': عباس آقا توقف کن
*'''سیما''':عباس آقا گاز بده
*'''بهزاد''': عباس آقا خواهش میکنم مینی بوسو متوقف کن
*'''سیما''': آقای محترم مگه تو رئیس مینی بوسی؟ عباس آقا گاز بده
*'''بیژن''': عباس آقا برو
*'''بهزاد''': داداش به خانمت بگو حرمت خودشو نیگه داره ها
*'''بیژن''': شما دخالت نکن خوب؟ پسر من سربازه، می فهمی؟
*'''بهزاد''': آخه برادر من، این همین الان بره نظام وظیفه بهش میگن تو از دیوونگی معافی. هی من دارم حرمت نگه میدارم، لاپوشونی میکنم شما متوجه نمیشی. الان دختر من داره از ترس عین بید مجنون می لرزه
*'''سیما''': پسر منم می ترسه. اِ
*'''بیژن''': ببین اگه اینا مامور باشنا یه چکت میزنم. فهمیدی؟
*'''بهزاد''': اصلا میدونی چیه داداش؟ خریت اول من موقعی بود که وقتی محترم اومد در خونه ی ما به تو زنگ زدم. زنگ زدم که فکر کنی دوتایی با هم هنوز خوبیم.
*'''بیژن''': نه خیر. ماشینتون خراب بود. تو از اون اولشم چشت دنبال این مینی بوس مجانی بود والا عاشق چشم و ابروی ما نبودی. فهمیدی؟
*'''بهزاد''': بیا اینجا. بیا اینجا
*'''بیژن''': کجا بیام
*'''بهزاد''': بیا اینجا، بیا کنار ببینم
*'''بیژن''': یواش یواش. چیه؟
*'''بهزاد''': این بیشتر شبیه پیکان آقا هوشنگه یا ماشین مامورا؟ ها ؟ والا به خدا. چی فکر کردین؟ لابد فکر کردین جمهوری اسلامی نقشه کشیده که لاحاف تشک گذاشته رو باربند این پیکانه که همه چی طبیعی جلوه کنه که شما رو غافلگیر کنه، بعد با یه حمله ی گاز انبری بیاد این نفله ی حیف نونُ دستگیر کنه ببرتش جبهه که تو دو ثانیه دشمنو شکست بده؟
*'''بیژن''':عباس آقا جون، نیگه دار