شاهین نجفی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mamlekat (بحث | مشارکت‌ها)
Mamlekat (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴:
== دارای منبع ==
* «در واقع، در طول [[تاریخ]] همواره جنبش‌ها و [[هنر]]مندان در حال مراوده و داد وستد با هم بوده‌اند. در جنبش‌هایی مثل می ‌۶۸ در فرانسه، یا ویکتور خارا در شیلی، یا اسپانیا که لورکا از دل آن بیرون آمد.»<ref name=femsch>[http://www.feministschool.info/spip.php?article840 مردان نسل ما می‌توانند گذشته را جبران کنند]</ref>
 
* «تا در ایران بودم فکر می‌کردم که آدمی یاغی هستم، چون اینطور به من تلقین می‌شد؛ اما خارج که آمدم، متوجه شدم من فقط خواسته‌های طبیعی و منطقی داشتم و دارم.»<ref>[http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/06/100615_l50_shahin_najafi_solmaz.shtml گفت و گو با شاهین نجفی در باره ترانه و فلسفه]</ref>
 
* «بنده یک [[W:خداناباور|خداناباور]] هستم. پنهان نمی‌کنم که بنده به هیچ کدام از این مفاهیم از خدا گرفته تا شیطان به صورت ایدئولوژیک نگاه نمی‌کنم.»<ref>[http://www.radiofarda.com/content/f8_najafi_explains_his_controversial_song/24578210.html مصاحبه رادیو فردا با شاهین نجفی درباره آهنگ «نقی» ]</ref>
سطر ۲۵ ⟵ ۲۷:
* «من خروجم از ایران فقط به خاطر حکومت نبود. من اون سیستمو نمی‌فهمیدم…. ما بعد از این حکومت جمهوری اسلامی فکر کنم، کمٍ کم ۱۰۰ سال احتیاج داریم.»
* «بابا ما دوستشون داریم. من سرزمینمو دوست دارم. من ملتمو دوست دارم. اینا برادر من هستند، اینا خواهر من هستند. عین منن… بحث سر اینه که ما نقد داریم. ما چون دوسشون داریم نقد داریم. من رحم نمی‌کنم به این سیستم. این سیستم فقط سیاسی نیست… من از یک داستان گنده‌تر صحبت می‌کنم.»
* «پنج سال بعد مهم نیست من باشم یا نباشم. پنج تا شاهین نجفی از یقه‌ها میزنه بیرون.» ... «تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد کرد.»<ref>[http://www.youtube.com/watch?v=2x0ieatDS_8 An interview with a famous Iranian rap singer: Shahin Najafi. a work by Tehran] Review</ref>
 
== شعرها ==
* تو بوی سیلی و شلاق میدی خانوم<br />تا کی میخوای به مردا باج بدی خانوم <br /> ما که از مردی مردیم لااقل تو زن باش <br /> یه کم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش <br /> ما که از مردی مردیم و چیزی ندیدم <br /> از تو کتاب اسم رستم و فقط شنیدیم<br />که اگر اونم بود امروز حتمن کراکی بود <br /> رستم امروز از جنس بد شاکی بود <br /> رستم اگر بود واسش جرم میساختن <br /> تو گردنش آفتابه لگن مینداختن
** از شعر ''[[W:ما مرد نیستیم'' (ترانه)|ما مرد نیستیم]]
 
 
* ما نسل مار خورده و اژدهاییم <br /> زیر و رو نکش برامون که رو هوایی <br /> اگه پاش برسه که میره جون فنا <br /> پس پیش ما یکی نکن ادعا
** از شعر ''جون فدا''
 
 
* خر شو از خودت دست بکش ! افول کن !<br /> ببند دهنتو ! شرایطو قبول کن !<br /> این سنت پیغمبره ! بپذیر !<br /> زن یا مرد ! فرقی نمی‌کنه ! بمیر !
** از شعر ''زندگی سگی''
 
 
* یه بکارتی ! که معنیش واست غریبه <br /> غیرت داداش و بابا که حالا شدن غریبه <br /> فرار و خیابون و اعتیاد و فحشا ! <br /> قصه‌هایی که شاید تکراری شده واسه ما <br /> [[مسیح]] عربده‌کش با دستمال یزدی <br /> مریم واست هیچ شانسی نیست که به خونه برگردی <br /> مریم بیوه و مریم بی حق حضانت ! <br /> مریم بی ارث و مریم بی حق شهادت ! <br /> مریم تو بنده واسه چند تا دونه امضا ! <br /> مریمی که خودکشی شده توی بازداشتگاه
** از شعر ''زندگی سگی''
 
 
* وقتی چشامون وا شد از زندگی سیر شدیم <br /> نفهمیدیم چی شد توی جوونیمون پیر شدیم <br /> گفتن چپ می‌زنی منحرفی بی‌اعتقادی <br /> اما کی شما به سوال‌های من جواب دادین <br /> ما از وقتی چشارو وا کردیم که جنگ بود <br /> تو دست بابا به جای قلم تفنگ بود <br /> همیشه یه پای زندگی واسه ما لنگ بود <br /> همیشه جواب اعتراضمون که سنگ بود <br /> فقط واسه یه بار بذار من بگم قصه رو <br /> من و تو هر دو تا می‌شناسیم درد و ریشه رو
** از شعر ''طرف ما''
 
 
* اون تموم واژه‌ها رو دوباره تعبیر کرد <br /> پر گرفت رو اوج قصه مرثیه نخوند <br /> اون آب و آتشو تو شعر بغل هم نشوند <br /> وقتی هر کی از سایهٔ خودش دیگه می‌ترسه <br /> پشت هر دیوار یک کسی داره می‌لرزه <br /> وقتی برادرمون یا رو داره یا تو بنده
سطر ۴۵ ⟵ ۵۸:
 
 
* برادر برادرو فروخت و پدر [[مادر]]و <br /> به لجن کشیدن هرچی اعتقاد و باورو <br /> [[خدا]] نشست و گریه کرد و خداییشو پس داد <br /> [[ابلیس]] از غصه مست کرد ! هر چی خورد پس داد <br /> کلمه‌ها رو که از تو [[کتاب]]ا دیگه شستن <br /> هرچی واژه بود نشوندن و گردن زدن <br /> مردونگی گم شد و از ریشه به ریش رفت <br /> و گردن یه عده کلفت شد ! مفت از پول نفت
** از شعر ''بامداد برای بامداد''
 
سطر ۵۳ ⟵ ۶۶:
 
 
* [[فریدون فروغی|فری]] تورو روح [[فروغ فرخزاد|فروغ]]، دیگه بس کن، نخون آخه صدات مث عذاب وجدانه واسمون
** از شعر ''آوازه خوان در خون'' برای [[فریدون فرخزاد]]
 
 
* هر وقت که اراده کردی برات [[مادر]] شدم! <br //> اگه [[جنگ]] بود، پا به پات جنگیدم، خواهر شدم!
** از شعر ''حرف زن''
 
 
* آره می‌[[جنگ]]ممی‌جنگم واست، چیزی که مال منه! <br /> اسلحه‌م صدامه، بلند می‌شه، این حق زنه!
** از شعر ''حرف زن''
 
 
* تو دستم قلم و تو دهنم شمشیر <br /> من دولت تعین می‌کنم آقایون تکبیر <br /> کلمه تو دهن اورانیوم غنی شدس <br /> بذار شفاف بگم، نفسا همه حبس
** از شعر ''ما شرریم''
 
 
* جواب هر مشت تو يه مشت ترانس <br /> ببين مشت بيشتر اثر ميکنه يا ترانم <br /> وقتي شعرامو خونه می‌کنم تو موبايلم <br /> تدريس می‌شن حرفام واسه بچه‌ها <br /> وقتی شعرامو ميخونن جا کتاب دینی <br /> ديگه سخته واسه اين جماعت قصه بگی
** از شعر ''هک''
 
 
* نگفتمت نرو گلایول این زمین به قدر یک کفن کفاف ریشه نمی‌دهد <br /> نگفتمت که جز بوی چرک چاک سینه‌های خالی از قلب در فضا نمی‌دمد <br /> نگفتمت که این جماعت جریده با خط و رد وحشی نگاهت غریبه‌اند <br /> نگفتمت که جای بوسه آلتی کریه بر دهان سرخ آتشت می‌نهند
** از شعر ''نگفتمت نرو''، آلبوم [[W:هیچ هیچ هیچ (آلبوم)|هیچ هیچ هیچ]]
 
 
* ولی تو خر نمی‌شوی ولی تو کر نمی‌شوی <br /> تو نبض و حلق خلق هر ترانه‌ای <br /> که بر باد بر دار می‌شود
** از شعر ''نگفتمت نرو''
 
 
* این گرمیه گرمابه پیامی دارد <br /> این گریه ی رودابه پیامی دارد <br /> یک هفته بشین و روش کمی فکر بکن <br /> هر بطریه نوشابه پیامی دارد <br /> من گرمیه گرمابه دلم می‌خواهد <br /> دل داده چو رودابه دلم می‌خواهد <br /> من تشنه‌ی گفتن حقیقت هستم <br /> یک بطریه نوشابه دلم می‌خواهد
** از شعر ''نوشابه''
 
 
* خورشید قلبم تو دستشون بود و <br /> کینه تو چشه شبرستشون بود و <br /> می‌شد تاریکی یو به دل نگیرم <br /> بازی بز و گرگ و یاد بگیرم
** از شعر ''حسن من''
 
== پانویس ==