شاهین نجفی

خواننده، ترانه‌سرا و موسیقی‌دان ایرانی

شاهین نجفی (زاده ۱۹ شهریور ۱۳۵۹ در بندر انزلی) خوانندهٔ ایرانی مقیم آلمان است. وی فعالیت در موسیقی را از سال ۱۳۷۹ در سبک‌های پاپ، رپ و راک آغاز نمود.

شاهین نجفی

دارای منبع

ویرایش
  • «هنری که سیاسی نباشد شعور ندارد»[۱]
  • «هنر یا باید در خدمت یک نظام سیاسی باشد یا برعلیه آن و اگر رسالت اثری غیر از این باشد بی فایده و بی فهموم و تو خالی است و شعور تاریخی ندارد و از سر شکم سیری است»[۲][۳]
  • «تنها چیزی که میخواهم تولید کنم کاندوم است تا دیگر انسانی مثل من تولید نشود که شما را گمراه کند»[۴]
  • «به نظرم موسیقی و فرهنگ سبک هیپ هاپ شدیدا مبتذله»[۵]
  • «در واقع، در طول تاریخ همواره جنبش‌ها و هنرمندان در حال مراوده و داد وستد با هم بوده‌اند. در جنبش‌هایی مثل می ۶۸ در فرانسه، یا ویکتور خارا در شیلی، یا اسپانیا که لورکا از دل آن بیرون آمد.»[۶]
  • «تا در ایران بودم فکر می‌کردم که آدمی یاغی هستم، چون اینطور به من تلقین می‌شد؛ اما خارج که آمدم، متوجه شدم من فقط خواسته‌های طبیعی و منطقی داشتم و دارم.»[۷]
  • «بنده یک خداناباور هستم. پنهان نمی‌کنم که بنده به هیچ‌کدام از این مفاهیم از خدا گرفته تا شیطان به صورت ایدئولوژیک نگاه نمی‌کنم.»[۸]
  • «من نمی‌نشینم فکر کنم و از پیش کاملاً برنامه‌ریزی کنم که چه کاری انجام دهم، بلکه تنها توجهم به مسائل اجتماعی است و بر این اساس می‌توانم کار انجام دهم. در واقع، من یک رپر هستم و به همه مسائل اجتماعی اهمیت می‌دهم. از مشکلات زنان، تا مسائل کارگران و فقر و اعتیاد و ... . من بدون چشم‌داشت نسبت به منافع و سود، این کار را می‌کنم و شاید تنها انگیزه‌ام اعتراض کردن به این مشکلات باشد.»[۶]
  • «ما مردها به خاطر تضییع حقوق زنان در گذشته شرمنده تاریخ هستیم و شاید مردان نسل امروز بتوانند جبران تاریخ سیاه گذشته را بکنند.»[۶]
  • «با مخاطب قرار دادن این حاجی، بحث ما انتقاد از تفکری است که در جامعه ما ریشه‌ای شده و در نتیجه انتقاد نسبت به تمامیت این ماجرا هدف این ترانه‌است. در رپ می‌گوییم اگر از سمبل، استعاره و نمادهای شعری استفاده می‌کنیم، همه در خدمت توضیح و تبیین چیزی است که در جامعه دارد اتفاق می‌افتد و ملموس است.»[۹]
  • «به نظر من خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی، وظیفه دارد به فرزندان خود از کوچکی به تدریج یاد دهد که نسبت به مسائل جامعه نظر داشته باشند و حرف بزنند. اگر چیزی درست نیست، نسبت به آن اعتراض کنند.»[۱۰]
  • «در مورد شعار انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست، همه کسانی که متوجه مسائل ایران هستند، می‌دانند ملتی که مشکلش گوشت و مرغ است، ملتی که مشکلش قیمت برنج و گوجه فرنگی است، آیا فرصتی برای فکر کردن به انرژی هسته‌ای دارد؟ آیا انرژی هسته‌ای به صلاح این کشور است؟ آیا هسته‌ای کردن این منطقه درست است؟ در جامعه‌ای که مشکل اقتصادی و فرهنگی دارد، جایی برای چنین موضوعی باقی نمی‌ماند. جز این که ما مطمئن شویم این ماجرا عوام فریبی و کلک سیاسی است.»[۱۱]
  • «در این چند سال هم نسلان من باور کردند که در ایران قهرمان بودن چیزی بیش از سرگرم کردن تماشاگران وطنی و خبر سازان بیرونی نخواهد بود. اما اینان قهرمانند چون برای چراهای وحشی خود مرز نمی‌شناسند.»[۱۲]
  • «من انگشتم را دراز کردم گفتم اونجارو ببینید؛ همه [مردم] دارند انگشت را نگاه می‌کنند، و مشکل این است. من غرایز خودم رو دنبال می‌کنم. یعنی خودم باشم، همون کاری رو بکنم که اصلا مهم نباشه که چقدر ممکنه خطرناک باشه یا چه پیامدهایی را خواهد داشت.»
    • مصاحبه با «کامبیز حسینی» در برنامه «پولتیک» - سال ۲۰۱۴[۱۳]

مصاحبه تهران ریویو

ویرایش
  • «مهم نیست که باشم یا نباشم، ما زیر پای این سیستم را خالی می‌کنیم.»
  • «بعضی موقع‌ها یکی به من میگه حال می‌کنیم با موسیقیت. من میگم بیخود می‌کنی حال می‌کنی! با چی حال می‌کنی؟ با درد من حال می‌کنی؟ با گریه‌ها با ضجه‌های من حال می‌کنی؟ حال کردن نداره که، باید بشینی دودستی بزنی تو سر خودت که من هنوز مجبورم چنین چرت پرتایی بنویسم تا تو گوش بکنی. حال نداره.»
  • «من اصلا بحثم این نیست که تعداد زیادی آدم دور و بر من باشند. به همین دلیل جریان هنری به نظر من، یک جریان جماعت گریز [است] اصلا. من شخصاً یک آدم رهبرگریز، رأس‌گریز و ساختارشکن یا در واقع ساختارگریز هستم.»
  • «من خروجم از ایران فقط به خاطر حکومت نبود. من اون سیستمو نمی‌فهمیدم…. ما بعد از این حکومت جمهوری اسلامی فکر کنم، کمٍ کم ۱۰۰ سال احتیاج داریم.»
  • «بابا ما دوستشون داریم. من سرزمینمو دوست دارم. من ملتمو دوست دارم. اینا برادر من هستند، اینا خواهر من هستند. عین منن… بحث سر اینه که ما نقد داریم. ما چون دوسشون داریم نقد داریم. من رحم نمی‌کنم به این سیستم. این سیستم فقط سیاسی نیست… من از یک داستان گنده‌تر صحبت می‌کنم.»
  • «پنج سال بعد مهم نیست من باشم یا نباشم. پنج تا شاهین نجفی از یقه‌ها میزنه بیرون.» ... «تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد کرد.»
  • «فرهاد یه دیوانه‌ای مثل من رو بوجود اورد، من دیوانه‌ای به سبک دیوانه تر از خودم بوجود میارم.»[۱۴]

شعرها

ویرایش
  • چه بوی خون تازه میده خاک تنت
    چه سرخ گلای روی پیرهنت
    چه رگای خشکیده رو به کویری
    سر خم نمیکنی با اینکه اسیری
    از خزر تا خلیج فارس
    جای زخم قدیمی گلوله‌هاس
    مگه میشه خاکتو به بیگانه داد
    خائن شرمنده از آیینه‌هاس
    کی میگیره قلبم آروم
    تا وقتی تو تو‌ بندی ایرانِ خانوم
    شیر بانو جان زیبا
    خورشید رهایی‌ قصه‌هامون
    سخت نیست تو‌ رو‌ ساختن‌ از نو
    دووم بیار تا بمونی برامون
    پادشاه منطقه تویی
    تو منطق عشقی ایرانِ خانوم
    • از شعر ایران
  • شب تو سیاهی نگاهت
    رنگ مرگ عمق راهت
    ای غم بی در و پیکر
    آشنا با بد و بدتر
    تن من زخمی دست تو نمیشه
    قعر گوری واسه من تا به همیشه
    تو قصه گوی شب تاریک، منتظر تو ته دره
    چشم به امید سقوطم، گرگ بد دشمن بره
    حالا که مرثیه خون قتل گلهام
    شبو از تو پس می گیرم واسه فردام
    • از شعر قاضی
  • دوباره پای چال زیر گونه هات
    کنار خط صفر مرزی لبات
    هجوم شب به عمق گیسوهاتو میخوام
    نگو تمام، تو رو جون امام
    شهید کربلای چندم صدات
    اسیر عشوه های بعثی چشات
    مدافع حریم چادر شمام
    نگو تمام، تو رو جون امام
    تو نص صریحی من حدیث جعلی
    چه دل میبری ای کفتر محلی
    یزید شم توی زینب نگات
    تو تشنه باشی و آب شم برات
    دوتایی غرق شیم خسته تو فرات
    نگو تمام، تو رو جون امام
    • از شعر تمام
  • به نام خدای خوب گورخوابها
    خدای مشت بر چشم اعتصابها
    خدای پاک پول و زور و گور ارزان
    خدای نفت و سفره های خالی از نان
    خدای جیغ پوست سوخته از اسید
    به ریش پدر که از ریشه شد سفید
    به کار و کاسبی و حق بی حقوقها
    داغ تازه راز باغِ دارهای سرو ناب
    و انتخاب و تاخت باز قامت دروغها
    به زلزله که آیه آیه عمق لطف اوست
    و جهنمی که ناشی از عشق و مهر دوست
    و باد و خاک و خوابِ چشمِ شورِ اهواز
    مسافرت به شرط تاسقوط پرواز
    به خرج جنگ و ننگ وجیب مردم از
    نفس های بینصیب مردم پس
    سپرده های قرض و غرق اختلاسها
    به جرم تو که نعره داره این تقاصها
    • از شعر به نام تو
  • از فحش راننده تاکسی به من، از متلک جنسی من به زن
    از بوق ممتد و بی اختیار، از هرزه گاز یه موتور سوار
    از آب میوه و طعم اسید، احساس رخوت و دردی شدید
    در مهره های کژ تو کمر، از این دم و بازدم بی ثمر
    احساس خوب کمی خودکشی، یا سیم آخر و آدم کشی
    اعدام این زن زیر پتو، با طعم خوابیدن از رو به رو
    خط روی ماشین همسایه ها، تعقیب روز و شب سایه ها
    هر شب تجاوز به یک خاطره، از هم دریده شدن یکسره
    اینگونه بی تو ببین چنگ بر آسمان می زنم بی محابا
    • از شعر اینگونه
  • در انتظار طعم تلخ مكدونالد
    پشت شيشه هاى فست‌فود در صفم
    زير شير باز نفت شركت توتال
    لاى چرخهاى پورشه در كفم
    خشكيده از برق رولكس تو
    شاد از شادى قرص اكس تو
    برف زير چوب اسكى تو شمشكم
    آب ميشوم، شرم كهريزكم
    موش خيس و خسته از زجر جوب ها
    دلخوشم به خرده خيرات خوب ها
    پادويى پاره زير پاى بورسم
    با فلک در فلاكت تو كورسم
    ثبت شد در تناقض دوام ما
    گور جد حرفها و پيام ما
    • از شعر پرولتاریا
  • اونقدر قلبم قبره كه راز تو توش دفن
    نفس حبس و ترس ممتد هست پس
    تو تنهايياتو بزار رو دوش من
    صداى تو لالايى ميشه تو گوش من
    تو شاهد شب و تب و تاب منى
    تو شب نارفيقى تو مهتاب منى
    کدوم ليلی مثل تو مجنون بود
    مجنون تويى، تويى علت وجود
    تو اون كوهى كه باد به تو تكيه كرد
    با اسم تو تفسير شده واژه مرد
    قد قامت صلاة اگه رو لبمه
    به حرمت حضور تو بى واهمه
    • از شعر فو
  • كرانه هاى درد من عميق تلخ قصه هاست
    شروع شد تمام من همين دليل انتهاست
    غريب غربتى دگر شريک خاک نيستم
    خداى بى كسى شدم كه خوب و پاک نيستم
    صلاح كار كجا و من خراب كجا
    • از شعر آبی
  • تو فقط هستی که رنج ببری
    که له شی توی جبر کارگری
    تو هستی که هستیتو بگیرن
    شعر بشی یک شعر شعاری
    من از پشت کامپیتور هواتو دارم
    روز کارگر استاتوس میزارم
    رفقامم از اقصی نقاط جهان
    لایک می کنن و پاش کامنت می زارن!
    • از شعر شعبان
  • مرا بخوان به کاکتوس ماندن
    بمان کنار من که شعر خواندن
    کنار تو به عهد با کویری
    که رمز ماست ایستاده مردن
    بگو حدیث ما حدیث خون بود
    شرارتی که ناشی از جنون بود
    بگو چگونه ما واندادیم
    بگو که مردیم و ایستادیم
    • از شعر ایستاده مردن
  • به چشمهای تو بیخود نشست و سخت گریست
    و پرید توی میدان مین و شکست تابلوی ایست
    گذشت درگذشت و در آمیخت با طناب
    خزید توی خودش با گونه های خیس از آب
    نگاه کرد و هیچ را در آغوش خود فشرد
    و پوزخند زد به زندگی و عاشقانه مرد
    به بوسه هایی که بوی زخم می دادند
    به زخم های چرک کرده که در یادند
    به یاد تو از در و دیوار طعنه خوردن
    به بوف کور کز کرده در تن من
    به موریانگی و جان کندن در این چوب
    به بی صدا گریه کردن این مرد مصلوب
    • از شعر عاصی
  • سربلند كن انسان كه سربلند تويى
    که گرگ زخم به هر كوه در كمند تويى
    سياوشى و در آتش كه ارتش مرزى
    و تير آرشي و قلب دشمن فرضى
    تو حق ندارى برادر كه گريه كنى
    به حق هق هق حقنه شده و بغض گلو
    به حق تير جفاى نشسته در پهلو
    به حق پات كه در خون و برف تركيده
    به حق لهجه ناچار قوم ترسيده
    تو حق ندارى برادر كه گريه كنى
    • از شعر تو حق نداری
  • با موهایم میخوانم
    با موهایم میشکنم
    با موهایم میگریم
    با موهایم میمیرم
    با نرگس نگاه شما گناه چیست؟
    در عرش گیسُوانِ شما ماه نشسته است
    با موها ، با مویه ها
    ای شاخه های ایستاده بر سکو
    ما روز های مشوش و تلخیم
    ما رنگ سایه های پشت دیواریم
    شما که طعم رهایی در دهان خورشیدید
    تکلیف چشمان شما چیست؟
    که شب از آنها میهراسد
    آن دو استوانه ، دو چاه مقدس
    از موهایتان رمیده کیست؟
    با موهایتان تنیده تار های روشن و تابان
    رها و هار ، رها و هار
    با موهایتان ، با موهایتان
    که شک فلسفیست ، که شک فلسفیست
    • از شعر با موهایم از کتاب ازازیل
  • از بچه ای که در رَحِمَت زار میزند
    از گرگ خسته ی مستتر میان تنم
    ازبوی تند خشم زنی مثل تو
    تا نامیدی من از مرد بودنم
    این جانور که برای تو شعر میشود
    در خود فرو ریخته شده، گیج میزنم
    اینگونه گاه، رسول رسالت عبس
    در چندش مقدس خویش جان میکنم
    مارا به نیمه ی پرِ لیوان چکار
    این باقی سمی ست که پیشتر خورده ام
    ساقی تمام کن قصه را که رو شده است
    آنان که خراب تو بودند مرده اند
    از بچه ای که در رَحِمَت زار میزند
    از گرگ بغض کرده توی پیرهنم
    از جنگ من برای فراموش کردنت
    از اشک هایت برای فراموش کردنم
    بعد از من بشین و به حافظ گریه کن
    با یاد بوسه ها و لب و بوی گردنم
    بعد از من آن زخم های در گلو
    بعد از منو فریاد های مُردنم
    آلوده کن تمام مردان شهر را
    آلوده به این ویروس بیرحم کن
    در حجم رنگی که در ماست بنگرد
    آنان که دچار تو بودند مرده اند
    از بچه یتیمی که منم و زار میزنم
    این عنکبوتِ کلافه که تار میتنم
    این جانورِ گرفتار در دامِ خویش
    این آن که به انتها رسیده، این منم
    • از شعر زار میزنم
  • نگفتمت هرآنچه گفتی و نوشته ایم کشک بود
    نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
    نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
    نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند
    که خر شو که کر شو که کور شو
    دهان را ببند دهان را ببند دهان را ببند
    این چنین هوا پس است و هرکه سوی خویش داره
    دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره
    نگفتمت بشین کنار من، کنار گل
    بوس هست بوس هست
    شب زفاف جمعی و وحوش سیاسی
    و جاسوس عن، عن تو لک تو لک
    مبارزِ مدافعِ حقوق حشر هست، فقط اعتماد کن بمان
    نگفتمت نرو بمان کنار هم بشین به حال هم بغض میکنیم
    نگفتمت چگونه در میانه ول معطلیم
    ببین چگونه در زیر آب زار می زنیم
    نگفتمت هرآنچه گفتی و نوشته ایم کشک بود
    نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
    نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
    نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند
    ولی تو خر نمی شوی ولی تو کر نمی شوی
    تو نبض و حلق خلق هر ترانه ای
    که بر بار، بر دار می‌شود
    • از شعر نگفتمت نرو

پانویس

ویرایش

Shahin Najafi

منابع

ویرایش

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ