ژان-پل سارتر: تفاوت میان نسخه‌ها

* «دیگر مسئول دفاع از اندیشه‌های مقدس و ارزشمندی که از پدرانشان گرفته‌اند نیستند، یک مرد مفرغی خودش را نگهبان آن اندیشه‌ها کرده استکرده‌است.»

* «چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردممی‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد تنها چیزی که جلویم راگرفت این بودکه من در مرگ تنهاتراز زندگی خواهم بود}]»

** ''تهوع ص 232۲۳۲''

* «جهنم‌،جهنم، بقیه مردم‌اند.»

* «جوانان می‌خواهند که به‌به آن‌ها فرمان داده شود تا از آن سرپیچی کنند.»

* «اگر یک کودک ناقص الخلقه که بدون دست و پا از مادر متولد میشودمی‌شود قهرمان دو و میدانیمی‌دانی نشود تنها گناه از خود ان کودک است که به اندازه کافی تلاش ننموده»

* «[[سیاست]] چیز گُهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصّص، نه دست من و امثال من. ولی ضمناً همه‌مان بچهٔ سیاستیم. با سیاست کاری نداریم، سیاست با ما کار دارد. وقتی هم پایش بیفتد باید حقّش را گذاشت کف دستش. سارتر همین کار را کرد. با سلام و صلوات به ‌آمریکاآمریکا دعوتش کردند. اولاً یک ربع ساعت بهش در رادیو وقت دادند که حرف بزند. به ‌جایجای اینکه راجع به ‌[[ادبیات]] و [[فلسفه]] صحبت بکند، پرید به‌به وضع آمریکا. سیاه‌ها، حق‌کشی، راسیسم.»