[[Imageپرونده:Feldhase.jpg|300px|thumb|«خرگوش هرمزد را [[سگ]] هرمزد گیرد.»]]
'''[[W:خرگوش|خرگوش]]'''، نوعی از پستانداران است که به تعداد زیاد و اقسام بسیار در قارههای اروپا و آسیا و افریقا وآمریکای شمالی یافت میشود.
== [[گفتاورد]] ==
* «از جمع صدها خرگوش هرگز یک [[اسب]] به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچگاه دلیل قاطعی به دست نمیآید.»
** ''[[فیودور داستایوسکی]]''
* «بشر یگانه دشمن واقعی ماست. بشر را از صحنه دورسازید، ریشهٔ گرسنگی و بیگاری برای ابد خشک میشود. بشر یگانه مخلوقی است که مصرف میکند و تولید ندارد. نه شیر میدهد، نه تخم میکند، ضعیفتر از آن است که [[گاو]]آهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که خرگوش بگیرد.»
** ''[[مزرعه حیوانات]]''
* «[[شیر]] اگر در میان شکار خرگوش خرگوری بیند دست از خرگوش بدارد و روی سوی خرگور آرد.»
** ''[[کلیله و دمنه]]''
== [[ضربالمثل]] ==
* «برادرت را از گرده خرگوش اطعام کن!» ''[[ضربالمثلهای عربی|ضربالمثل عربی]]''
* «به خرگوش میگه بدو، به [[سگ]] تازی میگه بگیر.» ''[[ضربالمثلهای آذربایجانی|ضربالمثل آذربایجانی]]''
* «خرگوش هرمزد را [[سگ]] هرمزد گیرد.»
* «به یک دویدن دو خرگوش نمیتوان گرفت.»
* «دولت خرگوش را با ارابه میگیرد.» ''[[ضربالمثلهای آذربایجانی|ضربالمثل آذربایجانی]]''
* «[[سگ]] قلاده بهگردن، خرگوش نمیگیرد.» ''[[ضربالمثلهای بلغاری|ضربالمثلهای بلغاری]]''
== خرگوش در شعر فارسی ==
* «[[آهو]]چشمی که چشم آهوش// میداد به [[شیر]] خواب خرگوش»
** ''[[نظامی]]''
* «از حسرت آن ديدهٔ چون ديدهٔ [[آهو]]// اين ديده نه درخواب نه بيدار چو خرگوش»
** ''[[سنایی]]''
* «بوالفضولی چند در حکم قدر// لایق خرگوش آمد گوش [[خر]]»
** ''[[مولوی]]''
* «به دل باش بیدار و خفته به چشم// بشو خویشتن، ضـد خرگوش کن»
** ''[[ناصرخسرو قبادیانی]]''
* «بیداری دولتت فکنده// در دیدهٔ خواب خواب خرگوش»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
* «پی غلط کرده چو خرگوش همه [[شیر]]دلان// راه تنها شده تا کعبه به تنها بینند»
** ''[[خاقانی]]''
* «تو چو خرگوش چه مشغول شدستی به گیاه// که به سر برت [[عقاب]] است و بگرد تو کلاب»
** ''[[ناصرخسرو قبادیانی]]''
* «چو [[آهو]] و خرگوش یابد [[عقاب]]// نیارد به دراج و تیهو شتاب»
** ''[[اسدی طوسی]]''
* «خرگوشوار دیدم مردم را// خفته دو چشم باز و خرد خفته»
** ''[[ناصرخسرو قبادیانی]]''
* «ساقی است [[آهو]]ی سیمین و از آن زرین [[گاو]]// خون خرگوش کند آبخور [[مار]]انم»
** ''[[خاقانی]]''
* «سپس [[مذهب|دین]] درون شو ای خرگوش// که به پرواز برشدهست [[عقاب]]»
** ''[[ناصرخسرو قبادیانی]]''
* «شاعران حیض حسد یافته چون خرگوشند// تا ز من [[شیر]]دل این نکته عذرا شنوند»
** ''[[خاقانی]]''
* «[[شیر]] را خرگوش در زندان نشاند// ننگ شیری کو ز خرگوشی بماند»
** ''[[مولوی]]''
* «[[شیر]] غژم آورد و جست از جای خویش// آمد آن خرگوش را آلغده پیش»
** ''[[رودکی]]''
* «کشتن این، [[کار]] عقل و هوش نیست// [[شیر]] باطن سخره خرگوش نیست»
** ''[[مولوی]]''
* «که خرگوش حیضالنسا دارد و من// [[پلنگ]]م ز حیضالنساء میگريزم»
** ''[[خاقانی]]''
* «که خرگوش هرموز را ای شگفت// [[سگ]] آن ولایت تواند گرفت»
** ''[[نظامی]]''
* «گر چو خرگوش کنم پیروی [[شیر]] چه سود// که چو آتش به نیستان شدنم نگذارند»
** ''[[خاقانی]]''
* «گفت با خرگوش خانه خان من// خیز و خاشاکت از او بیرون فکن»
** ''[[رودکی]]''
* «نحس خرگوشی که باشد [[شیر]]جو// زیرکی و عقل و چالاکیت کو؟»
** ''[[مولوی]]''
* «نهی پایت از پایه بیرون همی// که خرگوش گیری به گردون همی»
** ''[[اسدی طوسی]]''
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:حیوانات|خرگوش]]
[[de:Hase]]
|