بید کور، زن خفته: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
صفحهای تازه حاوی «'''بید کور زن خفته''' (به انگلیسی: [https://en.wikipedia.org/wiki/Blind_Willo...» ایجاد کرد |
|||
خط ۱۹:
* دلزدگی به اندازی تکراری بودن هرروز مرا اذیت نمیکرد. دیگر خودم را چیزی بیشتر از یک سایه تکراری در آن روزمرگی نمیدیدم.
* آنقدرها هم خوشقیافه نبود، هرچند ممکن بود ازنظر برخی جذاب باشد ما چیزی در او وجود داشت که مستقیماً به درونت نفوذ میکرد، مخصوصاً چشمهایش و آن نگاه ساکت و شفاف که مانند قندیلهای یخ در یک صبح زمستانی میدرخشیدند، تنها تلألوئی از زندگی.
* همسر من یک مرد یخی است.
اولین باری که اورا ملاقات کردم، در هتلی در یک تفریحگاه اسکی بود. تصور کردن مکانی مناسبتر برای ملاقات با یک مرد یخی، کاری بسیار دشوار است. او در لابی هتل که از حضور جوانان شلوغ و پر همهمه بود، در گوشهای دور از شومینه نشسته و غرق مطالعه کتابش بود. تقریباً نزدیک ظهر بود، اما به نظر میرسید نور شفاف و سرد صبحگاه فقط روی او میدرخشد.
* میلیونها علت برای میلیونها نتیجه در دنیا شناور است، میلیونها دلیلی که زندگی میکنند و میلیونها دلیلی که میمیرند، میلیونها دلیل برای استدلال، استدلالاتی که شکل گرفتنشان آسان است، درست مثل یک تماس تلفنی برای پرسیدن چیزی، اما معمولن چیزی که دنبالش میگردی یکی از آنها نیست، هست؟
* مهم نیست مردم آرزوی چه چیزی را میکنند یا چقدر پیش میروند، بههرحال هرگز نمیتوانند چیزی بهجز خودشان باشند، همه ماجرا همین است.
* ترس بدترین چیز است، تصور درد بدتر از درد واقعی است.
* لباسها مهم نیستن، مشکل اصلی چیزی است که درون آنهاست.
|