* اگر بین ۷ تا ۱۵ علایم را داشته باشد نوعی افسردگی خفیف یا مزمن است که اگر به مدتی نزدیک به ۲ سال فرد را دربر گرفته و هیچ وقت ۲ ماه آنرا رها نکرده فرد افسرده خفیف است.
* در غیر اینصورت نشانههایی ظاهر شده که گرچه شبیه افسردگی است اما فرد افسرده نیست.
=== شخصیت خود شیفته ===
شخصیت خودشیفته بیشتر در مردان دیده میشود و در زنان شخصیت هیجانی و نمایشی دیده میشود. بسیاری از افراد خودشیفته منزوی و دوری گزین هستند.
برخی اوقات گرایش شخصیت شکاک و سوءظنی و پارانوییدی دارد و در موارد شدید به شخصیت ناپایدار نزدیک است. بیشترین نزدیکی میان شخصیت خودشیفته با شخصیت هیجانی و نمایشی در زنان است. اعتماد به نفس و حرمت نفس، در ارتباط با خودشیفتگی بسیار مهم است. اعتماد به نفس: یعنی باور و اعتقاد فرد به خودش که از عهده انجام کارها بر میآید. هم میدانم و هم میتوانم. اعتماد به نفس منفی: من یا نمیدانم، پس نمیتوانم؛ یا با وجود اینکه میدانم ولی نمیتوانم. همه اعتماد به نفس دارند. بعضی مثبت (میدانم و میتوانم) و بعضی منفی (من یا نمیدانم، پس نمیتوانم؛ یا با وجود اینکه میدانم ولی نمیتوانم) دارند. خودشیفتگی با اعتماد به نفس مثبت در ارتباط است. اکثر اوقات خودشیفتهها در مورد خود نظری بیش از حد دارند. اعتماد به نفس مثبت، اگر با واقعیات همراه نباشد و فرد تصور و تخیلی از خود داشته باشد که اورا از واقعیت دور کند، ممکن است وارد مرحلهای شود که همان اعتماد به نفس مثبت برایش موجب دردسر شود.
انسانی که دارای حرمت نفس است: باور به تقدس انسان دارد. اگر باور مذهبی داشته باشد، انسانها را بندهٔ خدا میداند. اگر باور مذهبی نداشته باشد، انسان را صاحب عقل و به خاطر همین دارای آزادی و مسئولیت اخلاقی است و برتر از دیگر موجودات میداند. باور دارد که تو تویی و من، منم. در نتیجه باور دارد که ما از نظر کلیات و در جزییات با هم متفاوتیم؛ و انسانها را از هم دور و جدا میکنند.
حرمت نفس با خود اصل برابری را میآورد؛ و حتی بالاتر و برتر از آن، اصل یکسانی را میآورد. ما نه از دیگران نه بهتریم، نه بدتر و نه پایینتر. پس در وجود ما نه از شرم و خجالت خبری هست و نه از اضطراب و نگرانی؛ و خودمان را دوست میداریم و خودمان را خوب میدانیم و برای خودمان ارزش و اهمیت و اعتبار قائلیم.
خودشیفته ظاهراً از حرمت نفس برخوردار است، ولی واقعاً چنین نیست. معمولاً میان خود و دیگران تفاوت و تفکیک را قائل نیست و اگر هست خودش را برتر و بالاتر میبیند! برای خودش ارزش و اهمیتی را قائل است که برای دیگران قائل نیست. دیگران را بد و خود را خوب، خواستنی و دوست داشتنی میداند و این خواستنی و دوست داشتنی بودن را برای دیگران قبول ندارد.
خودشیفتهها حرمت نفس ندارند و در این موارد ضعیف و زبون و گرفتارند، گرچه به شدت وانمود میکنند که حرمت نفس چشمگیر و قابل قبولی دارند.
همه افراد خودشیفته، خودمدار، خودپرست، خود محور، خود بزرگ بین، خود را خوب نمیدانند و دوست ندارند؛ و حتی از خود بدشان میآید و در موارد شدید از خود متنفر هستند؛ و همین نظر را در مورد دیگران دارند و علاقهای به دوست داشتن دیگران ندارند. این افراد، بر خلاف باور عمومی، از خود متنفرند ولی تصمیم گرفتهاند که مانند افراد خود ناپسند نباشند. بلکه از طریق خودپسندی و خودخواهی و خودشیفتگی هرچه را که میتوانند از دیگران بگیرند و از آن خود کنند و چون ظاهرن مواظب و مراقب خود هستند، به نظر میرسد که خود را دوست دارند و خود را خوب میدانند؛ ولی در موارد خطیر و حساس شرایط ویژه، کاملاً آن جنبه بد و منفی و میل و فکر خودکشی و نابود کردن خودشان به ذهنشان میآید.
به فردیت خود اهمیت میدهند ولی همیشه دیگران را در ارتباط و خدمت خود میبینند. صحبت از استقلال میکنند ولی به دیگران وابستهاند و مایلند از وجود دیگران استفاده کنند.
ظاهر و باطن خودشیفته بسیار متفاوت است، ظاهرن به گونهای هستند و واقعاً به شکلی دیگراند. بیشتر اوقات آنچه را که نشان و نمایش میدهد، با خودش شباهت و نزدیکی ندارد.
در سیاست و مذهب (که تظاهر و وسعت دخالت در فعالیتهای انسانی زیاد است) میتوانند رهبران مورد توجهای باشند.
خودشیفتههایی که به مذهب پناه میبرند، فکر میکنند که خدا را یافتهاند و او را در اختیار دارند و به او نزدیک اند و از اراده و مشیت او با خبرند، به آنها حقانیت و احساسی دست میدهد که به دلایل دیگر در وجود خودشان به دنبال آنها هستند.
بسیاری دیکتاتورهای جهان خودشیفته بودهاند.
در وسایل ارتباط جمعی ایرانیان به وفور دیده میشوند. تصور و توهمی در مورد خودش دارد که اصلاً با واقعیت نمیخواند. تصور میکند یک تنه توان تغییر جامعه ۷۰ میلیونی دارد.
در روابط خانوادگی مسایل و مشکلات فراوانی با همسر خود دارند.
ویژگیهای افراد خود شیفته:
۱- شخص خودشیفته احساس و باور و اعتقادی به بزرگی خوبی و اهمیت و به درد بخور بودن خودش دارد که در گفتارش نیز به راحتی دیده میشود. فکر میکند تأثیر زیادی بر دیگران و زندگیشان دارد. با تمام وجود این احساس را دارد. دیگران را کمتر و کوچکتر از خود میبیند.
۲- خود را استثنایی و منحصر به فرد میداند. مثلا: نام او، بهترین اسم است، زمان تولدش بهترینه، شهر یا محلهٔ تولد ش جایگاه خاص تاریخی دارد و ۵۰۰ سال قبل فرد مهمی در آنجا متولد شده. توقع دارد دیگران او را استثنایی بدانند، ورودش به مهمانی باید کاملاً محسوس باشد.
۳- فکر میکنند همیشه حق با آنهاست. دیگران باید نظر آنها را در مورد رنگها و طعمها بپذیرند و باید به حقانیت او اعتراف کنند. جایی برای گفتگو در این موارد اختلاف نمیدانند.
۴- همیشه از دیگران استفاده و سوء استفاده میکنند. مدتی به شما توجه و محبتی میکنند تا شما را به کاری بگیرند و بعد از مدتی بنا به دلایلی و به بهانهای شما را رها میکنند. به خود حق میدهند که دیگران را میتوانند مورد استفاده قرار دهند. مثلاً اگر شما یک ساعت وقت به آنها بدهید، اگر آنها برای مدت بیشتری از شما کمک خواستند، آنها فکر میکنند شما حق اعتراض ندارید.
۵- اصولن توانایی همدردی و همدلی ندارند و خود را جای دیگران نمیتوانند بگذارند. از بچههای چند ماهه و چند ساله توقعات بسیار زیادی دارند. اگر ظاهرن سخن از همدردی میکنند، ولی کاملاً سطحی و ظاهری است و آن حال و احساس را در آنها نمیبینید. وقتی از شما تشکر میکنند، طوری آن را ادا میکنند که خودشان در آن مطرح باشند (خودنمایی).
۶- به راحتی و با سرعت خشمگین و عصبانی میشوند و در این حال دیگران را تهدید و حتی تحقیر میکنند. زبان بلد نیستی، زنی، نو کیسهای، بچهای، ....
۷- موضوعها و مسایل خودش مهم و منحصر به فرد هستند. هیچکسی تجربههای او را نداشته. همه چیزهای مربوط به او بی همتاست. مهمترین شب سال، تاریخ تولد اوست. مسایل عمومی خود را عجیب میداند. اگر کسی دروغ به او گفت، میگوید چطور یک نفر به دیگری دروغ میگوید یا خیانت میکند (انگار که اولین بار است چنین اتفاقی میافتد). چرا با من چنین شد، چرا من باید بیمار بشم، چرا عزیزان من باید مریض شوند.
۸- نیاز شدید به توجه دیگران دارد. باید مرکز توجه باشند. بحثهایی را که مطرح میشوند را به رشته خود مربوط میکنند و آنها را از دیدگاه رشته خود بررسی و مطرح میکنند. وقتی توانایی نواختن آلت موسیقی یا گفتن لطیفه بامزهای ندارد، با خنده زیاد از لطیفهای بسیار بیمزه، توجه دیگران را به خود جلب میکنند. از مردم انتظار احترام و اطاعت دارند. (پدر و مادرها: هرچه من گفتم بد و غلط را باید انجام بدهی). به دنبال بردگی و مرید و شاگرد شدن هستند. دوست دارند دیگران در خدمت آنها باشند. در ازدواج، میخواهند فرد را برای تمام وجودش داشته باشند.
۹- بسیار شکننده و حساس هستند. ظاهرن محکم هستند، ولی یک حادثه و اشتباه، یا کثیف بودن کراوات، یا اشتباه بودن کراواتی که زدهاند، یا حرفی که آنها زدهاند، توسط کسی که آگاه هست، تصحیح شود، به هم میریزند. خشم و کینه و تنفر همیشگی نسبت به افراد پیدا میکنند.
۱۰- به هیچ وجه تحمل نقد را ندارند. هیچ وقت نمیتوانید صمیمانه و صادقانه نظر، باور و اعتقاد و حرفش را به نقد بکشید. اگر کار به انتقاد بکشد، جایی برای قبول و پذیرش شما نخواهد داشت؛ و واکنشهای تند و شدیدی را خواهد داشت. برچسبهایی که به شما میزند، کلامی که استفاده میکند، حوادث نامربوط را به یاد شما میآورد و به دیگران میگوید. مثلن در بحثهای اجتماعی و سیاسی، در مورد دایی دیوانه شما یا دختر شما که طلاق گرفته صحبت میکند که هیچ ارتباطی با موضوع ندارد.
۱۱- در ابتدا کوشش میکند که پذیرفته شود و مورد پسند دیگران قرار بگیرد تا دیگران عقاید او را برتر از دیگران بدانند و ممکن است در ادامه کنترل خود را از دست بدهد. یا نفر اول هستند، یا نفر آخر که صحبت میکنند، و همه باید قبول کنند که مطلبش بهترین بوده.
۱۲- علاقه عجیبی دارند که مورد ستایش و پرستش قرار گیرند. تملق و چاپلوسی (حتی دروغ و زشتش) را دوست دارد.
۱۳- سخت مشغول خود و زندگی خود است. مقدار بیش از حدی از انرژی روانی اش مشغول خود است. همه چیز را از دید خود میبیند. اگر گرسنه است، ۱۰۰ نفر دیگر هم باید غذا بخورند. اگر خسته است، باید مهمانی تعطیل شود و همه به خانه بروند. محل پارک ماشینش باید متفاوت باشد. باید مدام نظر دیگران را راجع به خودش بداند.
۱۴- پر از غرور و تکبر است. افتخار و سرافرازی ندارد. اگر جوان است، جوانی خودش مهم است. اگر مسن است، سن بالا افتخار دارد. اگر از ده میآید، دهاتیها مهم هستند. اگر شهری است، شهریها مهمترند. فاصله زیادی بین خود واقعی و خود ایدهآل او هست. هنگام ورود به مهمانی به صورتی میآید که همه به او خوش آمد بگویند، او را ببینند. غرور و تکبر مشخصههای او هستند و اگر کسی آن را رعایت نکند، برآشفته میشوند.
۱۵- حسادت و رقابت. حتی نسبت به کسی یا کاری که در حیطه رشته او نیست. اگر از توانایی کسی بگویید، به او برمیخورد، به دنبال عیب و ایرادی در او میگردد، و آن را بیاهمیت جلوه میدهد. اگر میبیند دیگران خانهای خریدند، او هم باید بخرد. اگر سفر رفتهاند یا فرزندی آوردهاند، او هم باید این کار را بکند.
۱۶- معتقد است که باید با افراد مهم و معروف در ارتباط باشد. از خانهای که نزدیک خانه افراد مهمی بوده صحبت میکند. داشتن رابطه با افراد مهم برایش بزرگی میآورد، و برعکس. اگر ناچار به رابطه با افراد سطح پایین جامعه داشته باشد، آنرا مخفی میکند.
۱۷- انتظار دارد که رفتار مردم با او باید با دیگران متفاوت باشد. همه باید برای من از جای خود بلند شوند. فقط به من بگویند که خوش آمدی. فقط باید به من بگویند که چقدر آگاه و دانایید.
۱۸- پر از توقع و انتظار هستند. میخواهند که اولین نفر باشند که دعوتشان میکنید. انتظار دارند اگر ۳ ساعت هم دیر به مهمانی آمد، کسی شام نخورد. توقع و انتظار آنها همیشه با خشم همراه هستند که چرا دیگران متوجه نیستند. حتی برای پرواز هواپیما وقتی که به موقع است و آغاز یک تئاتر و کنسرت هم ناراحت میشوند.
۱۹- انتظار دارد همه قدر او را بدانند و از کاری که کرده تعریف کنند و همه از آن با خبر باشند. اگر مادر یا پدر بوده، فرزندان باید از خوبیهای او بگویند.
۲۰- دیگران را به عنوان شئی و کالا میبیند. برای انسان، ارزش انسانی قائل نیست. دیگران را به عنوان نردبانی میبیند که مایل است از آن بالا برود. انسانها وقتی ارزش دارند که او به آنها توجه و یا از آنها استفاده میکند. با ازدواجش، چتری از محبت و لطفش به روی آن فرد و خانواده اش و مردم شهر انداخته و همه باید از او تعریف کنند.
۲۱- بی اعتنا به قانون و حتی اصول اخلاقی است. ظاهرن آن را حفظ میکنند، ولی انتظار دارد برای او استثناء قایل شوند. اگر کسی نمیتواند وارد این ساختمان شود، به او اجازه دهند. برای خود جنبهای از استثناء قایل است. برخورد صاحب مغازه باید با او بسیار متفاوت باشد. قوانین و اصول اخلاقی در حد تعبیر و تفسیر او اهمیت پیدا میکنند. اعتنایی به قوانین و مقررات ندارد ولی از دیگران توقع و انتظار عمل به آنها را دارند.
۲۲- در کارها اصرار میکند. شما را وادار به کاری میکنند. با گفتن مکرر و تحت فشار قرار دادن شما. کارها را تعقیب میکند و تا رسیدن به نتیجه نهایی نمیایستد. به گونههای مختلف فشار وارد میکند، تهدید، تشویق، خواستن از مادر شما برای تماس با شما،...
۲۳- در مورد خودش، نظری واقع بینانه ندارد. در زمان نقد و قضاوت، خودش را آنگونه که هست نمیبیند. در آینه فکر می کنه که این صورت، صورت او نیست. وقتی عکس خود را میبیند، چون تصوری که از خودش دارد، غیر از چیزی است که در عکس هست، خوشحال نمیشود و از یک سن و سالی به بعد دیگر حاضر به گرفتن عکس نیست.
۲۴- برای همه چیز توضیح و توجیه دارد. توان این را دارد که با وجود اینکه کاری بد و غلط کرده، آن را آنقدر بپیچاند که به نوعی خوب جلوه دهد.
۲۵- این فرد اصولن میتواند در روابط احساسی و عاطفی، دیگران را آزار دهد و در روابط جنسی حالتی از خشونت و دیگر آزاری دارند.
۲۶- زمینهای برای فرافکنی حالات خود دارد. احساس خود را واقعیت خارجی میداند. احساس خود را ملاک ارزیابی و اندازهگیری میداند. تصور میکند اگر او از چیزی لذت میبرد، هرچند برای دیگری دردآور است، او هم بالاخره لذت میبرد و یا خواهد برد. فکر میکنند اگر کسی به خاطر دیگری رنج ببرد، آدم خوبی بوده و عشق خود را به او نشان داده است.
۲۷- به دلیل اینکه موجوداتی بدون مقصود و بدون معنی در زندگی هستند، ولی چون هدف جو و به دنبال هدفهای مشخصی در زندگی هستند، و در سطح میدوند، با اینحال حوصله شان از خودشان سر میرود. اغلب همه چیز را به صورت حداقل به پایان میبرند. اگر مدرک باید بگیرند، در حد قبولی، اگر کاری را باید انجام دهند، هم همینطور.
۲۸- زمینهای برای دلیل تراشی و خیال بافی دارند. موضوعات را با استدلالهای عجیب و غریب همراه میکنند. اگر آسیبی به شما زدند، میگویند که این آسیب باعث آگاهی شما میشود تا دیگر گرفتار مسایل دیگر نشوی.
۲۹- موجوداتی تنها هستند. خود و دیگران را بد میدانند. فکر میکنند از رابطه جز درد و رنج چیزی به دست نمیآید. تنها و بی کس اند. جدا هستند. ادعای استقلال میکنند ولی بدون رابطه با دیگران، جدا از دیگران هستند. وجودی خالی دارند، و این حوصله شان را از خود و زندگی سر میبرد. آمادهاند دیگران و یا چیزی را در خود جا دهند و یا به نوعی وجود خالی دیگری را پر کنند.
۳۰- با واقعیت دنیای خارج خود کاری ندارند. تصورات و تخیلات خود را واقعی میدانند.
۳۱- بیشتر اوقات آرزوهای خود را به عنوان واقعیت میبینند. اگر چیزی را دوست دارند، آن اتفاق افتاده است؛ و متوجه نیستند که این اتفاق مربوط به آینده هست.
۳۲- در مورد گذشته و آینده همیشه با اغراق و کوچک و بزرگ کردنهای عجیب و غریب همراهند. اگر بخواهند مهمانی را مهم جلوه دهند، آنگونه تعریف میکنند که انگار چنین مهمانی تا بحال اتفاق نیفتاده؛ و اگر بخواهند آن را خراب کنند، به عنوان یکی از بدترین حوادث زندگی خود میکنند.
۳۳- کوشش میکنند که همیشه جالب و جذاب باشند. در آرایش خود، بیان خود، برخوردشان، کاربرد لغات و کلماتشان میشود دید.
۳۴- حالت همیشه قانع و راضی کننده دیگران دارند. دیگران را مجبور به رسیدن به نتیجهای میکنند که مورد توجه آنها بوده است.
۳۵- گفتار کلی دارند. مباحث را در جزییات نمیبینند و میتوانند منظور خود را به راحتی به هر طرفی حرکت بدهند و معمولاً در نظراتشان دقت وجود ندارد.
۳۶- فکر میکنند که از عهده همه کارها بر میآیند. اگر از اول به دنبال نقاشی رفته بودند، الان نقاش بزرگی بودند، ....
۳۷- تفاوتها و اختلافات کوچکی را که دیگران با آنها دارند را میبینند. اگر حرفی بزنید که کمی با آنها مختلف و متفاوت باشد، آنرا به عنوان یک اشکال و زمینهای برای کوبیدن شما و جنگی بزرگ میدانند.
۳۸- چون بیتوجه، بی اعتنا هستند و به بود و نبود یا تغییرات دیگران اهمیت نمیدهند، از دید آدمهای سطحی به نظر خونسرد و مطمئن و در کنترل هستند.
۳۹- ادعاها و گفتارهای دروغ و فریبنده زیادی دارند. بعضی وقتها پس از گذشت زمان، آن دروغها را به شکل واقعیت میبینند.
۴۰- افرادی ظاهراً یا واقعاً زیرک و زرنگ هستند. توانایی دارند که بازیهای مختلف کنند و نه تنها با دیگر فریبی بلکه با خود فریبی، به برخی از اهدافشان برسند چون توانایی تحریک و شستشوی مغزی خود را هم دارند.
۴۱- موجوداتی هستند که دیگران را حسود، ناتوان، بیمار، گرفتار، ابله و نادان میبینند. تصور میکنند که هر کسی که در مورد آنها چیزی میگوید، غرض و مرضی دارد که او را که برتر از دیگران است را خراب کند.
۴۲- در ظاهر رعایت ادب و آداب اجتماعی را میکنند و به مقدار زیاد میتوانند خود را کنترل کنند، ولی در شرایط کمی نامناسب و زمانی که تحت فشار هستند، اداره خود را از دست میدهند و بسیار بددهن و بد زبان میشوند و لغاتی را به کار میبرند که مناسب آن شرایط نیست. اگر شرایط از حد بگذرد و در تنگنا قرار گیرند، وجود متعفن خود را نشان میدهند. در آغاز ماری خوش خط و خال بودند ولی در شرایط فشار، کسی را از نیش خود بی نصیب نمیگذارند.
۴۳- زمینهای برای برانگیختگی خود دارند. با رفتن سراغ تصورات خود، احساس بزرگی و عظمت کنند و خود را بینیاز و به دور از دیگران بدانند. مدتی در خانه بمانم تا دیگران قدرم را بدانند و در همین حال کتابی بنویسم که در جامعه مطرح شود، ...
۴۴- معمولاً از انرژی بسیار برخوردارند، و افرادی بسیار فعال و پرکار هستند. وقت زیادی برای خواب و استراحت ندارند. فکر میکنند خود را باید به همه چیز برسانند و در زمینههای مختلف درگیر هستند و فعالیتهای متنوعی دارند. حتی با اینکه تخصصی در زمینهای ندارند، حاضر هستند برای کارشناسان آن رشته سخنرانی کنند.
۴۵- ترس عجیبی از عادی دیدن و معمولی بودن خود دارند. از انسانهای عادی و معمولی بدشان میآید.
۴۶- از اشتباه و شکست خود و اینکه مردم از آنها بد بگویند بدشان میآید. پس محافظه کاری میکنند و دیگران را به جلو میاندازند تا مطمئن شوند. اشتباه را پنهان میکنند و از آن نمیآموزند. یا مسئولیت آن را به عهده دیگری میاندازند. درگیر مسابقهای نمیشوند مگر اینکه بدانند که حتماً برندهاند.
۴۷- چیز ناقص و ناکامل را بد و غلط میدانند. اعتقاد دارند: یا مهمانی نده، یا جوری بده که زبانزد همه شود. نباید کاری کرد، مگر اینکه بهترین باشد. نوعی کمال پرستی دارند. نسبت به بعضی کارها وسواس شدیدی پیدا میکنند و وقت و نیروی شدیدی صرف آن میکنند.
۴۸- در مورد موفقیتهای داشته و نداشته خود بسیار اغراق میکنند. چنین و چنان بودهاند و در بین دوستان چنین جایگاهی داشتهاند.
۴۹- مخالفت و مقاومت دیگران را با بی رحمی درهم میشکنند. فقط از سر راه دورتان نمیکنند، بلکه از سر راه برمیدارند. در مورد بچههای خود که مخالفتی با نظر آنها میکنند، برخوردی عجیب و خشن میکنند.
۵۰- غالباً به دنبال جانشین کردن چیزی با چیز دیگری هستند. اگر نتوانستند با مطلبی توجه کنند، با رقصهای عجیب و غریب یا انتقاد از موسیقی یا هوا یا هزینه جشن، توجه دیگران را جلب میکنند. از موضوعی به موضوع دیگر و از راهی به راههای دیگر میروند.
* اگر ۱۵ مورد از این موارد در شما دیده شد، گرایشهای خفیفی از خودشیفتگی داریم.
* اگر بین ۱۵ تا ۲۵ هستیم، گرفتار خودشیفتگی هستیم، یعنی از اشکالات جدی شخصیت ماست.
* اگر از ۲۵ میگذرد، احتمالاً گرفتار این اختلال شخصیتی هستیم.
== پیوند به بیرون ==
|