همیشه پای یک زن در میان است

همیشه پای یک زن در میان است (۱۳۸۶)، فیلمی به کارگردانی کمال تبریزی


گفتاوردها

ویرایش
  • جاهد: یعنی باید بری تا ته خشونت.
  • جاهد: ناغافل با ابزار خودش بهش حمله کن. چه می‌دونم با میل بافتنی‌ش. هر جاش هم زخم و زیلی شد، بگو دیه‌ش رو می‌دم. حامله که نیست، ماه حرام هم نشده. هر جوری هم حساب کنی به نفعته. چون شاکی‌ش خودتی. از این جیبت بریز توی اون جیبت.
  • جاهد: اصولا بهترین وضعیت زن‌ها موقعی است که خوابن. بهتره کاری کنی که اصلا بیدار نشن.
  • فروشنده: یه ماه دیگه روز جهانی زن کارمندان شاغل داخل کشوره. اون موقع با هم حساب می‌کنیم.
  • کارگر شهرداری: کارگر زحمت می‌کشه، باید انعامش رو بدی. این همه خرج رخت و لباس و آرایش و فرچ و فرچ های لایت خودتان می‌کنید، کجای زندگی‌تان را می‌گیره؟
  • جاهد: تو بی‌خود خودت رو معطل کردی. قبلا هم بهت گفته بودم، اصولا بیولوژی زن‌ها مثل مار می‌مونه. اگه به جای زن، یه مار می‌گرفتی، تربیت می‌کردی، الان می‌فهمیدی که باید به زن بی‌توجهی کنی وگرنه نیشت می‌زنه. دوای درد تو همینه. باید بهش بی‌توجهی کنی. دوای دردت همینه.
  • امیر: این‌ها تمرینی می‌کشه دیگه؟
  • امیر: واسه‌ی موندن پای حرف‌هات داری این همه تخم مرغ می‌خوری دیگه.
  • مریم: من و اجدادم نسل‌ها است که توی این شلوار راحتیم.
  • امیر: با بابای خدا بیامرزم زندگی می‌کردم، بیشتر به من توجه می‌کرد.
  • امیر: نمی‌دونم این کار چیه که آفتش افتاده به جون خانوم‌ها؟!
  • پدر مریم: دیوار وقتی فرو بریزه همه چی عیان می‌شه. الان رو نگاه نکن که همه جا اپن شده. فهمیدی که؟ یعنی آدمیزاد به جزییات توجه داره. کلیات خیلی راحت درست می‌شه.
  • پدر مریم: آش بی‌نخود مثل عروس بی‌جهاز می‌مونه.
  • پدر مریم: زن قهرمان یا مدیر یا هر شغل دیگه‌ای تا پشت در خونه است. توی خونه جای عشق است و نون خامه‌ای.
  • جاهد: این طوری برای همیشه حله. حل شدن یعنی از بین بردن. تو قند رو توی چایی حل می‌کنی، یعنی چی؟ یعنی از بینش می‌بری.
  • جاهد: اصولا زن‌ها یه آدم دیگه‌ان و همیشه همه‌ی زن‌ها دارن علیه همه‌ی مردها توطئه می‌کنن.
  • جاهد: مانع و سرعت‌گیر مال اینه که آدم‌ها با زن‌ها برخورد نکن. وقتی هم که برخورد کردن با جرثقیل جداشون می‌کنن. اون جرثقیل منم.
  • جاهد: درستش هم همینه. چه کاریه آدم یه اسم رو که یه عمر با زحمت و بدبختی به دست آورده، به راحتی از دست بده.
  • جاهد: کار وکیل حل و فصل مشکلاته. فصل هم که می‌دونید، یعنی جدایی. جدایی هم همیشه بد نیست. مثل جدایی پنبه و آتیش. مثل جدایی عسل و خربزه.
  • جاهد: من توی محیطی پا نمی‌ذارم که مملو از ظلم زنان نسبت به مردانه.
  • رییس مریم: هر چه زودتر بهتر. آدمی آه است و دم. شما دو پک دیگه بزنی، من به رحمت ایزدی خواهم رفت.
  • جاهد: شما که ابزار مفسده نداری. برای این که عیالت هم به مفسده نیفته، از این خودروها براش بخر که خودبه‌خود آتیش می‌گیره. به طور قانونی خودش می‌ره به جهان باقی.
  • رییس مریم: این چه عادت مکروهیه که شما در محیط مقدس کار خدای نکرده با مرد نامحرم قرار می‌ذارید. حالا امکان افتادن به گناهش به کنار. هر لحظه که به وقت شخصی شما می‌گذره، این بیت‌الماله که تلف می‌شه.
  • پدر مریم: واسه این که مدرک زن و شوهر از خود زن و شوهر بودن مهم‌تره. اگه نباشه از کجا معلوم دو نفر زن و شوهرن.
  • فروشنده بقالی: خانم آزادی بیشتر از اسارت می‌ارزه.
  • استاد دانشگاه: یه مرد رو تا صد دفعه می‌شه خر کرد. شمردم که می‌گم، صد دفعه.
  • امیر: مرد نبودن اون‌هایی که خر کردی.
  • استاد دانشگاه: این پونزده هزار تومن هم مزد منه که به جای زن‌هاتون حالیتون می‌کنم مردین هنوز، ارواح عمه‌تون.
  • منشی رییس مریم: می‌فرماین به جای این که غرب‌زده می‌شید و هی گل می‌خرید و اسراف می‌کنید، به فکر ایتام باشید.
  • افسر کلانتری: شما اومدین که اساس زندگی اجتماعی رو به هم بریزین. فقر، بی‌کاری، چه می‌دونم بی‌عدالتی، این آنفولانزای مرغی، تحریم اقتصادی، داوری جشنواره فجر.
  • افسر کلانتری: پشتت سه فاز قویه.
  • جاهد: تن بابات توی گور می‌لرزه. گیر القاعده می‌افتادی، سرنوشتت بهتر از این می‌شد.
  • جاهد: یعنی مصیبت، یعنی جنگ هسته‌ای. اصولا زن مثل اورانیوم غنی‌شده می‌مونه. چون اورانیوم و زن تنها موادی هستند که دایم وزنشون داره تغییر می‌کنه. الکترون هم همون احساسات بی‌نظم و چرت و پرت زنانه است که خودشون اسمش رو می‌ذارن عشق.
  • جاهد: عشق همون الکترونه که از چشم آزاد می‌شه. اون وقت اگه این الکترون با اورانیوم غنی‌شده برخورد کنه، چی می‌شه؟
  • امیر: جنگ هسته‌ای.
  • امیر: کی هست توی این دور و زمونه.
  • جاهد: شوخی سلاح مردها است، مثل غیبت که سلاح زن‌ها است. کوتاه بیای اون‌ها بردن.
  • جاهد: بیا بشین ببین. دیگه از این فجیع‌تر. باز توی دعوای مسیحی‌ها هم پای یه زن در میونه. بیا بشین ببین اگه خوشت نیومد بیدارم کن با حرف بزنیم. چون وسط فیلم خوابم می‌بره.
  • جاهد: آموزه‌ی 1386. نیاز ما به زنان کاملا از نظر جسمی است و هیچ نیاز روحی به زنان نداریم. چرا؟ و همه‌ی ما دانای کل هستیم، البته از گردن به بالا ولی از گردن به پایین ما مردها با گراز، شیر نر و ببر بنگال هم‌تراز و هم‌نیازیم. به همین دلیله که به ماها می‌گن حیوان ناطق.
  • رییس مریم: شما طلاق گرفتید، من هم شفا گرفتم.
  • رییس مریم: شما گردن رو چیکار دارید That's for business. It's for love.
  • رییس مریم: حیف نیست یه روز به این نایسی رو با حرف‌های هزاری خرابش بکنیم؟
  • رییس مریم: ولی خب تا اون‌ها بخوان نامه‌نگاری کنن و با بالا تماس بگیرن و نمی‌دونم چه و چه و این‌ها، خب به نوه نتیجه‌هامون هم قد نمی‌ده دیگه.
  • رییس مریم: توی شرکت ما و توی همه‌ی شرکت‌های موفق، مدیران در کنار لایق و فاخر بودن، باید مزدوج هم باشن دیگه.
  • رییس مریم: یعنی طلاق گرفتی، من هم شفا دادی، من هم باید از تو دفاع کنم دیگه.
  • منشی مریم: مردها همه‌شون بدن، آقا گرگه، آقا دیوه، آقا دزده، ولی خانم‌ها همه‌شون خوبن، خورشید خانم، مهتاب خانم.
  • جاهد: اول این که غیر ممکنه پری طلعت‌پور مرد باشه، یعنی حتی اگه مرد هم باشه، حتما زنه، چون جز یه زن که مرد شده، یا بهتر بگم مردی که حتما زنه، هیچ آدمی نمی‌تونه این قدر مخوف باشه.
  • جاهد: چون کتاب کودک چاپ کرد به نام شنل قرمزی، بعد خرش رو گرفتن که این جلد دوم همون عالیجناب سرخ‌پوشه.
  • جاهد: زن‌ها زیرزیرکی دودمان آدم رو به باد می‌دن. تیراندازی و نبرد شرافتمندانه و تن به تن مال مردها است.
  • قاضی زن: زن مثل اکسیژن می‌مونه، اگه نباشه مرد کبود می‌شه. آقا سیگارتون افتاد توی یقه‌تون. شما همه‌تون از نظر روحی به زن نیاز دارید، چون حیوان ناطقین.
  • مربی تیراندازی: خیلی‌ها پری طلعت‌پور می‌شن، فقط اسمشون ممکن توی زمان‌ها و مکان‌ها و زبان‌های مختلف فرق می‌کنه. اصولا زن‌ها وقتی ناراحت و غمگین می‌شن، عین آهن‌ربا دور هم جمع می‌شن، وقتی هم خوشحالن، از هم دور می‌شن، درست برعکس مردها.
  • جاهد: زن مثل اکسیژن می‌مونه، اگه نباشه مرد کبود می‌شه. ما از نظر روحی به زن نیاز داریم، چون حیوان ناطقیم.
  • جاهد: و خداوند درهای رحمتش را بر ما گشود. لحظه‌ای که وارد دادگاه شدم، هر روی ما در نگاه اول چنان الکترونی از خودمون ساطع کردیم که آخر هفته عروسی‌مونه.
  • جاهد: به آن حیوان ناطق هم بگید با شما آشتی کنه، چون اصولا توی هر بدبختی پای یک مرد در میونه.
  • مادر مریم: زن‌ها پری طلعت‌پور نمی‌شن که شوهرهاشون رو بکشن، پری‌ی می‌شن که بفهمن چقدر دوستشون دارن.
  • مادر مریم: اگه اذیت کردنش حالت رو خوب نمی‌کنه، چرا خوشحال کردنش رو امتحان نمی‌کنی؟
  • امیر: کاهن معبد سومر در حالی که از معجون خودجوشش به سر نیزه‌ها می‌کشید، گفت: باشد که اسرار قبیله‌ی ما زنان تنها پیش خودمان بماند، باشد که داننده، رانده شود به جهان خاموشی، به جهان فراموشی.

پیوند به بیرون

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ